در تاریخ معاصر ترکیه، کودتا حق آبوگل دارد. رابطه کجدار و مریز ارتش و دولت در این کشور گاهیاوقات وارد پیچهای خطرناک تاریخی میشود.
مارس سال ۱۹۷۱ در اوج ماجراهای تنش میان ترکیه و یونان، ارتش ترکیه طاقتش تمام شد و علیه دولت دست به کودتا زد. در توضیح نتایج این کودتا نوشتهاند «برخلاف کودتاهای قبلی این کودتا تلفاتی نداشت. فقط چند تن از رهبران جنبش دانشجویی به اتهام نقض اصول قانون اساسی دستگیر شدند.»
اما کتاب «زخمی» نوشته اردال (اردل) اُز نشان داد که هر کودتایی قربانیهای خاص خودش را دارد. فقط باید روایتگر راستیناش پیدا شود.
خود اردال از، یکی از همان چند نفر فعال جنبش دانشجویی بود که دستگیر، شکنجه و به چند سال زندان محکوم شد. شغل او در آن زمان گرداندن یک کتابفروشی و فروشگاه محصولات فرهنگی در آنکارا بود.
به همین خاطر شخصیت اول کتاب زخمی تا حدودی میتواند همان اردال از باشد. او جوانی است که به جرم «کتاب خواندن و خریدن و سوزاندن» دستگیر و شکنجه میشود.
این شخصیت نام خاصی ندارد. هیچکدام از شخصیتهای کتاب نام ندارند. در این کتاب همه انسان هستند و همه انسانها «نوری» نام دارند.
نوریِ کتابخوان میانهای با کینه ندارد. میداند که همه آدمها محصول یک جریان هستند. او حتی شکنجهگرانش را هم به چشم محصول دستگاه دولتی میداند.
نوری کتابخوان خودش را در بند عمومی زندانی سیاسی معرفی میکند. اما تنها یک هدف دارد.
«روزی، چنانچه نمیری یا نکشندت، حتی اگر علیل و بیمار رهایت کنند و بتوانی از اینجا بیرون بروی، که آن روز سرانجام خواهد رسید، دست کم میتوانی با وجدانی آسوده برخاک، زیر آفتاب، در میان مردم به زندگیات ادامه دهی، نه همچون آدمی رذل و پست و سرافکنده. دوست داری در هر شرایطی، حتی در شرایطی سخت و دشوار همچون گل مروارید زندگی کنی، حتی چنانچه آن گل مروارید لهیدهای باشد و زخمی.»
در بند عمومی آدمها همه دوست هم هستند. خاصیت زندان این است. بعضیجاها زد و خورد وجود دارد و بعضیجاهایش درس زندگی است. یکی از همبندیهای نوری کتابخوان حرفهایش را باور نمیکند و میگوید:
اما شکنجههایی که نوری تحمل کرده برایش حکم پایان چیزهای زیادی است. او هم باید زخم جسمش و ضربههای کف پایش را تحمل کند و هم زخم تحقیرهایی که بر روحش روا داشتهاند. با این حال از کسی دلخور نیست و مهربانی آدمها، حتی در همان بیحالی از نظرش دور نمیماند.
مثل مهربانی پیرمردی که او را پس از شکنجه به سلولش بر میگرداند و تشویقش میکند تا در مقاومت کم نیاورد.
«هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. دهانت را محکم ببند. شکستشان میدهی. باید شکستشان بدهی. میفهمی؟ مبادا ازشان بترسی فرزندم. همهاش همین چیزهاست. اینها چیزهایی نیست که ازشان بترسی. مقاومت کن.»
یاشار کمال با مقدمهاش برای این کتاب، خواننده را آماده میکند تا بداند با چه نوشته تاثربرانگیزی مواجه است. نوشتهای که پر از درد و خون است و نوری در انتهای مسیر.
«و انسان به هنگام مطالعه این رمان، از آدم بودن، زندگی، سخن گفتن، دیدن و نفس کشیدن خود شرم میکند، چنانکه پس از خواندن رمان به این باور میرسد که چنانچه جنگی در گرفت میجنگند، یا چنانچه مرگش فرا رسید، میمیرد. اما شکنجه!….خداوند هیچ انسانی را تا آن حد که بتواند کسی را شکنجه کند، دچار بیماری نکند. همچنین، طعم تحقیر را به او نچشاند. شکنجه دیده را راه و چاره و بازگشتی نیست، چه رسد به شکنجهگر. او چگونه میتواند از نفرت انسانها، کودکان و ملت خود نجات یابد؟»
اگر به کودتاهای تاریخی علاقه دارید، شاید از خواندن مطلب آموریکا و سه کودتا – معرفی کتاب کودتای ایرانی لذت ببرید.
مجله اینترنتی ۳۰بوک