از آن زمانی که اهالی ادبیات برای هم نامههای طولانی مینوشتند و در رد یا تایید یکدیگر قلم میزدند، سالها گذشته است و دیگر خبری از آن نامههای شورانگیز ـکه خوراک پژوهشگران سالهای بعد میشدـ نیست. در سکوتِ چنین برهوتی ـکه اختلافات به پوزخندها و ریشخندهای گعدهای محدود ماندهـ جدال طولانی میان دو چهره ادبی هم غریب است و هم شنیدنی. مخصوصاً که حالا این جدال قلمی به دعوایی حقوقی نیز بدل شده است.
آغاز اختلافات
حسین پاینده نویسنده، مترجم، منتقد و مدرس نامآشنایی است که اخیراً به «سرقت ادبی» متهم شده است. لیلا صادقی، نویسنده و منتقد و مترجم، در اینستاگرام خود مدعی شد که ایده و روش یکی از کتابهای تالیفی پاینده برگرفته شده از کتابی انگلیسیزبان است. لیلا صادقی بعدتر و بدون آن که توضیحی بدهد آن نوشته را از صفحه اینتساگرام خود پاک کرد اما بر ادعای خود پابرجا باقی ماند.
این اولین باری نیست که کتاب «گشودن رمان: رمان ایران در پرتو نظریه و نقد ادبی» ـنوشته حسین پایندهـ مورد چنین نقدی قرار میگیرد. حسین بیات، استاد دانشگاه خوارزمی، نیز سال ۱۳۹۴ در یادداشتی شباهتهای کتاب پاینده با کتاب پیتر چایلدز را ـکه ۱۲ سال پیش از کتاب پاینده به بازار عرضه شدـ به رخ کشید. آن نوشته هیچگاه از سوی حسین پاینده یا ناشر کتاب یا بنیاد جایزه جلال آلاحمد ـکه از آن کتاب تقدیر کردـ پاسخی نگرفت اما استناد دوباره لیلا صادقی به نوشته بیات و نحوه برگزیده شدن کتابِ حسین پاینده ـاز سوی جایزه جلالـ جنجالهای تازهای ایجاد کرد.
چرا جایزه جلال آلاحمد مهم است؟
جایزه جلال آلاحمد گرانترین جایزه ادبی سالیانه در ایران به حساب میآید. برگزیدگان این جایزه دولتی در ابتدا ۱۱۰ سکه با خود به خانه میبردند اما بعدتر تعداد آن به ۳۰ سکه رسید. کتاب «گشودن رمان» نیز سال ۱۳۹۳ برگزیده بخش «نقد ادبی» این جایزه شد و رقیب دیگر خود یعنی کتاب «کارکرد گفتمانی سکوت در ادبیات معاصر فارسی» نوشته لیلا صادقی را کنار زد.
در همان سالی که کتاب «گشودن رمان» برگزیده شد، نویسنده آن ـیعنی حسین پایندهـ همراه ۷ نفر دیگر عضو هیئت علمی جایزه جلال آلاحمد بودند.
البته حسین پاینده تنها کسی نبود که هم در هیئت علمی جایزه حضور داشت و هم کتابش مورد داوری قرار میگرفت؛ آن سال (۱۳۹۳) ابوتراب خسروی عضو هیئت علمی جایزه بود و کتاب «ملکان عذاب» او نیز برگزیده بخش «رمان» شد. اگرچه نام پاینده در لیست داوران هیچ یک از چهار بخش این جایزه نیامده است، اما لیلا صادقی شائبه تاثیرگذاری او بر داوران این بخش را مطرح کرد. یکی از سه داور بخش نقد ادبی این جایزه حسین بیات بود که چند ماه پس از اعطای جایزه شبهاتی را درباره کتاب پاینده مطرح کرد اما در روزهای اخیر از مواضع خود عقبنشینی کرده است. بیات در نامهای مطرح کرد که او هیچگاه از لفظ «سرقت ادبی» استفاده نکرده است و صرفاً درباره احتمال الهامگیری از کتاب نویسنده انگلیسی نوشته و توضیحات اخیر پاینده نیز او را قانع کرده است و نمیخواهد سهمی از آن چه «خشونتورزی» خوانده است، داشته باشد
علاوه بر احتمال تاثیرگذاری پاینده بر هیئت داوران لیلا صادقی مدعی است که کتاب او با ملاک اصلی دریافت این جایزه یعنی ارائه «نقد روشمند، مبتکرانه و بدیع» نیز فاصله دارد و اگر پاینده شیوه ارجاعنویسی و نگارش پیشینه پژوهشی را به درستی اجرا میکرد، شباهت کتاب «گشودن رمان» با کتاب انگلیسی زبانِ «گشودن متن» آشکار میشد و شاید دیگر کتاب او برگزیده جایزه جلالآلاحمد نمیشد.
