کمونیسم ایدئولوژی فراگیر است که ریشه در فلسفه و اندیشۀ سیاسی دارد، ایدئولوژیای که از سوی متفکران بسیاری از جمله کارل مارکس و فردریش انگلس تبیین شد. چکیده و عصارۀ کمونیسم برابری بود و مالکیت اشتراکی. مارکس معتقد بود جوامع مدرن و صنعتی تنها در صورتی به عدالت و برابری دست پیدا میکنند که مالکیت خصوصی در آنها به پایان برسد و در یک جامعۀ بیطبقه ادارۀ امور در اختیار کارگران باشد و آنها در ازای نان مجبور نباشند کار خود را بفروشند، مارکس در تبیین کمونیسم اعتقاد داشت وقتی ابزار تولید از دست جامعۀ بورژوا و ملاک بیرون بیاید میتوان به سمت جامعۀ بیطبقه رفت. در این مقاله سعی داریم مکتب کمونیسم و حکومتهای کمونیستی را به اختصار و به زبان ساده معرفی و بررسی کنیم.
در این مقاله به معرفی و تعریف کمونیسم، سیر تاریخی شوروی و نیز معرفی کتابهایی برای آشنایی با کمونیسم و نظامهای توتالیتر میپردازیم.
روزی که کارل مارکس فیلسوف برجسته کتابچۀ کوچک «مانیفست کمونیست» را با حمایت فردریش انگلس منتشر میکرد، به خواب هم نمیدید که روزی روزگاری مکتب فکری کمونیسم جهان را درنوردد، کارل مارکس به خیالش هم نمیرسید که این ایده زندگی میلیونها نفر را در سراسر اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق اروپا جهنم کند و در عینحال روشنفکران بزرگ سدۀ بیستم در تلاش باشند تا از مفهوم برابری و عدالت مانیفست کمونیسم جهانی سراسر عدالت بسازند. به باور بسیاری از روشنفکران مکتب فکری کمونیسم یکی از راههای نجات بشریت و رسیدن به جهانی برابر بود، اما آنچه در عمل رخ داد کاملاً برعکس بود. حکومتهایی همچون شوروی، چین، کوبا و کرۀ شمالی چیزی جز فقر و حکومتهای خودکامه برای شهروندان به همراه نیاوردند.
در واقع کمونیسم به عنوان یکی از اشکال فراگیر سوسیالیسم، مکتبی است فکری که به باور بسیاری از کارل مارکس آغاز نشده است، بلکه باید ریشههای آن را در جمهور افلاطون جست. لغو مالکیت خصوصی و در دسترس بودن ابزارهای تولید برای همه و حذف طبقات اجتماعی و اقتصادی را افلاطون نیز به نوعی مطرح کرد. آنچه مارکس و انگلس پیش گرفتند و بسط دادند از پیشتر در جوامع صنعتی آغاز شده بود، آنها معتقد بودند طبقۀ کارگر همیشه در حال مبارزه برای دستیابی به حق خود و خلاصی از یوغ استعمار بورژوازی و طبقۀ ثروتمند بوده است. کمونیسم در لغت به معنای «به اشتراک گذاشتن» تعبیر میشود و قرار است در برابر کاپیتالیسم و مالکیت خصوصی قد علم کند. در این یادداشت به اختصار به سوال «کمونیسم چیست» پاسخ دادهایم و در ادامه مهمترین آثار را برای آشنایی با این مکتب فکری معرفی کردهایم.
کمونیسم چیست؟
مدافعان کمونیسم معتقدند آنچه در کشورهایی همچون اتحاد جماهیر شوروی و چین و کوبا و کرۀ شمالی به نام کمونیسم اجرایی شده است، نه تنها کمونیسم نیست که غلطترین برداشت از سوسیالیسم است. در واقع سوسیالیسم به معنای جامعهگرایی چیزی بود که مارکس میگفت برای رسیدن به جامعۀ بیطبقه ابتدا باید از آن یعنی سوسیالیسم عبور کرد و تازه در مرحلۀ بعد به کمونیسم رسید.
