مصطفی مستور یکی از نویسندگان و پژوهشگران برجستهٔ معاصر ایران است که با آثار ارزشمند و بسیار متفاوتِ ادبی و فلسفی خود، جایگاه ممتاز و ویژهای را در میان اهل قلم به دست آورده است. او در طی سالهای گذاشته با خلق آثاری بسیار متنوع و عمیق، توانسته است افقهای جدیدی را در عرصهٔ مطالعات فرهنگی و تاریخی کشور بگشاید و با نمایشنامهها، رمانها و همچنین داستانهای کوتاه خود بسیاری از افراد را به کتابخواندن و مطالعه علاقهمند کرده است و نقشی بیبدیل در گسترش فرهنگ و اندیشهٔ ایرانی ایفا کرده است.
ما در این مطلب قصد داریم شما را با این نویسندهٔ برجسته آشنا کنیم و بهترین آثار این نویسنده را به شما معرفی کنیم.
در میان چهرههای برجستهٔ ادبیات معاصر ایران، نام مصطفی مستور همواره به عنوان یکی از پیشگامان این حوزه مطرح شده است. این نویسنده و پژوهشگر در سال ۱۳۴۳ در شهر اهواز به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در رشتهٔ مهندسی عمران در دانشگاه شهید چمران به پایان رساند و سپس در همین دانشگاه، دورهٔ کارشناسی ارشد خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی به پایان رساند و این آغاز مسیر حرفهای مستور بود که از همان ابتدا عشق و توانایی خود را در دو حوزهٔ متفاوت مهندسی و ادبیات، آشکار کرده بود. او پس از فراغت از تحصیل، به فعالیت در عرصهٔ پژوهشهای علمی و ادبی روی آورد.
اولین اثر به چاپ رسیدهٔ این نویسنده، مجموعه داستان کوتاه «دوچشمخانهی خیس» بود که در سال ۱۳۶۹ منتشر شد و در همان سال در مجلهٔ «کیان» به چاپ رسید. این مجموعه داستان کوتاه آغاز روند شکلگیری سبک ادبی مستور بود که بعدها با آثار برجستهای همچون رمان «روی ماه خداوند را ببوس» تکمیل شد.
عمدهٔ آثار مستور را مجموعه داستانهای کوتاهی تشکیل دادهاند که در زمرهٔ بهترین آثار داستانی معاصر ایران قرار گرفتهاند. او همچنین نمایشنامههایی بسیار متفاوت و خواندنی نوشته است و چندین ترجمه از آثار ادبی به زبان فارسی را در کارنامهٔ خود دارد. ترجمهٔ آثاری در مورد کارگردان محبوبش کیشلوفسکی و انتشار چندین مجموعه شعر سپید، از دیگر فعالیتهای ادبی مصطفی مستور است.
سبک نوشتاری مصطفی مستور
مصطفی مستور در آثار خود به دنبال پیوند میان فلسفه، عرفان و ادبیات است. مستور اغلب آثارش را براساس سه مفهوم تنهایی، شک و عدم قطعیت مینویسد و سعی دارد در آثار متفاوتش، افکار دینی و تلاش انسان برای کشف حقیقت خود و جهان را از زبان شخصیتهای اصلی در نوشتههایش بیان کند. همچنین توصیف، تکرار و روزمرگی زندگی بشر، یکی دیگر از موضوعات مورد علاقهٔ این نویسنده است.
مشخصهٔ منحصربهفرد آثار مستور، تکرار شخصیتهای یکسان در موقعیتها و کتابهای مختلف اوست. این رویکرد باعث شده تا مخاطب نسبت به سرنوشت شخصیتهای گوناگون داستانهای او کنجکاوی به خرج بدهد و نتواند تا تمام شدن داستان، دست از کتاب بکشد. در عینحال، خوانندگان میتوانند با شخصیتهای هر اثر او به راحتی ارتباط برقرار کنند، بدون آن که از مسیر اصلی داستان گمراه شوند.
