کتاب بی‌حدومرز راهنمای گام به گام جیم کوییک برای استفادۀ حداکثری از قدرت مغز در دنیایی است که به سرعت به سمت تغییر پیش می‌رود. او به‌عنوان پسری با «مغز آسیب‌دیده»، بر چالش‌های یادگیری غلبه کرد و به یک متخصص مشهور جهانی تبدیل شد. بیش از 30 سال است که او به دیگران قدرت می‌بخشد تا از طریق فکر، انگیزه و روش‌های مبتنی بر علم، از تمام پتانسیل مغز خود استفاده کنند.

ما در یک سفر مادام‌العمر برای رشد قرار داریم و به‌ويژه ذهن ما همیشه در حال تغییر و رشد است. کتاب بی‌حدومرز به سه بخش تقسیم می‌شود: ذهنیت، انگیزه‌ و روش‌ها و برای هر یک از این بخش‌ها، نویسنده راهکار‌هایی را پیشنهاد داده تا بتوانید محدودیت‌هایتان را برطرف کنید و در یک کلمه واقعاً مغزی بی‌حدومرزداشته باشید!

عنوان کتاب:

بی حد و مرز

ناشر:

نوین

نویسنده:

جیم کوییک

قیمت:

252,800 تومان
3,200,000

خرید از فروشگاه 30 بوک

در کتاب بی‌حدومرز می‌خوانید:

• چگونه با دورکاری و یا در محیط‌های کاری ترکیبی و اداری پیشرفت کنید؛
• بهره‌وری و تمرکز خود را بدون توجه به موقعیت افزایش دهید؛
• آخرین تحقیقات در مورد تغذیه و عملکرد مغز؛
• غذاها، نوتروپیک‌ها و مکمل‌ها برای بالابردن حس‌های شناختی؛
• غذاهای مورد نیاز برای بهینه‌سازی مغز؛
• ارزیابی مغز؛
• بهینه‌سازی و تکنیک‌های مختلف برای یادگیری سریع؛
• انگیزه‌های بلند مدت.

خلاصه‌ای از بخش‌های مختلف کتاب بی‌حدومرز

بخش اول: ذهن خود را آزاد کنید

در قسمت اول این کتاب، جیم از زندگی شخصی خود در دوران کودکی صحبت کرده است و از نقصی می‌گوید که پس از یک آسیب مغزی تجربه کرد. او توضیح می‌دهد که پس از آن آسیب چطور یادگیری و حفظ اطلاعات برایش بسیار دشوار شد، درحالی‌که این درواقع محدودیتی بود که خودش برای خود قائل شده بود و دیگران نیز بدون آسیب همین اشتباه را تکرار می‌کنند.

او در این بخش از مدل پیشنهادی خود «بی‌حدومرز» می‌گوید تا نشان دهد چگونه می‌توان هر محدودیت ممکن را حذف کرد. مدل بی‌حدومرز از یک چارچوب سه قسمتی ساخته شده است: ذهنیت (چیستی)، انگیزه (چرایی) و روش (چگونگی). اما قبل از کاوش در این چارچوب، جیم در مورد چهار اَبَر شرور یادگیری صحبت می‌کند که ظرفیت اندیشیدن، تمرکز، یادگیری، رشد و تبدیل‌شدن به انسانی واقعی را به چالش می‌کشند:
سیلِ اطلاعات دیجیتال‌ ـ میزان اطلاعاتی که به آن دسترسی داریم و میزان استفادهٔ ما در روز از این اطلاعات که ما را از کار/فعالیت‌های معنی‌دار دور می‌کند.

حواس‌پرتی دیجیتال ـ تأثیر منفی همیشه متصل‌بودن به‌ویژه حواس‌پرتی با اعلان‌های دستگاه‌های مختلف مانند تلفن همراه، تبلت و لپ‌‌تاپ.