مارکس معتقد بود: «تاریخ تمام جوامع تاریخ مبارزۀ طبقاتی است.» مارکس میگفت پیش از او مبارزۀ طبقاتی وجود داشت، او فیلسوفهایی همچون سیمون وی و فوئر باخ را فیلسوفان سوسیالیستی میدانست که در جستجوی یک جامعۀ آرمانی و عدالتخواه بودند. اما ایدۀ کمونیسم را مارکس ساخت، او در کتاب سترگش «سرمایه» و جزوۀ «مانیفست حزب کمونیست» به اهمیت آگاهی طبقاتی اشاره کرده بود و معتقد بود طبقۀ کارگر در لحظۀ آگاه شدن و طغیان علیه سرمایهدارانی که ابزارهای تولید را در اختیار دارند، میتواند به رهایی برسد. مارکس در ایدههایش رویای انقلاب و خیزشی کارگری را داشت و این چنین بود که رویای او با رسیدن ولادیمیر لنین به روسیه به وقوع پیوست. انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ همان مرحلهای بود که به گفتۀ مارکس باید آن را حکومت سوسیالیستی دانست و تازه بعد از رسیدن به جامعۀ سوسیالیستی و عبور از آن نوبت به ظهور کمونیسم میرسد. جامعۀ کمونیستی مرحلۀ بعد از جامعۀ سوسیالیستی بود، از نظر او در جامعۀ کمونیستی مسألۀ تقسیم ثروت و کنترل داراییها مطرح نبود و این برابری به عنوان امری پذیرفته شده جا افتاده بود، چرا که ابزارهای تولید به طور یکسان در اختیار مردم قرار داشت.
کمونیسم به روایت کارل مارکس
مارکس تعریفی جامع از کمونیسم ساخته بود، در شرایط روی کار آمدن نظام کمونیستی ایدهآل او، ویژگیهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بهروشنی تعریف میشد. کمونیسم به باور او یک نظام سیاسی و توامان اقتصادی بود که در آن دیگر با یک دولت مواجه نخواهیم بود که یک جور نظام انتخاباتی باشد، بلکه همه چیز این نظام استاندارد و تعریف شده است. در واقع این جامعۀ آرمانی را میشود یک مرحله از تکامل بشر در طول اعصار دانست. کارل مارکس معتقد بود طبقۀ کارگر با توجه به نقشی که در مناسبات تولید به روی شانههایش تحمیل شده است، برای دریافت اندک جیرهای برای زنده ماندن و کار کردن، مجبور است نیروی کارش را بفروشد و این مساله او را به یک ماشین و ابزار برای طبقۀ ثروتمند تبدیل میکند و طبقۀ کارگر را از ماهیت انسانیاش تهی میکند.
مارکس تا آنجا پیش رفت که این نهاد قدرتمند و استثمارگر را حتی در خانواده هم نشانه رفت، او معتقد بود نظام پدرسالار حاکم بر خانوادههای فرودست اقتصادی هم بازتولید همان رابطۀ استثمارگر با کارگر است، و طبقۀ فرودست در نظام پدرسالار زن را به عنوان جنس دوم میبیند و زن و فرزند را بخشی از مایملک خودش به حساب میآورد.
رویای کمونیسم، کابوس کارگران حکومتهای کمونیستی
اما این جامعۀ آرمانی در عمل به شکل کشورهایی تکحزبی رخ نمود که آزادی بیان و تکثر آراء در آنها قربانی میشد. همچنین اقتصاد دستوری و لغو مالکیت خصوصی منجر به اقتصاد دولتی بزرگی میشد که در آن کارگران و بخش اعظمی از جامعه تنها در مسألۀ فقیر بودن با هم برابر بودند. ماحصل این ایده جوری اجرا میشد که آنچه باقی میماند طیف عظیمی از کارگران بودند که روی زمینهای اشتراکی تا سر حد مرگ کار میکردند و همه به یکسان فقیر بودند. رویای کارل مارکس تبدیل به کابوس کارگران شد، دست کم این ایده در کشورهایی همچون جمهوری خلق چین، کرۀ شمالی، شوروی و کوبا چنین حاصلی داشت، اینجا دیگر تنها عنصر حذف شده فئودالها و بورژواها و زمینداران بزرگ بودند و جای آنها را حزب کمونیست گرفته بود، وگرنه که طبقۀ کارگر همچنان با ساعات طولانی کار و دستمزد کم به زندگی ادامه میدادند. توزیع ناعادلانۀ ثروت و قدرت همچنان ادامه داشت.