جوایز ادبی
مصطفی مستور در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ موفق به دریافت جایزهٔ بهترین رمان سال از جشنوارهٔ قلم زرین شد. همچنین او برای نوشتن رمان «روی ماه خداوند را ببوس» برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان شد و لوح تقدیری از نخستین مسابقهٔ داستاننویسی صادق هدایت دریافت کرد.
او همچنین در سال ۱۳۸۲ جایزهٔ ادبی اصفهان را برای رمان «استخوان خوک و دستهای جذامی» دریافت کرد.
بهترین کتابهای مصطفی مستور
مستور به عنولان یکی از برجستهترین چهرههای ادبیات معاصر ایران، آثار ارزشمندی را در طول فعالیت ادبی خود به جای گذاشته است. آثار او بیانگر سبک منحصربهفرد نویسندگی او هستند که با ترکیب ماهرانهٔ عناصر فلسفی و عرفانی، به موضوعات پیچیدهٔ زندگی انسان میپردازند. مطالعهٔ آثار این نویسنده، تجربهای غنی و ماندگار برای هر خوانندهای خواهد شد. در ادامه برخی از خواندنیترین آثار مصطفی مستور را به شما معرفی کردهایم.
رمانِ روی ماه خداوند را ببوس
روی ماه خداوند را ببوس اولین و معروفترین رمان مصطفی مستور است که براساس اصول فلسفی نوشته شده و نویسنده در آن تلاش کرده تا افکار دینی، معرفتشناسی و جامعهشناسی را از زبان شخصیتهای داستانی این کتاب مطرح کند. این اثر برجسته، مستور را به عنوان یکی از برجستهترین نویسندگان ایرانی به دیگران معرفی کرد و تبدیل به یکی از نویسندگان محبوب شد. شخصیت اصلی این کتاب یونس است، دانشجوی دکترا که تز پایاننامهاش را بررسی جامعهشناسی خودکشی یکی از استادان فیزیک دانشگاه انتخاب کرده است و قرار است بر روی آن تحقیق کند. همزمان مرگ یکی از دوستانش نیز او را به یک ناخداباور تبدیل میکند و این وضعیت بر روی زندگی خصوصی، رابطههایش با دوستانش و نامزدش تاثیر میگذارد.
در بخشی از این کتاب میخوانید:«چند شاخه گل ارکیدهی صورتی میخرم و آنها را روی صندلی عقب ماشین میاندازم. میروم فرودگاه. ته افق، خورشید روی آسفالت جادهی کرج جان میکَند. نه سال پیش که مرداد رفت آمریکا من و او دو سالی بود که در رشتهی فلسفهی دانشگاه تهران قبول شده بودیم. مهرداد آنقدر با Pen Friendاش نامهنگاری کرد که پاک عاشقاش شد. درساش را نصفه و نیمه رها کرد و رفت آمریکا دنبالاش. مدتها بود مهرداد را فراموش کرده بودم. حتی وقتی مادرش زنگ زد و گفت باید بروم فرودگاه استقبالاش، خیلی به مغزم فشار آوردم تا جزئیات چهرهاش را به خاطر بیاورم. از اتوبان به سمت جادهی فرودگاه میپیچم و بیخودی خاطرات مدرسه در ذهنام زنده میشود: میز چوبیای که من و مهرداد پشت آن مینشستیم پر از شعرهایی بود که او با تیغهی چاقوی عباس روی آن حک کرده بود. بیشتر، شعرهای عاشقانهی حافظ بود که هیچوقت هم معشوق خارجی نداشتند. مهرداد هیچوقت برای معشوق واقعی شعر روی میز نمینوشت. عشقهاش همه خیالی بودند. این را فقط من میدانستم.»
