از همان دفعۀ اول که کتاب خردهعادتها چاپ شد، با استقبال خوبی مواجه شد به طوری که اکنون در لیست ۱۰۰ کتاب برتر و پرفروش ۳۰بوک قرار دارد. در این مطلب قصد داریم شما را با مشخصات ظاهری و محتوای این کتاب پرفروش آشنا کنیم.
مشخصات ظاهری کتاب خردهعادتها:
کتاب با جلد زرد رنگ و طرح عجیب روی جلدش، قطعا توجه شما را به خود جلب میکند. البته این طرح جلد شباهت چندانی به نسخۀ زبان اصلی کتاب Atomic Habits ندارد.
کتاب خردهعادتها: محتوا
با نگاهی اجمالی به فهرست کتاب میبینیم که بعد از مقدمه نویسنده در ۶ بخش و ۲۰ فصل حرفهای خودش را زده. ابتدا یک سری اصول اولیه تعریف کرده، سپاس چهار قانون کلیدی را آموزش داده و در نهایت ترفندهای پیشرفته را بیان کرده است.
در بسیاری از کتابها ممکن است بخش مقدمه حوصلۀ خواننده را سر ببرد، اما در این کتاب، بخش مقدمه باعث میشود مشتاقتر شویم، برای خواندن کتاب.
جیمز کلییر در مقدمۀ کتابش میگوید که بیسبال را همیشه دوست داشته و رویایش تبدیل شدن به یک بازیکن حرفهای بیسبال بوده. اما در آخرین روز سال دوم دبیرستانش، وقتی که در فضای ورزشی مدرسه با دوستاش بیسبال بازی میکردند، چوب بیسبال از دست دوستش رها شده و با شتاب به صورت او برخورد میکند. بینی و جمجمهاش از چند نقطۀ متفاوت میشکند و دچار ورم مغزی و حمله میشود. اینقدر وضعش خطرناک بوده که او را به کمای مصنوعی میبرند. وقتی به ثبات میرسد و از کما خارج میشود، حین فین کردن، یکی از چشمهایش کمی از حدقه بیرون میزند.
بیشتر از ۸ ماه طول میکشد تا بتواند تا دوباره به زمین بیسبال بازگردد و وقتی که بلاخره موفق میشود، چندان عملکرد خوبی ندارد. بلاخره دبیرستان را تمام میکند و وارد کالج میشود. همینجاست که زندگیش شروع میشود.
به گفتۀ خودش از همان ابتدا شروع به ایجاد عادتهای مفید مثل برنامۀ خواب منظم و درس خواندن میکند. این عادتها از همان سال اول کمکش میکنند تا نمرههای برتر بگیرد، به عنوان ورزشکار مرد برتر دانشگاه و ورزشکار برتر آکادمیک آل آمریکا انتخاب شود حتی مدال ریاست جمهوری بگیرد.
حس کردیم دانستن ماجرای پشت کتاب برای معرفی بیشتر و بهتر آن نیاز است. به همین دلیل این مطالب را برای شما آوردیم، زیرا نوال راویکانت (سرمایهگذار و کارآفرین) گفته است:
برای نوشتن کتاب فوقالعاده باید اول به خودِ کتاب تبدیل شوید.
جیمز کلییر (نویسندۀ کتاب) باور دارد این اتفاق در او رخ داده است، زیرا او همگام با نوشتن مطالبش در وبلاگش، تمامی این چالشها و راهحلهایشان را پشت سر گذاشته است.
تاثیر پیشرفتهای کوچک در بلندمدت شگفتآور است. در حقیقت، میتوان این چنین گفت: اگر در هر روزِ یک سال، یک درصد بهتر شوید، در نهایت سیوهفت برابر بهتر از قبل خواهید بود. از سوی دیگر، اگر هر روزِ یک سال را یک درصد بدتر شوید، تقریباً تا صفر نزول کردهاید; بنابراین پیروزی یا موفقیتی ناچیز به موفقیتی بزرگ منجر میشود.
