ادبیات گوتیک (وحشت گوتیک) ژانری نشات گرفته از جنبش بزرگ رمانتیسم است که در اواخر دهه ۱۷۰۰ برای اولین بار توسط نویسندهای انگلیسی به نام هوراس والپول شکل گرفت. این ژانر که یکی از عجیبترین ژانرهای ادبی آن دوران بود، بیانگر فضاهایی مبهم و رازآلود و همچنین ترکیبی از مضامین عاشقانه و وحشت است. آثار ادبی گوتیک معمولا در پی کشف رازهایی سراسر ابهام هستند که در طول داستان به تدریج افشا میشوند.
پس از گسترش این ژانر و کشیده شدنش به ایالتهای جنوبی آمریکا، ژانر دیگری از دل آن متولد شد با نام گوتیک جنوبی. تاثیری که تاریخ سیاسی آمریکای جنوبی و حال و هوای زندگی مردمانش بر نویسندگان آن منطقه گذاشته بود باعث شد تا پای مسائل جدیتری به ادبیات گوتیک باز شود. دیگر آثار این ژانر تنها به رمانسهایی عجیب و تاریک خلاصه نمیشد، بلکه مسائل مهمتری همچون فقر، تنهایی، جرم و خشونت نیز به ادبیات گوتیک راه پیدا کرده بودند و همین زمینهساز خلق آثاری منحصر به فرد و جذاب با اندکی چاشنی گروتسک و کاراکترهایی غیرعادی و تکافتاده شد.
و اما یکی از برجستهترین نویسندگان این مکتب ادبی و استاد ژانر گوتیک جنوبی که از محبوبیت بالایی نیز برخوردار است، کارسون مکالرز نویسنده و شاعر آمریکاییست. وی از مهمترین چهرههای ادبی زن ایالات متحده در نیمه دوم قرن بیستم نیز به شمار میرود، اما به جهت دست و پنجه نرم کردن با بیماریهای مختلف در طول زندگیاش، همیشه خود را سوای از دیگران و بصورت یک وصله ناجور میدید. شاید همین حس او باعث میشد در اکثر آثارش خالق شخصیتی بیگانه با دیگران و تک افتاده باشد. مشخصه اصلی آثار مکالرز، نوشتن درباره آدمهای عجیب و تنها و تمنای اسفبار آنان برای برقراری ارتباط در قالبی گروتسک است.
پیشتر یکی از آثار این نویسنده معروف را با موضوع نژادپرستی به شما ۳۰بوکیهای عزیز معرفی کردیم. امروز اما قصد داریم تازه نفسترین کتاب این نویسنده که تمام ویژگیهای ژانر ادبی گوتیک جنوب را یک جا دارد و به تازگی توسط نشر بیدگل منتشر شده است را برایتان معرفی کنیم.
کلبه عمو تام پایان مبارزه با نژادپرستی در ادبیات نیست (معرفی کتاب ساعت بیعقربه)
نویسنده: کارسون مکالرز
مترجم: حانیه پدرام
ناشر: بیدگل
آواز کافه غم بار دومین اثر مکالرز و از نظر عدهای برترین و مهمترین رمان اوست. داستان پیردختری که در آبادی دلگیری با آشپزی سیاهپوست زندگی میکند و گرفتار مثلث عشقی عجیبی میشود. این کتاب روایتیست از قدرت ویرانکننده عشق که به زیبایی پرداخت شده و همچنین آمیزهای پیچیده و ظریف از امر کمیک و امر غمانگیز است. راوی در این رمان در پی یادآوری یک نکته مهم است. اینکه چگونه بازی سرنوشت شخصیتهای رمان را به جایی میرساند که حتی فکرش را نمیکردند. مکالرز در آواز کافه غم بار ما را قدم به قدم با زندگی شخصیتی پیش میبرد که تنها با یادآوری مکرر خاطراتش توان مقابله دربرابر فشار بار سنگینی که جهان اطرافش بر دوشش نهاده را دارد.
ادوارد آلبی نمایشنامهنویس شهیر آمریکایی، با اقتباس از این رمان نمایشنامهای را به رشته تحریر درآورد که در سال ۱۹۹۱ فیلمی از آن به کارگردانی سیمون کالو ساخته و وارد چهلمین جشنواره فیلم برلین شد.
شما را به مطالعه مختصری از این کتاب دعوت میکنیم:
معشوق هم ممکن است از هر سنخی باشد. عجیبوغریبترین آدمها هم میتوانند محرکی برای عشق باشند. پیرمردی که دستوپایش میلرزد میتواند هنوز هم عاشق دختری غریبه باشد که بیست سال پیش در بعدازظهری توی کوچههای چیهاو دیده بود. کشیش ممکن است عاشق زنی گمراه شود. معشوق میتواند حقهبازی با سرووضعی ژولیده باشد و دست به هر کار بدی زده باشد. بله، عاشق هم مثل باقی آدمها اینها را میبیند، اما کارهای معشوق ذرهای در میزان عشقش اثر نمیکند. آدمی خیلی معمولی میتواند محرک عشقی دیوانهوار و پرشور شود، عشقی به زیبایی زنبقهای سمی مرداب. آدمی خوشقلب میتواند محرکی برای عشقی حقارتبار و آزارنده باشد یا دیوانهمردی که تند و نامفهوم حرف میزند میتواند در درون کسی چکامهای لطیف و بیتکلف را طنینانداز کند. بنابراین تنها خود عاشق است که قدر و منزلت عشق را تعیین میکند.
مجلۀ اینترنتی ۳۰بوک