پاسخ حسین پاینده به انتقادات
حسین پاینده بدون آن که نامی از همکاران منتقدش یعنی لیلا صادقی و حسین بیات بیاورد، سلسله پاسخی در وبلاگ خود منتشر کرد و در نخستین بخش آن با تاکید چندباره بر «ادب» و «آداب نقد» از «ثبت شکایت رسمی و شروع فرایند پیگرد قانونی» خبر داد.
پاینده در دفاع از کتاب و روش علمی خود نکاتی را به تفصیل نوشت که مهمترین آنها را به اختصار میآوریم:
۱. او تاکید مکرر لیلا صادقی بر شباهت «گشودن رمان» با «گشودن متن» را نوعی شبههآفرینی میداند زیرا «گشودن متن» عنوان فرعی کتاب نویسنده انگلیسی است و اصولاً در اشاره به کتابها از نام اصلی ـو نه فرعیـ آنها استفاده میشود.
۲.پاینده توضیح میدهد که هدف اصلی چایلدز تبیین تاریخی از شکلگیری و تحول ژانر رمان (از قرن ۱۸ تا ۲۰) است اما پاینده تاریخ ادبیات را حوزه کاری و دغدغه خود نمیداند و در کتاب گشودن رمان نیز به تغییرات این ژانر نپرداخته است.
۳.پاینده با ترجمه بخشی از کتاب چایلدز نشان میدهد که کشف نیت مولف از طریق نامهها و یادداشتهایش یکی از راههای چایلدز برای تحلیل معنایی اثر است اما او همواره از این راه دوری کرده و نیت مولف را راهگشای فهم معنا نمیداند.
۴.او همچنین مدعی است که برخلاف چایلدز تنها به شروع رمان بسنده نکرده و همانطور که نقدهایش آشکار میکند مرتباً به بخشهای مختلف آن ارجاع داده و برخلاف چایلدز هر فصل را با مباحث نظری ـو نه سطرهای اولیه رمانـ آغاز کرده است.
۵.پاینده اگرچه دسترسی به کتاب چایلدز را میپذیرد اما «شروع داستان» را مفهومی بنیادین در نقد ادبی میداند که پژوهشگران متعددی بر آن کار کردند و برخلاف نظریهها الزامی به ارجاعدهی ندارد.
پاسخ بر پاسخ
جوابیه حسین پاینده با متنی مفصلتر از سوی لیلا صادقی پاسخ داده شد. او در متنی بالغ بر ۱۷ هزار کلمه بخشهای متفاوتی از دو کتاب را با هم مقایسه کرده و هیچکدام از استدلالهای پاینده را نپذیرفته و در نهایت او را به «سرقت ادبی» و «مغالطه منطقی» متهم کرده است. همانطور که پاینده مکرراً از جوانی او به طعنه یاد کرده است، صادقی هم «پدرسالاری» پاینده و فاصلهگیری او از «گفتمان انتقادی» را به رخ میکشد.
صادقی هم در صفحه اینستاگرام خود و هم در پاسخ مفصلی که بعدتر منتشر کرد به شباهت طرحهای جلد کتابهای پاینده با آثار چایلدز تاکید میکند اما تاکنون هیچ اشارهای به پاسخ پاینده در این مورد نکرده است.
پاینده با اشاره به عدم عضویت ایران در معاهده کپیرایت اشاره میکند که انتخاب طرح جلد با ناشر است و آنها نیز به صرفه اقتصادی توجه میکنند و نمیتوان نویسنده را به خاطر مسئلهای که در آن اختیاری ندارد، سرزنش کرد. او همچنین اضافه میکند که شباهتهای طرح جلدها را نیز نمیتوان به معنای شباهت متنها دانست و نویسنده را بر این اساس سارق خطاب کرد.
صادقی بخشی از استدلالهای پاینده را با نشان دادن ارجاعات تاریخی و اجتماعی او در متن کتاب رد کرده اما به نظر میرسد آن چه مورد تاکید پاینده بوده است نه صرف پرهیز از بهکارگیری ارجاعات تاریخی و اجتماعی بلکه اشاراتی برای فهم نیت مولف است. به عبارت دیگر، پاینده مدعی نیست که از ارجاعات تاریخی و اجتماعی برای فهم رمانهای مورد تحلیل خود استفاده نکرده بلکه ادعا میکند ـمانند چایلدزـ تلاشی برای درک معنای ذهنی نویسنده و مولف آثار نکرده است و آن را اصولاً روش مناسبی نمیداند.
همانطور که گفته شد لیلا صادقی هیچ یک از استدلالهای پاینده را نپذیرفته و معتقد است که تفاوتهای کتاب پاینده با چایلدز اهمیتی ندارد و باید به شباهتهای آن توجه کرد و به عقیده او مجموع شباهتها نیز به گونهای است که نمیتوان آنها را اتفاقی دانست.