نقطه آغاز حکومت کمونیستی کجا بود؟
انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه به رهبری ولادیمیر لنین نقطۀ آغازی بود بر عملی شدن حکومتی سوسیالیستی که خود را حکومت کمونیستی میدانست. این حکومت به سرکردگی ولادیمیر لنین برای نجات تودهها و برانداختن اختلاف طبقاتی از راه رسیده بود. در این دوره بود که لنین و طرفدرانش که به بلشویکها مشهور بودند قدرت را در دست گرفتند.
یک سال پس از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه، یعنی در سال ۱۹۱۸ لنین مورد سوءقصد قرار گرفت و سخت زخمی شد، به گونهای که در دو سال آخر عمر عملاً از هدایت حزب کمونیست و کشور ناتوان بود. او رهبری حزب تازه تأسیس را به دست دو تن از یارانش سپرد، دو نفری که با او دوست و با هم دشمن بودند: ژوزف استالین و لئون تروتسکی.
پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴، استالین برای جانشینی قطعی به عنوان رهبر حزب به تکاپو افتاد و طی نقشههایی زیرکانه و با کشتار و از میان برداشتن مخالفانش رهبر حزب شد و طی سالهای بعدی چنان حکومت مخوفی را در اتحاد جماهیر شوروی اداره کرد که هنوز نیز روسیه از تبعات آن در رنج است. در طول حکومت استالین رویای مارکس و مانیفست حزب کمونیست که لنین دلخوش به اجرای آن بود، عملاً از بین رفت و چیزی که باقی ماند یک نظام تکحزبی، پلیسی و توتالیتر بود که شهروندان فقیر را در رنج و بدبختی و ترس نگه میداشت.
میراث لنین و حکومت وحشتافزای استالین: نظریۀ کمونیسم از کجا به کجا رسید؟
لنین به حقانیت تاریخی طبقۀ کارگر باور داشت. لنین تحت تاثیر آموزههای مارکس باور داشت که طبقۀ کارگر باید به سلطۀ طبقات دیگر پایان بدهد و خود حاکمیت و ابزار تولید را در دست بگیرد. او معتقد بود بهترین روش برای دستیابی به این ایدهآل روی کار آمدن یک حکومت کمونیستی و سپردن ادارۀ کشورها به طرفداران مکتب کمونیسم است. با اینحال شعارهای ایدئولوژیک لنین در زمین اجرا عملاً دستاویزی شدند برای سرکوب دگراندیشان و به زودی در سراسر اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای بلوک شرق اروپا یک به یک نظامهای خودکامه و پلیسی سر کار آمدند که برای جان و آزادی بیان و تکثرگرایی هیچ ارزشی قائل نبودند و اینبار برخلاف خواستۀ مارکس آنچه سراسر اروپا را درنوردید نه شبح کمونیسم که شبح مرگ بود، در واقع بیش از هفتاد سال این نظام خودکامه که به دروغ و در ظاهر خود را وامدار اندیشههای کارل مارکس میدانست سرکار ماند و زندگیهای بسیاری را تباه کرد.
از اواخر دهۀ ۸۰ میلادی رفتهرفته با ضعیف شدن حاکمیت در اتحاد جماهیر شوروی دولتهای کمونیستی در اروپای شرقی نیز ضعیف شدند و سرانجام در ۸ دسامبر ۱۹۹۱ با فروپاشی نظام کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی، قدرت حاکمان کمونیست دیگر هم در اروپای شرقی کاهش پیدا کرد. با اینحال هنوز هم یک چهارم مردم کشورهای جهان در سیطرۀ حاکمیتهای کمونیستی زندگی میکنند، از جمله مردم کشور چین.
اکنون منتقدان مارکس، منتقدان مارکسیسم و کمونیسم با تکیه بر سرنوشت ملتها در کشورهایی که با ایدئولوژی کمونیسم بنا نهاده شدند دست روی این نکته میگذارند که ایدۀ مارکس یک ایدۀ اتوپیایی و آرمانشهری بود که هرگز صورت عملی به خود نگرفت و در عمل آنهایی که دست به اجرای آن زدند بارها بیشتر از امپریالیستها و کاپیتالیستها به طبقۀ کارگر و مردم ضعیف ظلم کردند. به باور منتقدان کمونیسم ایدهای که مارکس آن را در کتاب کاپیتال پروراند هرگز نمیتواند شکل عملی به خودش بگیرد.