1,200,000
رمان استخوان خوک و دستهای جذامی
داستان این رمان در آپارتمان هفده طبقهٔ خاوران اتفاق میافتد که ساکنان هر طبقه و هر واحد مشکلاتی را در یک روز از سر میگذرانند که نتیجهٔ عملکرد بعضیها تا فردای آن روز و بعضیها مثل ملول و بندر تا دو هفته به درازا میکشد. محسن و زنش قصد دارند از هم طلاق بگیرند اما به خاطر دختر نه سالهشان، درنا، از این کار منصرف میشوند. الیاس پسر دکتر محمد و دکتر افسانه مهرپور گرفتار سرطان مغز استخوان است. دکتر ظرف چند روز داوطلبی را پیدا میکند که در سایت بانک خون جهانی، قیمت عضو اهداییاش را برای پیوند؟ هزار دلار اعلام کرده است. سوسن در واحد خود هر شب مردانی را به «فریز» میآورد و از آنان پول میگیرد. در این میان شاعری که از زندان آزاد شده و از طرف غلام سگی آشنایی با سوسن به وی داده شده است برخلاف دیگران، شبها نزد سوسن صوفیمنشانه شعر میگوید و در نهایت پس از به وجود آمدن یک عشق مجازی از او دور میشود تا سوسن برای همیشه از احتمال برخورداری از زندگی سالم در آینده محروم بماند.
در بخشی از این کتاب میخوانید:
«شب پنجرهی رو به خیابانِ آپارتمانی در طبقهی چهاردهم برج مسکونی خاوران ناگهان باز شد و مردی ـ اسمش دانیال ـ انگار کلهاش را آتش زده باشند، رو به خیابان جیغ کشید:
«اون پایین دارید چیکار میکنید؟ با شما هستم! با شما عوضیها که عینهو کرم دارید تو هم میلولید. چی خیال کردید؟ همهتون، از وکیل و وزیر گرفته تا سپور و آشپز و پروفسور، آخرش میشید دو عدد. خیلی که هنر کنید، خیلی که خبر مرگتون به خودتون برسید، فاصلهی دو عددتون میشه صد. صدام رو میشنفید؟ میشید یه پیرمرد آبزیپوی عوضیِ بوگندو. کافیه دور تند نیگاش کنید. همین که دور تند نیگاش کردید میفهمید چه گندی زدهید. میفهمید چه چیز هجو و مزخرفی درست کردهید. حالا با این عجله کدوم جهنمی قراره برید؟ قراره چه غلطی بکنید که دیگرون نکردهند؟ واسهی چی سر یه مستطیل یا مربع خاکی دخل هم رو درمیآرید؟ بدبختها! شما به خودی خود بدبخت هستید، دیگه واسهی چی اوضاع رو بدتر میکنید؟» لحظهای سکوت کرد و نفسش را بیرون داد. با آستین عرق پیشانیاش را گرفت و بعد، باز فریاد کشید.»
980,000
رمان معسومیت
معسومیت در سال ۱۴۰۲ برای اولینبار منتشر شد ۳۲ فصل دارد و نویسنده در آن به موضوعاتی مانند زندانیشدن در زندگی روزمره، سرگردانی در دنیای مدرنِ بدون معنویت و درماندگی پرداخته است. این رمان داستان شخصیتهایی است که تنهایی و بیگانی با اجتماع را درک کردهاند و به ویژه معسومیت به شدت در شخصیتها جلوه میکند. مصطفی مستور در کتاب معسومیت سعی دارد با جملات کوتاهاش خواننده را به عمقِ داستانی متفاوت بکشاند. شخصیتهای این کتاب جوانانی هستند که در ماجراهای زندگی گم شدهاند و به دنبال معنای زندگی میگردند. رمان معسومیت ماجرای دغدغههای عدهای از جوانان است. ماجرای آن از زمستان سال ۹۵ و در تهران روی میدهد و ماجرا را ابتدا از زبان مازیار، یکی از شخصیتهای رمان میخوانید. داستان روایتی از زندگی دو دوست به نام اردلان و مازیار است. مازیار مدرسه را نیمهکاره رها کرده اما به نوشتن علاقه دارد.