زوال عقل دیجیتال ـ این واقعیت که ما برای به‌خاطر سپردن همه‌چیز (از شماره تلفن گرفته تا مسیرها) به دستگا‌ه‌های خود متکی هستیم که میزان نیاز ما به استفاده از مغز را کاهش می‌دهد.

استنتاج دیجیتال ـ تصمیم‌گیری با تکیه بر منابع اینترنتی یا نظرات دیگران به جای نظر خودمان.

اثرات تجمعی این چهار اَبَر شرور دیجیتال تمرکز، توجه، یادگیری و از همه مهم‌تر توانایی ما در تفکر واقعی را از بین می‌برد، وضوح ذهنی‌مان را نابود می‌کند و به خستگی مغز، حواس‌پرتی، نارضایتی و ناتوانی در یادگیری آسان می‌انجامد. پیام جیم کوییک در این بخش نمی‌تواند از این به‌موقع‌تر باشد. منظور او درواقع این است که ما به پیشرفته‌ترین فناوری‌ها دسترسی داریم ولی تمام این‌ها سلامتی و آمادگی مغزمان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. چهار اَبَر شرورِ جیم کوییک، فقط نمونه‌ای از محدودیت‌هایی هستند که شیوهٔ غلبه بر آن‌ها را در این کتاب می‌آموزید. 

بخش دوم: ذهنیت بی‌حدومرز

در این بخش، نویسنده بر روی ذهنیت مربوط به یادگیری تمرکز می‌کند و برخی از باورهای محدود‌کننده‌ای که در مورد آن داریم را رمزگشایی می‌کند تا بتوانیم بفهمیم این محدودیت‌‌ها چیستند و چگونه می‌توانیم بر آن‌‌ها غلبه کنیم. سپس جیم به بیان 7 دروغی می‌پردازد که ما در حین یادگیری به خود می‌گوییم؛ این دروغ‌ها عبارتند از:

• دروغ اول: هوش ثابت است؛ درست نیست، هوش سیال است.
• دروغ دوم: ما فقط از 10 درصد مغز خود استفاده می‌کنیم ـ درست نیست، ما باید یاد بگیرم از کل مغز خود به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم.
• دروغ سوم: اشتباهات باعث شکست ما می‌‌شوند ـ درست نیست، چیزی به نام شکست وجود ندارد، شکست تنها موجب یادگیری می‌شود.
• دروغ چهارم: دانش قدرت است ـ درست نیست، دانش به‌تنهایی قدرت نیست. فقط پتانسیل این را دارد که به قدرت تبدیل شود (دانش x عمل = قدرت)
• دروغ پنجم: یادگیری چیزهای جدید بسیار دشوار است ـ درست نیست، وقتی روش‌های جدیدی برای یادگیری بیاموزید، یادگیری چیزهای جدید می‌تواند سرگرم‌کننده، آسان و لذت‌بخش باشد.
• دروغ ششم: انتقاد و حرفِ دیگران مهم است ـ درست نیست، آنچه مهم است نحوهٔ زندگی شماست و انتقاد دیگران فقط می‌تواند منجر به تغییری در زندگی شما شود یا زندگی‌‌تان را به کل نابود کند. این وظیفهٔ شماست که خود را دوست داشته باشید و به خودتان احترام بگذارید.
• دروغ هفتم: افراد نابغه به دنیا می‌آیند ـ درست نیست، نبوغ از طریق تمرین عمیق ایجاد می‌شود.

جیم کوییک در ادامه راهکارهایی برای غلبه بر این دروغ‌ها در کتاب بی‌حدومرز ارائه کرده است. او همچنین در این بخش به شما نشان می‌دهد چطور می‌توانید به‌طور مؤثرتری مطالعه کنید و سرعت یادگیری خود حین مطالعه را افزایش دهید. 