آنچه در عمل تاریخ به خود دید این بود که پیامدهای بینش لنینستی از کمونیسم به مرگ میلیونها انسان بیگناه ختم شد، پس از مرگ لنین و با به قدرت رسیدن استالین میلیونها انسان با برچسب «دشمن طبقاتی» به اردوگاههای کار اجباری تبعید شدند و زیر سختترین شکنجهها جانشان را از دست دادند. هدف مارکس از تبیین این ایدئولوژی نیکبختی و برابری بشر بود، اما وقتی حاکمانی این ایدئولوژی را چراغ راه خود کردند چنان ستمهایی از خود به جای گذاشتند که دیگر هیچ نشانی از ارزش آدمی باقی نماند.
برای آشنایی با کمونیسم چه کتابهایی بخوانیم
مجمعالجزایر گولاک نوشتۀ الکساندر سولژنستین
شاهکار الکساندر سولژنستین یکی از ماندگارترین کتابهاست برای به نمایش گذاشتن شری که بر زندگی میلیونها شهروند اتحاد جماهیر شوروی سایه انداخته بود. مجمعالجزایر گولاک کتابی بود که سبب شد آکادمی نوبل در سال ۱۹۷۰ جایزۀ نوبل ادبیات را به سولژنستین اهدا کند. او در این کتاب روایتهای واقعی از زندگی مردم را بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۵۳ جمعآوری کرده است. سولژنستین خود از بازماندگان اردوگاهای کار اجباری مشهور به گولاکهاست، او در این کتاب طی دهها سال گفتوگوهایی را با بیش از ۲۲۰ نفر از بازماندگان گولاکها ضبط و تنظیم کرده است. مجموعۀ سه جلدی که آمیزهای است از نثر نویسندهای حماسهپرداز، مورخی آرمانگرا و مصلحی برآشفته، با رگههایی از طنز سیاه. کتاب او فقط وصف تاریخ نیست، خود تاریخ است. او در این کتاب سیاهترین روزهای حاکمیت کمونیسم زیر سایۀ رهبری خودکامه به نام ژوزف استالین را ابدی کرده است.
5,900,000
یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ نوشتۀ الکساندر سولژنستین
اگر حوصله و وقت خواندن اثر سه جلدی مجمعالجزایر گولاک را ندارید خواندن کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ را به شما توصیه میکنیم. الكساندر سولژنيتسين که خود به دلیل انتقاد از استالین هشت سال از عمرش را محکوم به گذراندن در اردوگاههای کار اجباری شده بود و عملاً تا زمان مرگ استالین در تبعیدگاههای مخوف گولاک ماند، در این اثر هم از جنایات استالین و فجایع غیرانسانی که در گولاکها رخ میداد پرده برداشته است. سولژنستین را بابت همین افشاگریها از کشورش اخراج کردند. «یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ» ماجرای تلاش انسان است براى غلبه بر طبيعت خشن و چيرگى بر سبعيت و مناسبات غيرانسانى دوران استالين. سولژنيتسين تصويری از یک روز عادی در اردوگاه كار اجبارى ترسيم مىكند و آن را نمادى میسازد از حيات هرروزه تحت حاكميت خودکامگان، چه در اردوگاه و چه در جامعه. این كتاب فقط دربارهٔ هراسهاى حاكم بر عصر استالين و سلطهگری نظامهای توتاليتر و سركوبگر نيست؛ از جمله درونمايههای ديگر آن اين است كه اردوگاه كار اجبارى آوردگاه آزمايش عزت و شرافت انسان نیز هست.
ظلمت در نیمروز نوشتۀ آرتور کستلر
همۀ حرف آرتور كوستلر در «ظلمت در نيمروز» اين نيست كه چگونه يك انقلاب نابود میشود. او در رمان ظلمت در نیمروز اضمحلال کمونیسم را به تصویر میکشد و از خلال روايت سرنوشت مردی معصوم و انقلابی به نام «روباشف» برای خوانندهاش مسلم میكند كه چطور می توان يک انقلابی صادق و وفادار را به موجودی فنا شده و واررفته تبديل كرد.