در بخشی از این کتاب میخوانید:
«اگه بخوام مثل این سینماییهای بیپدر و مادرِ حقهباز حرف بزنم باید بگم بهتره افراد زیر سن قانونی این کتاب رو نخونند. منظورم اینه ممکنه چیزهایی توی کتاب باشه که واسه اونهایی که سنشون کمتر از هجده ساله اصلا مناسب نباشه. این «مناسب» هم از اون کلمههای حرومزادهایه که من هیچوقت نفهمیدم پدرش کی هست و مادرش کی بوده و اصلا چهطور سر و کلهش توی کتابهای قانون پیدا شد. تا اونجا که یادم میآد من هیچوقت علاقهای به نوشتن چیزهایی که برای زیر هجدهسالهها «مناسب» نیست، نداشتهام. برعکس، همیشه فکر کردهام آدم اگه یه ذره عقل تو کلهش باشه باید سعی کنه چیزهایی بنویسه که از قضا فقط مناسب همین افراد زیر هجده سال باشند و حتی خوندنشون واسه بزرگترها ممنوع باشه. پدرم همیشه میگفت نودونه درصد آدمهای نازنین کسانی هستند که به سن قانونی نرسیدهاند و نود و نه درصد آدمهای رذل و حرومزاده کسانی هستند که مدتیه از خط هجدهسالگی گذشتهاند، حتی اگه این مدت یه روز باشه.»
1,550,000
مجموعه داستانِ عشق روی پیادهرو
کتاب عشق روی پیادهرو مجموعه داستانی خواندنی از مصطفی مستور است که دوازده داستان کوتاه و دلنشین را دربرمیگیرد. این دوازده داستان عبارتند از «دو چشمخانهی خیس»، «مثل یک قاصدک»، «بعد از ظهر سبز»، «شبهای یلدا»، «مردی که تا زانو در اندوه فرو رفت»، «عشق روی پیادهرو»، «آرزو»، «چند خط کج وکوله بر دیوار»، «آن مرد داس دارد»، «هل من محیص؟»، «زلزله» و «مهتاب». نویسنده در تمامی این داستانها، موضوع عشق را به شیوهای متفاوت بررسی کرده است و به تعاریف متنوع و چندگانه از عشق میپردازد. برخی از داستانهای این کتاب خاطرات کودکی خودِ نویسنده هستند که به شکلی شیرین و دلنشین بازآفرینی شدهاند.
در بخشی از این کتاب میخوانید:
«آهستهتر، آهستهتر، خاک به چشم کوکب میرود. این برق لعنتی هم نیامد. شبها، وقتی ماه نیست، فقط فانوس هست. با فتیلهای فرسوده و نیمسوخته و دود غلیظی که تا حلقمان نرمنرمک میرود. سر سفره، چروک چهرهی ننهنرگس، دل آدم را بههم میزند. چشمهای بیسوی مراد ـ بس که بیبرق دید ـ دیگر فانوس هم نمیخواهد. آهستهتر، آهستهتر، لقمه نانی هست، سیر خواهی شد. طلعت را تازگیها دیدهای؟ دو سالی میشود به خانهی بخت رفته است. یکی دو سالی از حیدر پیرتر شده است. لابد باید شکم هفتمش باشد. عفت هم روزگار میگذراند. وقتی برای آوردن مشک آب پایین ده میرود، خوب مراقب است تکهسنگی دوباره رویش نیفتد. بهخاطر عرش خدا هم که شده است. ناهار که ماندی. بیچاره برغالهی نگهدار، چه نگاه خیسی داشت. قدرت پشت پاترول سازمان خواباندش. لابد که شما نبینید. اما شما که میدیدید. به چه فکر میکردی؟»
1,150,000
مجموعه داستانِ من دانای کل هستم
من دانای کل هستم مجموعه داستانی کوتاه است که اولینبار در سال ۱۳۸۲ منتشر شد. این مجموعه ۷ داستان کوتاه دارد که هر کدام با نثری روان و ساده نوشته شدهاند. مجموعه داستانهای این کتاب عبارتند از: «چند روایت معتبر دربارهی سوسن»، «من دانالی کل هستم»، «مغولها»، و ما ادریک ما مریم»، «ملکه الیزابت»، «مشق شب» و «دوزیستان». مصطفی مستور در این مجموعه داستان سعی کرده است ماجراهایی سادهای را که در اطراف ما رخ میدهند به تصویر بکشد. موضوعات این کتاب شامل عشق، انتقام، تنفر، خیانت و مسائلی میشود که ما هر روز با آنها مواجه میشویم.