واکنشها به جنجال حقوقی
از همان آغاز جدال قلمی میان لیلا صادقی و حسین پاینده نویسندگان و منتقدان و دانشجویان بسیاری آن را دنبال میکردند و برخی حتی برای پادرمیانی جلو آمدند اما همگی بیفایده بود. در نهایت برخی از اساتید نامآشنایی مانند فرزان سجودی و حمیدرضا شعیری و سعید شفیعیون و.. در یادداشتی کوتاه با عنوان «نقد علمی جرم نیست، منتقدان را به دادگاه نکشانید!» به ادامه این جنجال اعتراض کردند. در بخشی از این یادداشت که ۱۲ مرداد در روزنامه شرق منتشر شده چنین آمده است:
عدم التفات نهادهای دانشگاهی به نقد و اعتراض ها بر تخلفات پژوهشی، سبب تسامح و تساهل در تخلفات علمی شده و حتی کار را به آنجا کشانده که نقد علمی را به توهین و افترا تعبیر می کنند و منتقد را به جرم نقد علمی کتاب و کاربرد یک اصطلاح تخصصی (مندرج در منشور و موازین اخلاق پژوهشی وزارت علوم، ۱۳۹۱، فصل ۶ ماده ۲۶ و فصل ۷ ماده ۲۹) در کنار مجرمان سابقه دار به پای میز محاکمه می کشانند. حال آنکه متخلفانی که تخلف و تقلب علمی شان نزد همگان آشکار است، همچنان حائز رتبه های دانشگاهی می شوند.
حسین پاینده در وبلاگش به این یادداشت واکنش نشان داده است و باز هم بدون ذکر نام هیچیک از منتقدانش نقدها را «تهمت و افترا» خوانده است. او در این یادداشت مدعی شده است که «صرفاً» برای «بازنگری در اساسنامه جایزه جلال» حکم موقت گرفته بود و عضویت دو ماه و نیمه او «هیچ ارتباطی با داوری یا انتخاب کتاب برای جایزه نداشت» و دلیل اصلی شکایت او نیز وارد کردن چنین «اتهامی» است.
همکار سابق حسین پاینده ادعای او را رد کرده است. بلقیس سلیمانی، نویسنده، که همزمان با پاینده عضو هیئت علمی جایزه جلال بوده در صفحه اینستاگرامش ناگفتههای جدیدی را مطرح کرده است.
براساس نوشته سلیمانی وظیفه آنها تنها بازنگری در اساسنامه جایزه جلال نبوده است بلکه باید داورها را هم تعیین میکردند و پاینده نیز مانند همه اعضا حق رأی داشته است. بلقیس سلمیانی از اشاره و کنایه درمیگذرد و صراحتاً از اصرار پاینده برای حضور اثرش در فرایند داوری مینویسد:
من یادم هست که وقتی کتاب ایشان به مرحله نهایی رسید و زمانی که برگزیده شد، ما جلسهای با حضور آقای دکتر صالحی ـکه آن زمان معاون فرهنگی ارشاد بودـ تشکیل دادیم و تا آن جایی که من یادم هست اکثر اعضا از دکتر پاینده با صراحت یا با کنایه خواستند اثرش را از روند داوری بیرون بکشد و انصراف بدهد. حتی خود من عیناً گفتم اعتبار جایزه زیر سوال میرود و شائبه ایجاد میشود که چنین هم شد. آقای پاینده مقاومت کرد و گفت انصراف نمیدهد…
صادق کرمیار عضو دیگر هیئت علمی دوره هفتم جایزه جلال بود اما گفتههای بلقیس سلمیانی را تکذیت کرده است. او نیز مانند پاینده معتقد است که نقدها نباید به فضای مجازی و هشتگزنی کشیده میشد و باید در محدوده مجلات علمی و تخصصی باقی میماند. این در حالی است که حسین پاینده پیشتر نیز نه تنها به انتقاد علمی حسین بیات پاسخ نداده بود بلکه هنوز نیز حاضر نیست تا نامی از منتقدش بیاورد و حالا نیز پس از جنجالهای مجازی پاسخگوی نقدها شده است. علاوه بر این برخی از منتقدان پاینده با اشاره به سوابق دوستی و آشنایی او ادعا کردند که صدای آنها در محافل رسمی خفه میشود و چارهای نداشتند جز آن که نقد را در فضای مجازی مطرح کنند.
بنیاد ادبیات داستانی که بازوی معاونت فرهنگی وزارت ارشاد و برگزارکننده جایزه ادبی جلال است تا این لحظه واکنشی نشان نداده است و ظاهراً خود را موظف به ارائه توضیحی درباره چگونگی انتخاب داورها و آثار نمیداند.
در همین مورد، افسانههای اشتباه دربارهٔ نقد ادبی را هم بخوانید.