بخش سوم: انگیزهٔ بی‌حدومرز

در این قسمت از کتاب جیم کوییک از انگیزه می‌گوید و توضیح می‌دهد که انگیزه همان هدف و انرژی و برداشتن گام‌های کوچک و ساده است. او نشان می‌دهد که چگونه با ترکیب تمام این موارد می‌توانید به انگیزهٔ پایدار برسید. سپس جیم این بخش را با تعریف هدف شروع می‌کند و توضیحی مفید دربارهٔ هدف در اختیار شما قرار می‌دهد.

سپس به تعریف انرژی می‌پردازد و توضیح می‌دهد که یک رژیم غذایی خوب برای مغز شامل چه غذاهایی می‌شود و در ادامه از فواید و تأثیرگذاری ورزش بر مغز صحبت می‌کند. او همچنین در این بخش دربارهٔ محافظت از مغز، یادگیری چیزهای جدید و مدیریت استرس می‌گوید.

بخش چهارم: روش‌های بی‌حدومرز

جیم کوییک در این بخش از کتاب، به روش‌هایی می‌پردازد که با کمک آن‌ها می‌‌توانید سریع‌تر یاد بگیرید و از فرا یادگیری در پنج حوزهٔ تمرکز، مطالعه، حافظه، تندخوانی و تفکر صحبت می‌کند. 

در ادامه نویسنده به شما نشان می‌دهد چطور برای افزایش تمرکز می‌‌توانید به فهرست کارهای روزانه‌تان نگاهی بیندازید و آن‌چه را که می‌تواند ذهن شما را مختل کند شناسایی کنید و ابزارهای ضد تعویق را برای رسیدگی به چنین مواردی در اختیارتان قرار می‌دهد.

سپس به شما نشان می‌دهد چطور باید محیط اطراف‌تان را خلوت کنید تا محرک‌های غیرضروری مانند اعلان‌ها، برنامه‌های باز، عکس‌های عزیزان‌تان روی میز و غیره حواس‌تان را پرت نکنند. سرانجام و بی‌گمان هم ارز دیگر توصیه‌ها، آخرین تکنیک او برای رسیدن به ذهنی آرام استفاده از مدیتیشن و یوگا است. 

بریده‌هایی از کتاب بی‌حدومرز

«روزی نبود که به خودم نگویم احمق و خنگ هستم و هرگز خواندن را یاد نخواهم گرفت، چه برسد به این‌که انتظار داشته باشم در آینده در زندگی چیزی بشوم. اگر قرصی یافت می‌شد که می‌توانست به مغزم نیروی شگفت‌انگیزی ببخشد و با یک بار بلعیدنش باهوش‌ترم کند (همان‌طور که در فیلم بی‌حدومرز در سال 2011 با بازی بردلی کوپر وجود داشت)، هر کاری می‌کردم تا به چنگش بیاورم. فقط من نبودم که چنین حسی نسبت به خودم داشتم. در دوران کودکی‌ام اگر از معلمانم سؤال می‌کردید، بیشترشان می‌گفتند که من آخرین نفری هستم که انتظار دارند این کتاب را بنویسد. در آن زمان آن‌ها تعجب می‌کردند که من کتاب بخوانم، چه رسد به نوشتنِ آن. 
همهٔ این‌ها ناشی از حادثه‌ای در مهدکودک بود که روند زندگی‌ام را به‌طور کامل تغییر داد. یک روز سر کلاس نشسته بودم و از بیرونِ پنجره صدای آژیر می‌آمد. همهٔ بچه‌های کلاس توجهشان جلب شد. معلم به بیرون نگاه کرد و گفت که کامیون‌های آتش‌نشانی را می‌بیند. واکنش کل کلاس در پاسخ به این اطلاعات همان‌گونه بود که مهدکودکی‌ها واکنش نشان می‌دهند: ما بی‌درنگ به‌سمت پنجره‌ها دویدیم. من به‌طور خاصی هیجان‌زده شدم، زیرا در آن زمان فکروذکرم ابَرقهرمان‌ها بودند (هنوز هم همین‌طور است). برای من آتش‌نشانان شبیه‌ترین چیز به ابَرقهرمان‌های دنیای واقعی‌ای بودند که می‌شناختم. من هم همراه با بقیه به سمت پنجره جَستم.»

