جنگ جهانی دوم که شروع شد، توران میرهادی یکی از دختربچههای ۱۲ سالهٔ تهران بود. مادر آلمانیش خبرِ پیروزیهای کشورش را با شور و شوق دنبال میکرد اما قبل از آنکه جنگ به شکست مفتضحانه آلمان ختم بشود، از آن دلسرد شد. جنگ به پایان رسید اما اتاقهای گاز و میلیونها کشته در ذهن تورانِ ۱۸ ساله باقی ماند و سوالهایی در ذهن او کاشتند که باقی عمرش را صرف جواب دادن به آنها کرد:
«چه اتفاقی میافتد که انسانها به خودشان اجازه میدهند که تفنگشان را به روی انسان دیگری میگیرند و آنجور کشتار میکنند، آن جور بمباران میکنند؟ اینهای کیاند؟ چه جور آدمهاییاند؟» (از کتاب در جستجوی انسان وارسته امروز)
پاسخی که توران میرهادی به همهٔ این سوالها داد در عنوانِ پرابهت «سیستم آموزشی» خلاصه شد. او که همیشه میخواست برای «آدمها» کاری کند، محو صحبتهای جبار باغچهبان، اولین ناشر کتاب کودک، شد و قید خواندن زیستشناسی در دانشگاه تهران را زد و درست یک سال بعد از جنگ جهان دوم، رشتهٔ روانشناسی تربیتی را شروع کرد. پس از آن، زندگی توران میرهادی در سه زمینه خلاصه شد:
آموزش وپرورش، ادبیات کودک و فرهنگنامه کودک و نوجوان.
همهٔ ما ماهی سیاه کوچولو هستیم
وقتی سال ۱۳۹۴ فرشید مثقالی لوگوی ماهی سیاه کوچولویِ صمد بهرنگی را به شورای کتاب کودک تقدیم کرد، توران میرهادی گفت «همهٔ ما ماهی سیاه کوچولو هستیم». او این جمله را یکسال پیش از آنکه چشمش را بر این جهان ببند، گفت و باید آن را خلاصه زندگی و نگاهش دانست: او هم مانند ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی به دنبال «طوری دیگر» زندگی کردن بود و هیچوقت به منطق آنهایی که میگفتند «زندگی همین است که ما داریم»، تن نداد. او همان ماهی سیاه کوچولو بود و «به ما چیزهایی یاد داد که پیش از این حتی فکرش را هم نکرده بودیم.»
برای توران میرهادی که هیچوقت حرف و عملش از «کار جمعی» دور نشد، همهٔ ما ماهیهای سیاه و قهرمانهای کوچولویی هستیم که هر روزمان در جدال با ماهیخواران بیرحم و فکر کردن به «دریا» میگذرد و میخواهیم مرگ و زندگیمان اثری داشته باشد.
توران میرهادی ماهی سیاه کوچولو بود و برای نجات زندگی ماهی ریزههای دریایش کار کرد و اگر از بین «یازده هزار و نهصد و نود و نه ماهی» فقط یکی خوابش نبرد، داستان زندگی توران میرهادی هم ادامه پیدا میکند.
علیه نخبه، رفیق بچه!
برای کسی که بعد از چند دهه کار پرثمر و مستمر هنوز خودش را «ماهی کوچولو» به حساب میآورد، بعضی تقسیمبندیها از همان آغاز مسخره و بیمعنی بودند: سیستم نمرهدهی و رقابتهایی که مدارس تشویقشان میکنند و تمایزبخشیهای غیرواقعی، از همینها است. اولین تلاش توران میرهادی برای برهم زدن این رسمها در مجتمع آموزشی فرهاد صورت گرفت:
در مدرسه فرهاد ما میخواستیم بچهها مستقل باشند و خودشان تصمیم بگیرند، با هم همکاری و همیاری داشته باشند. مسئولیت بپذیرند و نسبت به هم احساس مسئولیت بکنند و رقیب هم نباشند. دنیا و مسائل آن را بشناسند.
تلاشهای میرهادی محدود به دیوارهای مدرسه فرهاد نشد. او و لیلی آهی و ثمینه باغچهبان -به تعبیر خودش- سه تفنگدار کتابهای درسی بودند. آنها برای ایجاد تغییر و تربیت انسان، به سراغ کتابهایی رفتند که به دست اکثر بچههای ایران میرسید اما بعد از انقلاب مدرسهٔ مختلط فرهاد جمع و او هم از کتابهای درسی دور شد. با این حال، او کسی نبود که از میدان بیرون برود یا خاموش بشود و چشم بر ویرانههایی که نظام آموزشی از خود بر جای میگذارد، ببندد:
«در نظام آموزش و پرورش ما، با یک مجموعه آزمونهای سست و بیپایه، گروهی از دانشآموزان را استعدادهای درخشان مینامند و در موسسههای جداگانه امکانات تحصیلی بهتری برای آنها تهیه میکنند. گروهی را با عنوان «المپیاد علمی» آموزش اختصاصی میدهند و از نخبگان صحبت به میان میآید.»
توران میرهادی هیچوقت به بیماری فراگیر زمانهٔ ما یعنی «نخبهپروری» مبتلا نشد. او میخواست انسان بسازد و انسانسازی چیزی نیست که با محدود کردن امکانات برای تعدادی اندک و نازپروردن آنها به دست بیاید. او «آموزش» را حقی برای همهٔ بچهها و عمومیکردنش را وظیفهٔ همهٔ بزرگترها میدانست.
توران میرهادی؛ مادربزرگ همهٔ بچهها
برای توران میرهادی «ادبیات کودک» ملات اصلی انسانسازی بود. او به سراغ قصهها و کتابها رفت تا بدون شعار و امر و نهی، تخم خوبی را در دل و مغز بچهها بکارد و امیدوار باشد که بعداً میوههایش به همه میرسد. با همان نگاه بود که وقتی هنوز کتاب کودک نداشتیم، او «شورای کتاب کودک» را پیریزی کرد.
توران میرهادی به همراه لیلی آهی و معصومه سهراب در سال ۱۳۴۱ «شورای کتاب کودک» را تاسیس کردند و برخلاف اغلب نهادها که دولتهای مستعجل هستند و با هر بادی ریشههایش از جاکنده میشود، همچنان زنده و سرپاست. «کمک به دسترسی هر چه بیشتر کودکان ایرانی به کتاب و انواع منابع ادبی و اطلاعاتی» و «تشویق و حمایت پدیدآورندگان و ناشران ایرانی جهت خلق آثار با ارزش ادبی و اطلاعاتی» از اهداف اصلی این نهاد است.
توران میرهادی بعد از تعطیلی اجباری مدرسه فرهاد و دور شدن از کتابهای درسی که به آنها امید بسته بود، غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کرد و به سراغ راهاندازی فرهنگنامه کودک و نوجوان رفت. این فرهنگنامه حاصل تلاش ۲۵۰ متخصص مختلف است و باید آن را اولین دایرهالمعارف عمومی نوشته شده برای کودکان به زبان فارسی دانست.
تاکنون ۱۷ جلد این فرهنگنامه منتشر شده است و باید چشم به راه دیگر جلدهای آن باشیم.
مجلهٔ اینترنتی ۳۰بوک
چقدر جالب که بعضی آدم ها میتونن زندگی رو برای بقیه انقد متفاوت و شیرین کنن
بله همینطوره 🙂
چقدر متاسفم که هیچ شناختی از ایشون نداشتم.مرسی که ماهارو بااین چهره ها آشنا میکنین
ممنون از توجه و درج نظرتون 🙂