ناپلئون بناپارت گفته بود «اگر کل زمین در یک کشور خلاصه می شد قطعا استانبول پایتخت آن می بود.»
شاید این حرف را به خاطر موقعیت جغرافیایی خاص استانبول گفتهاست و شاید به خاطر همین موقعیت خاص جغرافیایی است که در هر برههای از تاریخ ردی از حوادث بر پیکرش نشستهاست.
در دوران قاجار، مسافران ایرانی نیز گذارشان به این شاهراه میان آسیا و اروپا افتادهبود. هر کسی که دستی بر قلم داشت با نوشتن از لحظاتی که در این شهر گذرانده توانسته نوری بر بخشی از این شهر هزارتو بتاباند.
استانبول با شاهراه آبیاش آغاز میشود. این را نوشتههای به جامانده از آن دوران میگوید که اکثرا به وسیله کشتی پا در آن گذاشتهاند. اکثر مسافران در وصف این تنگه، کوچهها و منظر کلی شهر زیاد نوشتهاند اما حرف آخر، ساده و موجز را در اینباره عمادالسطلنه نوشته که خردادماه سال ۱۲۶۶ شمسی وارد این شهر شدهبود:
«می خواهم بگویم هیچ جای دنیا این منظر نیکوی بسفر را ندارد………شهر استانبول دو قطعه است- یکی قدیم که اهل ملک استانبول می گویند و دیگرای جدید که پرا می نامند. تمام شهر و محال استانبول روی کوه و تپه واقع شده، زمین کوچهها با سنگهای قلمیه مفروش است. یک کوچه مستوی دیده نشد- یا سراشیب است یا سربالا.»
مسافری که از راه دور تازه به مقصد رسیده ممکن است به حمام نیاز داشتهباشد. برای این مسافر استانبول بهشت است. حمامهای استانبول تعریف کردنی هستند. در اکثر سفرنامهها وصفحالی از این حمامها هست. نقطه اشتراک توصیفها از این حمامها تمیزی، بزرگی و رسم پوشیدن کفشهای چوبی در آنهاست. در نوشتههای میرزا حسن موسوی که فروردینماه ۱۲۷۷ شمسی گذارش به استانبول افتاد درباره حمامهای ترکی نوشتهاست:
علاوه بر تپهها، منارهها و گلدسته مسجدهای استانبول است که چشم مسافر ایرانی را میگیرد. شاخصترین آنها مسجد ایاصوفیه است. در وصف حال بزرگی و عظمتش زیاد نوشتهاند تنها عمادالسلطنه است که علاوه بر توصیف این مسجد از فراوانی دیگر مسجدها در شهر نوشته است.
« علاوه بر این مسجد (ایاصوفیه) ۱۶ مسجد بزرگ معتبر دیگر و ۱۵۰ مسجد متوسط و ۲۰۰ مسجد کوچک در استانبول است که همه صاحب مناره و گنبدند. بعد از مسجد ایاصوفیه مسجد سلطان احد از همه بزرگتر است……فی الواقع این اماکت متبرکه شهر استانبول را که بالطبع قشنگ و خوشمنظر است باشکوه و با رونقتر کردهاست.»
میرزا داوود در سفرش به استانبول (دی ماه ۱۲۸۳ شمسی) بیشتر در حال سنجه این شهر با مشهد بوده و در یادداشت به جا مانده از سفرش به نکات جالب توجهی اشاره کردهاست:
«نرخ همه چیز با این اوقات مشهد خیلی کم تفاوت دارد- گوشت به حساب تبریز منِ هفت قران، روغن دو تومان، برنج هشت قران، نان سه قران است. گدا هم خیلی است اما نه به قدر مشهد ولی اصرارشان بیشتر از گداهای مشهد است.»
و اما شهرها علاوه بر رنگ و بو، طعم خاص خودشان را دارند. آنکه بهتر از همه درباره طعام آن دوران شهر نوشته ابوطالبخان است که سال ۱۱۸۱ شمسی مسافر استانبول بودهاست و از قراین پیداست با نگاهی عیبجویانه به این شهر سفر کرده است.

اگر این سفرنامۀ تاریخی توجه شما را به خود جلب کرد، احتمالا از مطالب زیر هم لذت میبرید:
مجله اینترنتی ۳۰بوک