آرتور كوستلر ظلمت در نيمروز را سال 1940 نوشت، اما ماجرای روباشف در آخرين روزهای دهۀ سی میگذرد، در اوج پاک سازیهای يک حكومت كمونيستی، روزهایی که در اين رمان تصوير شدهاند شايد يادآور محاکمات مسكو باشند. اينجا سایۀ مرد شمارۀ یک است كه همۀ مرگها و حكمهای منتهی به فنا از سوی او صادر میشوند و سخت شبيه همان استالين مخوف شوروی است. كوستلر همۀ آنچه شوروی يک جا بود و در خود داشت را در دل سرنوشت روباشف جا داده است.
1,400,000
مزرعۀ حیوانات نوشتۀ جورج اورول
جورج اورول رمان مزرعۀ حیوانات را سال ۱۹۴۵ و کمی پس از پایان جنگ جهانی دوم منتشر کرد. او در این رمان استبداد طبقۀ حاکم شوروی را نقد میکند و در خلال داستانی نمادین نشان میدهد که قدرت چگونه میتواند حتی عالیترین و نابترین آرمانها را هم به فساد بکشاند. مزرعۀ حیوانات داستان حیوانات «مزرعۀ اربابی» است که به رهبری خوکها علیه آقای جونز، صاحب مزرعه، شورش میکنند و او را از مزرعه بیرون میاندازند تا از زیر یوغ انسانها خارج شوند و آزاد زندگی کنند. اما پس از چندی یکی از خوکها قدرت را در دست میگیرد و استبدادی نو در مزرعه حاکم میکند.
1,000,000
ذهن روسی در نظام شوروی نوشتۀ آیزیا برلین
ذهن روسی در نظام شوروی مجموعهای از مقالات، گزارشها و گفتوگوهایی است که آیزایا برلین دربارۀ فرهنگ روسیه در دورۀ کمونیسم و پس از آن تهیه کرده است. برلین تا زمان حیات خود این نوشتهها را منتشر نکرد، تا اینکه شش سال بعد از مرگش هنری هاردی آن را تدوین و منتشر کرد. برلین علاوه بر اینکه دوران کودکیاش را در ریگا و پطروگراد گذراند، در دوران جنگ جهانی دوم نیز در 1945 به شوروی سفر کرد و در آنجا با روشنفکران و ادیبانی همچون آنا آخماتووا و باریس پاسترناک دیدار و گفتوگو کرد. حاصل این سفر چند تکنگاری دربارۀ پاسترناک، آخماتووا و وضع فرهنگ شوروی استالینیستی است که با چند مقالۀ دیگر در این کتاب جمعآوری و منتشر شده است.3,900,000
کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم نوشتۀ اسلاونکا دراکولیچ
اسلاونکا دراکولیچ روزنامهنگار و نویسندۀ اهل کرواسی، در این کتاب مجموعه روایتهای شخصی و بهشدت خواندنی را گرد هم آورده است که حاصل تجربهها و مشاهداتش از زندگی در کشورهای اروپای شرقی تحت حاکمیت نظامهای کمونیستی است. زندگیهایی پر از حسرتهای کوچک و بزرگ و ترسهای بسیار بسیار بزرگ.
جذابیت اصلی کتاب در این است که دراکولیچ ماهرانه، تحلیلهایی تأمل برانگیز و انتقادی را با جزئیات زندگی روزمره درهم میآمیزد: شگفتی دختربچهای که برای اولین بار یک عروسک خارجی میبیند؛ نحوهٔ شستن رختها در خانه؛ زندگی یک استاد دانشگاه در آپارتمانی تنگ و شلوغ بیهیچ حریم خصوصی؛ دیوارهای رنگ و رو رفته و …
دراکولیچ کمونیسم را چیزی فراتر از یک ایدئولوژی یا شکل حکومت میبیند، از دید او کمونیسم یک وضعیت ذهنی است که به این راحتیها از ناخودآگاه جمعی کسانی که تحت این حکومت زندگی کردهاند زدوده نمیشود.