از متن کتاب
نمودار صفحۀ ۲۲ کتاب

با خواندن بخش ابتدایی این کتاب یاد میگیریم که فرآیند ایجاد عادت به چهار عامل بستگی دارد:
-
نشانه
چیزی که مغز را فعال میکند تا رفتاری را شروع کند. ذهن ما مدام در حال تحلیل محیط خارجی و درونی برای رسیدن به پاداش است و نشانه به ما میگوید به پاداش نزدیک هستیم.
-
اشتیاق
نشانه باعث ایجاد شدن اشتیاق درون ما میشود. این اشتیاق ما در واقع نسبت به خود عادت نیست، بلکه ما نسبت به تغییری که عادت در وضع موجود ایجاد میکند اشتیاق داریم.
مثلا یک فرد سیگاری به کشیدن سیگار اشتیاقی ندارد، بلکه حس تسکین بعد از کشیدن سیگار است که به او اشتیاق میبخشد.
-
پاسخ
پاسخ همان عادت ما یا به عبارت دیگر عمل فکری یا فیزیکی ما در پاسخ به نشانه است.
-
پاداش
هدف نهایی عادتهای ما، پاداش است. نشانه توجه ما را به پاداش جلب میکند، اشتیاق همان انگیزۀ ما است و پاسخ کاری است که برای رسیدن به پاداش انجام میدهیم. آدمی با دو هدف به دنبال پاداش است: ۱٫ احساس خشنودی کند و ۲٫ چیزی بیاموزد.
برای اینکه عادتی شکل بگیرد، این چهار مرحله باید تکرار شوند. در صورت نقص در هرکدام از مراحل، عادت شکل نمیگیرد.
بیایید با هم یک مثال را بررسی کنیم:
- نشانه: چون پیام جدیدی دارید، صدای گوشیتان بلند میشود.
- اشتیاق: میخواهید از محتوای پیام آگاه شوید.
- پاسخ: گوشیتان را بلند میکنید و پیام را میخوانید.
- پاداش: میل خواندن پیام در شما به نتیجه رسیده است. برداشتن گوشی به بلند شدن صدای گوشی ربط داده میشود.
حالا یک مثال پیچیدهتر:
- نشانه: حین کار کردن روی یک پروژه به مشکل میخورید.
- اشتیاق: حس میکنید گیر افتادهاید و میخواهید از این بیچارگی خلاص شوید.
- پاسخ: گوشیتان را در میآورید و به شبکههای اجتماعی سر میزنید.
- پاداش: اضطراب شما برطرف شده است و به آرامش رسیدهاید. حس به مشکل خوردن حین کار به استفاده از شبکههای اجتماعی ربط داده میشود.
منطقی است، نه؟ کتاب به تفصیل شرح داده که برای ایجاد هر عادت خوب چهار قدم وجود دارد و برای از بین بردن عادتهای بد، برعکس همان چهار قدم باید صورت بگیرد.
از بین بردن عادتهای بد:
- نامرئیاش کن! (برای نشانه)
- غیرجذابش کن! (برای اشتیاق)
- پیچیدهاش کن! (پاسخ)
- غیرلذتبخشش کن! (پاداش)
ایجاد عادتهای خوب:
- واضحش کن! (برای نشانه)
- جذابش کن! (برای اشتیاق)
- سادهاش کن! (پاسخ)
- لذتبخشش کن! (پاداش)
نکاتی که اینجا ذکر شد، بخشی از پیشنیازهایی است که در بخش اصول اولیه یاد میگیریم. در بقیۀ بخشهای کتاب، جیمز کلییر چهار قدم ذکر شده را به تفصیل شرح داده تا به خوانندههایش کمک کند عادتهای خوب بهتر بسازند و عادتهای بدشان را از بین ببرند.
جمعبندی

اگر میدانید درگیر عادتهای مخرب هسیتد و به دنبال تغییرشان هستید، اما جرئتش را نداشتید یا روشهای مختلف را امتحان کردهاید و به نتیجه نرسیدید، پیشنهاد میکنیم فرصتی هم به این کتاب بدهید.
مجلۀ اینترنتی ۳۰بوک