از پرفروشترینهای آمازون و نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۸
کتاب «خودت باش دختر» (ترجمهای از Girl, wash your face) که یک کتاب خودیاری برای خانمهاست در دو سال اخیر حضور پررنگ و تقریبا ثابتی در میان پرفروشهای بازار ایران داشته و به چاپ صد و چهل و هفتم رسیده است. این کتاب به لحاظ فروش در میان ۱۰۰ کتاب برتر ۳۰بوک قرار گرفته است.
آیا خودت باش دختر یک کتاب زرد است؟
از باور کردن دروغهایی که دربارهتان گفته میشود دست بردارید تا تبدیل به همان کسی شوید که واقعا هستید.
(متن روی جلد کتاب)
کتاب با یک نامۀ سرگشاده شروع میشود:
تو و فقط خود تو مسئول آدمی هستی که میشوی و همچنین مسئول میزان شادی و رضایتی که از زندگی داری. این مفهوم اصلی کتاب من است. اما اشتباه نکنید. من قرار است برای شما صدها داستان خندهدار، عجیب، خجالتآور، غمانگیز یا مسخره تعریف کنم که تمامشان به یک حقیقت ختم میشوند: زندگی تو به خودت بستگی دارد. اما تا وقتی دروغهایی را که بر سر راه رسیدن به این حقیقت قرار دارند نشناسید این حقیقت قابل باور نخواهد بود…. باید تمام دروغهایی را که در طول زندگی به خودتان گفتهاید شناسایی کرده و همۀ آنها را از بین ببرید. چرا؟ چون بدون آگاهی از اینکه الان کجا ایستادهاید، نمیتوانید به جای جدید بروید و تبدیل به آدمی جدید بشوید. (ص: ۷)
نویسنده در ادامه به نکتۀ دردناکی اشاره میکند:
تا به حال این فکر به سرت زده که آنقدرها هم که باید خوب نیستی؟ که به اندازۀ کافی لاغر نیستی؟ که مادر بدی هستی؟ که لیاقتت همین است که با تو بدرفتاری شود؟ که هیچ ارزشی نداری و هرگز به جایی نخواهی رسید؟ … تمامی اینها دروغ است. (ص: ۸)
میتوان ادعا کرد که بیشتر ما زنان در طول عمر خود یا چنین افکاری را از ذهن گذراندهایم یا در موقعیتهایی از جانب دیگران در تیررس چنین تفکراتی قرار گرفتهایم، اینکه به واسطۀ جنسیت خود چیزی از مردان کم داریم! اما این تفکرات معیوب از کجا آب میخورد؟
چند دههای است که تفکرات فمینیستی و برابری خواهانه رنگوبوی علمی به خود گرفتهاند. پروفسور جینا ریپون (Gina Rippon)، نویسندۀ کتاب مغز جنسیت زده با تکیه بر آزمایشات علمی و ثبت فعالیتهای مغزی زنان و مردان، این ایده را که مغز زنان صرفا به خاطر جنسیتشان پتانسیل انجام برخی کارها را ندارد رد میکند. این جوابی است به تفکر غالبی که مغز مردان را برای حل معادلات ریاضی ورزیدهتر میداند یا مثلا میگوید مردان در رانندگی بهتر عمل میکنند.
تقسیمبندیهای جنسیتی طی هزاران سال باعث شده است که به قول خانم ریپون برخی بگویند دخترها مغز علمی ندارند و نباید دغدغۀ فراگیری علوم را داشته باشند و از آنجایی که احساساتی هستند هم به درد رهبری نمیخورند.
هالیس اما کار زیادی به تاریخ و فلسفه ندارد، به قصۀ زندگی خودش پرداخته و از دل داستانهای خود، موقعیتهایی را که بسیاری از زنان با چالش مواجه میشوند پیش میکشد و راهحلهایی هم ارائه میدهد که در مواردی پیشپاافتاده هستند اما از قضا میتوانند کاربردی هم باشند، چون ذهن ما بیشتر تمایل دارد که در پی راهحلهای پیچیده بگردد در حالیکه شاید کلید حل معما در پیش چشمان ما قرار داشته باشد.