در پشت جلد این کتاب آمده است : «برای مردم دنیای کمونیسم شعار «امر شخصی، سیاسی است» به معنای واقعی کلمه صدق میکرد. دراکولیچ که خود در یوگسلاوی بزرگ شده، مینویسد: «اینجا از همان اوایل جوانی میفهمید که سیاست مفهومی انتزاعی نیست، بلکه نیرویی است عظیم که بر زندگی روزمرهٔ مردم تاثیری تعیین کننده میگذارد…. ما برای اینکه بتوانیم ادامه بدهیم، میبایست قلمروهایمان را تقسیم میکردیم و مرزی بین زندگی خصوصی و حوزهٔ عمومی می کشیدیم. حکومت میخواست همه چیز عمومی باشد… اما هرچیز عمومی متعلق به دشمن بود.»
1,900,000
استالین نوشتۀ ادوارد رادزینسکی
کتاب حاضر بیشک جامعترین زندگینامهای است که از یوزف استالین رهبر کبیر و دیکتاتور اتحاد جماهیر شوروی و مردی که کمونیسم را برای همیشه بدنام کرد، منتشر شده است. اردوارد رادزیسنکی نویسندۀ این کتاب برای نوشتن این اثر به اسناد و مدارک فوقمحرمانهای دست یافته است و بدون اینکه بخواهد در دام تحریف تاریخی بیفتد زندگی استالین را از آغاز تا پایان پیش روی خواننده گذاشته است. کتاب حاضر هر چند که متنی مستند است، اما قلم نویسنده از آن داستانی دراماتیک و خوشخوان ساخته است. رادزینسکی میگوید، هدفش بیش از نمایش شخصیت استالین، توصیف زمانهای بوده که دیگر گذشته و از یاد رفته است. کتاب حاضر در سال ۱۳۹۴ برندۀ جایزۀ کتاب سال شده است.6,500,000
کمونیسم نوشتۀ لزلی هولمز
کتابی دربارۀ تضادها و تناقضهای کمونیسم، اثر جمع و جوری که به موشکافی یک رویا میپردازد. رویای کمونیسم - که برای بسیاری تبدیل به کابوس شد. چه به دوران وحشت استالین نگاه کنیم، چه طرح «جهش بزرگ به جلو» و «انقلاب فرهنگی» مائو و چه نسلکشی رژیم پل پوت در کامبوج، میبینیم که میلیونها نفر به نام آنچه که قرار بود ساخت عادلانهترین و مطلوبترین نوع جامعۀ بشری باشد دچار وحشت و رنج جسمی و روانی شدند. دربارۀ ایدهای از قرن نوزدهم که بسیاری در قرن بیستم سعی در تحقق آن داشتند، اما در تلاش برای تبدیل آن به واقعیت، ایدۀ اصلی چنان جدی مورد تحریف قرار گرفت که تا حد زیادی بیاعتبار شد. دربارۀ سیستمی که در اوج قدرت خود بر بیش از یکسوم جمعیت جهان در چهار قاره حاکم بود و غرب را تهدید به نابودی غرب کرد. با این حال، سرانجام بخش اعظم این سیستم، بهشکل بسیار ناگهانی و غیرمنتظره سقوط کرد.
950,000
ما و مانیفست کمونیست نوشتۀ اسلاوی ژیژک
مدعای ژیژک در این کتاب ــ معاصر بودن مانیفست با زمان ما ــ شاید عجیب به نظر برسد. به گفتۀ اکثر تحلیلگران، چه تحلیلگران چپ و چه راست، سرمایهداری از دوران مارکس چنان دچار تحول شده است که دشوار میتوان شباهت چندانی بین سرمایهداری صنعتی قرن نوزدهم و سرمایهداری مالی کنونی پیدا کرد. شاید به نظر برسد که حتی اگر نقد مارکس بر نظام سرمایهداری عصر صنعتی موجه بوده باشد، به راحتی نمیتوان آن را به سرمایهداری مالی کنونی تعمیم داد. اما ژیژک معتقد است که به رغم تفاوتهای غیرقابل انکار میان سرمایهداری امروزی و سرمایهداری زمان مارکس، از قضا نقد مارکس امروز موضوعیت بیشتری دارد. مارکس در تحلیل خود گویی بحرانهای عصر ما را با دقتی مثالزدنی پیشبینی کرده بود.
320,000
به نظر شما کمونیسم در نهایت میتواند راه نجات ملتها باشد یا فقط نابودگر رویاها و آزادیهای شخصی مردمان بوده است؟ آیا کتابهای دیگری دربارهٔ کمونیسم و تاریخ آن خواندهاید؟ نظرتان را با ما درمیان بگذارید.
وحید فاضلی