در بخشی از این کتاب میخوانید:
«تلویزیون را روشن کرد و شروع کرد به لاک زدن ناخنهای انگشتان پاش. ناگهان، انگار چیزی به خاطرش آمده باشد، بلند شد و توی اتاقها دنبال کیانوش گشت. کیانوش نبود اما یادداشتی برای او روی عسلی هال، کنار گوشی تلفن، گذاشته بود: سوسن جان، دیشب تا صبح نخوابیدم. نتوانستم بخوابم. جلو تلویزیون خواب رفتی و من گذاشتمت روی تختخواب. بعد بیدار ماندم و نگاهت کردم. انگار سالها بود میشناختمت. انگار از بچگی با هم بزرگ شده بودیم. شاید هم قبل از بچگی. خودم هم درست نمیدانم چرا اینطوری بود. غلامسگی میگفت تو ماهی. میگفت خیلی ماهی. غلامسگی راست میگفت. سوسن کاغذ را گذاشت لای دندانهاش و آن را از وسط پاره کرد. تکههای کاغذ از رُژ لبش سرخ شدند. کاغذها را انداخت توی سطل آشغال. صبح زود ماشینی ایستاد و سوسن را جلو آپارتمانش پیاده کرد. به آپارتمان که رسید روی تختخواب ولو شد.»
850,000
نمایشنامهٔ پیادهروی در ماه
پیادهروی در ماه نمایشنامهای جذاب و خواندنی اثر مصطفی مستور نویسنده و پژوهشگر ایرانی است که اولینبار در سال ۱۳۹۷ منتشر شد. وقایع این نمایشنامه در یک کافهٔ کوچک رخ میدهد و شخصیتهای آن هر کدام دور یک میز در کافه نشستهاند و از مشکلات و موانع و دغدغههای زندگیشان با یکدیگر حرف میزنند. نویسنده با این نمایشنامه سعی دارد به توصیف تکرار و روزمرگیها عدهای جوان بپردازد و از دغدغهها و مشکلات این قشر بگوید. نمایشنامه با دیالوگ شخصیتهای میز اول شروع میشود. سیامک ۳۲ ساله، هاله ۲۳ ساله و کیانوش ۲۷ ساله پشت این میز نشستهاند. شخصیتهای دیگر نیز پشت میزهای مختلف نشستهاند و به نوبت از مشکلات و دلمشغولیهای خود میگویند. جوانهای میز اول از دغدغهها و دلیلی که مجبور به مهاجرت شدهاند میگویند.
250,000
مبانی داستان کوتاه
مبانی داستان کوتاه، اولین کتاب غیر داستانی مصطفی مستور است. او در این کتاب، به بررسی دقیق داستان کوتاه، تاریخچه، ساختار و عناصر تشکیلدهندهٔ داستان کوتاه پرداخته است. او با بررسی داستان از نویسندگان شناخته شده مفاهیمی مانند، شخصیت پردازی، زاویه دید، صحنه پردازی، نقطهاوج، لحن، فضا و سبک میپردازد.
89,000
مصطفی مستور یکی از برجستهترین نویسندگان ایرانی است که خواندن آثارش میتواند تبدیل به تجربهای بسیار متفاوت برای هر خوانندهای شود. آثار ارزشمند او بسیار در میان علاقهمندان به رمانهای ایرانی طرفدار دارد. مستور با خلق آثاری عمیق، ژرف و خواندنی و همچنین با ارائهٔ دیدگاههای فلسفی و اجتماعی خود، جایگاه ممتازی را در ادبیات داستانی به دست آورده است.
شما کدام از یک آثار این نویسنده را خواندهاید؟ به نظرتان مستور در نوشتن رمان مهارت بیشتری دارید یا نمایشنامهها و اشعار او را بیشتر میپسندید؟