ببینید رفقا! من خودم روانکاوم.
شاید همین یک جمله از مقدمه برای فهمیدن لحن کتاب و نویسنده کافی باشد. نویسنده متخصص است اما از آن عصا قورت دادههایشان نیست و همان اول کار حسابش را با خواننده مشخص میکنند و میگوید اگر هر روز با افسردگی و اضطراب و نگرانی و وسواس کُشتی میگیرید، این ربطی به ژنها و اجداد شکستخوردهتان ندارد و ریشهاش جای دیگری است. شما میتوانید با هزار دوز و کلک نشانههای بیماری را مخفی کنید. برای این مخفیکاریها نیازی به خواندن کتاب «گندزدایی از مغز» ندارید، احتمالاً خودتان تا الان استاد چنین پنهانکاریهای شدید اما اگر میخواهید واقعاً کاری برای خودتان بکنید، این کتاب را دست بگیرید.
لحن نویسنده دوستانه و صمیمی است اما از آن دوستانی هم نیست که در اوج دوران اضطراب و افسردگی شما سخنرانی میکنند و همهٔ کلیشههای نخنما را یکجا به خوردتان میدهند. این کتاب قرار است به شما بگوید اکثر آن حرفهایی که از دوستان دلسوزتان میشنوید «چرند محض است»: چیزی که احتمالاً تا الان حدس زده بودید و برایتان چندان تازگی ندارد اما کتاب اینجا تمام نمیشود و با تمرینهای مختلف دست شما را میگیرد و تا سرچشمهٔ اصلی مشکلات میبرد: مغز!
مغز مانند یک کامپیوتر هوشمند بزرگ است که همهٔ تلاشش را میکند تا از ما دربرابر ناکامیها و مشکلات حفاظت کند اما گاهی این ماشین هم آب و روغن قاطی میکند و نیازمند تعمیرات میشود. این کتاب آچار را دست شما میدهد و دفترچه راهنمای کار با مغز را هم جلویتان باز میکند تا کار را شروع کنید. کار آسانی نیست اما به زحمتش میارزد.
گندزدایی از مغز با سادهترین زبان ممکن نحوهٔ کار کردن ماشین مغز را توضیح میدهد و تمرینهای کوچکی هم به خوانندگان میدهد تا این ماشین را بهتر بفهمند و درک کنند. پس از این آشنایی مقدماتی خوانندگان وارد فصل دوم میشوند. در این فصل نویسنده نحوهٔ مواجهه مغز با آسیبهای روانی را توضیح میدهد و به خواننده هشدار میدهد که الگوی ثابتی وجود ندارد و باید صبور باشند:
چرا بعضی آدمها بله و بعضی دیگر نه؟ علم این را چطوری توجیه میکند؟ این مسئله آن چنان ربطی به طبیعت آسیبها یا میزان شدت آنها ندارد. همهاش هم به شکل کارکرد مغز و تجارب ما برنمیگردد. البته که این عوامل در توانایی ما برای بهبود موثرند ولی اگر قضیه به این راحتی بود که میتوانستیم یک دستورالعمل چندمرحلهای برای همه بنویسیم و تمام، کلی آدم از اضطراب پس از آسیب روانی خلاص میشدند. ولی نمیشود دیگر. چون که روند بهبود ما بیشتر از گذشتهمان، در گرو زمان حال و آیندهٔ نزدیک ماست. تحقیقات نشان داده که همه چیز به آن سی روز اول بعد از بروز آسیب برمیگردد.. (ص: ۵۱).
این کتاب را چه کسانی باید بخوانند؟
۱.اگر از حال خراب خودتان خسته شدید،
۲.اگر از نصیحت شنیدن خسته شدید،
۳.اگر افسردگی و اضطراب و نگرانی بخشهای جدانشدنی زندگیتان است،
این کتاب را بخوانید.
گندزدایی از مغز با عنوان فرعی «چگونه علم را به یاری بگیریم و از شر افسردگی، خشم، نگرانیها، هراسها و وسواسها خلاص شویم» یکی از کتابهای پرفروش سایت آمازون است. در ایران هم این کتاب را علی دیمنه ترجمه و نشر کتاب پارسه منتشر کرده است.
مجلهٔ اینترنتی ۳۰بوک