زبان این کتاب بسیار ساده و صمیمی است و نویسنده از پیش کشیدن عیبها و اشتباهاتش هیچ ابایی ندارد، حتی در مورد مشکلات زناشویی یا سختیهای مادر بودن صحبت کرده است. حرف هالیس حرف تازهای نیست، شاید به خاطر همین بعضیها فکر میکنند او کتابسازی و زردنویسی کرده است، اما آنچه نوشته متاسفانه دغدغۀ بسیاری از دخترها و زنانی است که سعی دارند باورهای نخنما شدۀ آبا و اجدادیشان را دور بریزنند و برای شناخت خود جرات بیشتری به خرج بدهند.
باری، ریچل هالیس نامۀ سرگشادهاش را اینگونه ادامه میدهد:
دروغهایی که دربارۀ خودم باور کرده بودم چیست؟ لیست بلندی خواهد شد. تصمیم گرفتم هر فصل را به یکی از آنها اختصاص دهم. (ص: ۱۳)
هر بخش از این کتاب با یکی از دروغهایی که نویسنده باور داشته شروع میشود و سپس توضیح میدهد که این دروغ چگونه او را از پیشرفت بازداشته بود و او با آگاهی از این دروغها و اعتراف به آنها قدرتشان را از بین برد. هالیس در کتاب چگونگی ایجاد تغییر و غلبه بر کشمکشهای زندگیش را با خوانندگانش در میان گذاشته است.
برای مثال از اعتیاد به کار نوشته است. وقتی سرکار است حالش خوب است اما نمیتواند درون خانه آرام بگیرد. او دلیل را چنین عنوان کرده است:
وقتی موفق میشدم و مورد توجه همه قرار میگرفتم، احساس میکردم که به حساب آمدهام. آنچه این موضوع به منِ کودک یاد داد و تا بزرگسالی همراهم ماند باور به این نکته بود که اگر میخواهم دوست داشته شوم و مورد توجه قرار بگیرم باید کاری بکنم. (ص: ۳۷)
او به خاطر استرس کاری دو بار دچار فلج صورت شد تا اینکه یک رواندرمانگر به او مجوز داد تا کمی استراحت کند.
هالیس زن موفقی است و کلید موفقیتش را هم در این میداند که منتظر یک قهرمان نماند تا او را نجات دهد. شاید کمتر کسی به دختران گفته باشد:
اگر نتوانستید از در وارد شوید، از پنجره وارد شوید. اگر پنجره قفل بود، از مسیر دودکش استفاده کنید…. بیپروا به دنبال رویاهایتان بروید. (ص: ۷۳)
نویسنده در فصلی دیگر امیدواری میدهد که اگر الان به آنچه میخواستید نرسیدهاید، خیلی ناراحت نباشید:
هیچکدام از برنامههایی که برای خودم پیشبینی کرده بودم درست از آب درنیامد. ازدواج و بچهدار شدنم خیلی زودتر از آنچه فکر میکردم اتفاق افتادند و موفقیت کاریم خیلی بعدتر از آنچه پیشبینی کرده بودم. و معلوم شد که زیباترین اتفاقات زندگیم اصلا در لیست «کارهایی که باید انجام بدهم» نبودند.
امروز ممکن است کارهای زیادی در لیست کارهایی که باید انجام بدهم داشته باشید اما لیست بلندبالایی از اهدافی که به آنها رسیدهام هم باید داشته باشید…. اهدافی که شما سالها پیش به آن دست یافتهاید الان تازه در لیست شخص دیگری نوشته شده است. (ص: ۱۲۶)
تحقیر و تخریب خود یکی دیگر از رفتارهایی است که در نتیجۀ باور به این دروغ که به اندازۀ کافی خوب نیستیم به آن دست میزنیم.
هالیس به خاطر میآورد که در یک جلسۀ گروهدرمانی از خانمها پرسیده شد که در کودکی دوست داشتند بیشتر از سمت پدرشان عشق دریافت کنند یا از سمت مادرشان؟
جواب اکثر حضار این بود: پدرم
– و برای دستیابی به آن باید چطور رفتار میکردید؟
– موفق
– و چه کسی میبودید؟
– کوچک
پدرم همیشه به من افتخار میکرد اما هرگز آن را به زبان نمیآورد مگر آنکه کار خوبی از من سر میزد… نباید صدایمان در میآمد. او اکثر اوقات میخواست که ما ساکت باشیم.
.
.
دختر کوچولو… پدرم من را اینطور صدا میزد. (ص: ۱۴۳)
هالیس در جلسهای دیگر به زنانی برمیخورد که گرچه از کارآفرینان موفق هستند اما میگویند «شغل من فقط یک سرگرمی است، یا کاری است که در کنار کارهای دیگر انجام میدهم، یا شغل من مادر بودن است.» این باعث شد بفهمد تنها زنی نیست که خودش را کوچک میکند تا مبادا دیگران احساس ناراحتی بکنند.
در حالیکه جامعه به پسرها نشان میدهد که حق انتخابهای فراوانی دارند، به دخترها میگوید که دنیایشان محدود است. چطور میتوان همزمان هم مادر موفقی بود و هم در شغل پیشرفت کرد؟
در طول ده سال اخیر افراد زیادی بودند که تعهد و دلبستگی من نسبت به فرزندانم را زیر سوال بردند و کسی هم پرسید که آیا به عنوان یک مادر شاغل احساس گناه نمیکنم؟ (ص: ۱۴۷)
هالیس میگوید نباید بچهها را با این تفکر که فقط یکی از والدین مسئول کسیست که او تبدیل به آن میشود، بزرگ کرد.
هرگز نمیگذارم فرزندم فکر کند شاغل بودن ربطی به تعهد او نسبت به شریک زندگیش یا عشق او به فرزندانش دارد. (ص: ۱۴۸)
این کتاب تا حدی تم معنوی نیز دارد و هالیس در بخشهایی از کتاب توصیه کرده است که صبور باشیم تا بهترین چیزی که برایمان مقدر شده است، خودش رخ دهد که این یکی از انتقاداتی بوده که منتقدین غربی بر پیکرۀ این کتاب وارد کردهاند.
همچنین در متن کتاب ارجاعاتی به فرهنگ آمریکا و کتاب مقدس مسیحیان وجود دارد که شاید برای خوانندۀ ایرانی جالب یا قابل درک نباشد.
ریچل هالیس، متولد ۹ ژانویه ۱۹۸۳، نویسندۀ آمریکایی، سخنران انگیزشی و بلاگر؛ با کتاب «صورتت را بشور دختر» در سال ۲۰۱۸ به شهرت رسید. این کتاب با عنوان «خودت باش دختر» با ترجمۀ هدیه جامعی توسط نشر کولهپشتی وارد بازار کتاب ایران شد.
هالیس پس از فراغت از تحصیل در شرکت رسانهای میراماکس مشغول به کار شد و سپس خودش یک شرکت برگزاری مراسم را تاسیس کرد. شهرت او وقتی رقم خورد که در سال ۲۰۱۵ تکه عکسی از ترکهای پوستی مربوط به بارداریش را در صفحۀ اینستاگرامش به اشتراک گذاشت و نوشت به بدنش هرچه که باشد افتخار میکند. این عکس بیش از ۱۰ میلیون بار دیده شد.
در سال ۲۰۱۹ هالیس کتاب دیگری با عنوان Girl, Stop Apologizing نوشت که در ایران با نام شرمنده نباش دختر منتشر شد.
مجلۀ اینترنتی ۳۰بوک