«وقتی از بیمارستان مرخص شدم، ایدهٔ یادگیریِ روش آموختن به‌حدی مرا تحت‌تأثیر قرار داده بود که درس‌هایم را کنار گذاشتم و فقط به کتاب‌‌هایی که مربی‌ام به من داده بود و نیز کتاب‌هایی در مورد نظریهٔ یادگیری بزرگ‌سالان، نظریهٔ هوش چندگانه، علوم اعصاب، رشد شخصی، روانشناسی آموزشی، تندخوانی و حتی کُدهای یادیار باستانی متمرکز شدم (می‌خواستم بدانم فرهنگ‌های قدیمی پیش از داشتنِ وسایل ذخیره‌سازیِ خارجی مانند مطبوعات و رایانه‌ها، برای انتقال دانش چه‌کار می‌کردند). برای حل این معما وسواس داشتم: مغزم چگونه کار می‌کند تا بتوانم آن را به کار بیندازم؟
حدود دو ماه غوطه‌وری عمیق در مطالعات جدید و خودراهبرم، کورسوی امیدی روشن شد. توانایی تمرکزم قوی‌تر شده بود. شروع به درک مفاهیم جدید کردم، زیرا می‌توانستم تمرکز کنم. دیگر حواسم به‌راحتی پرت نمی‌شد. بدون کمترین مشکلی می‌توانستم اطلاعاتی را که چند هفته قبل‌تر مطالعه کرده بودم به یاد بیاورم. سطح انرژی و کنجکاوی جدیدی داشتم. برای نخستین‌بار در زندگی‌ام می‌توانستم اطلاعات را در کسری از زمان بخوانم و درک کنم. مهارت نوظهورم به من حس اعتمادبه‌نفسی داد که قبلاً هرگز تجربه نکرده بودم. زندگی روزمره‌ام هم تغییر کرد؛ اعتمادبه‌نفس پیدا کرده بودم. می‌دانستم چه کاری باید انجام دهم تا خودم را به جلو بکشانم. به حس انگیزهٔ توانمندساز و پایداری دست یافتم. با این نتایج طرز فکرم تغییر کرد و باور کردم که همه‌چیز ممکن است.»

دربارهٔ جیم کوییک، نویسندهٔ کتاب بی‌حدومرز

جیم کوییک متخصص مشهور جهانی در زمینۀ بهبود حافظه، بهینه‌سازی مغز و یادگیری سریع است. پس از این‌که در دوران کودکی به مغزش آسیب رسید تصمیم گرفت یادگیری‌اش را به چالش بکشد. کوییک استراتژی‌هایی برای افزایش چشمگیر عملکرد ذهنی خود ایجاد کرد. او از آن زمان زندگی‌اش را وقف کمک به دیگران کرده است تا نبوغ و قدرت واقعی مغزشان را آزاد کنند. برای بیش از دو دهه، او مربی مغز دانش‌آموزان، سالمندان، کارآفرینان و مربیان بود. آثارش بر هنرمندان هالیوود، ورزشکاران حرفه‌ای، رهبران سیاسی و بزرگان تجاری‌ای که در شرکت‌ها یا مؤسساتی مثل گوگل، نایک، جنرال الکتریک، سازمان ملل متحد و دانشگاه هاروارد فعالیت دارند تأثیر گذاشته است. 

جیم کوییک هر ساله برای بیش از دویست هزار نفر سخنرانی می‌کند. ویدیوهای آنلاین او صدها میلیون بازدید داشته است. کوییک به طور مرتب در رسانه‌هایی مثل فست کمپانی، فوربز و سی‌ان‌بی‌سی حضور دارد. او مجری پادکست «مغز کوییک» است که به‌طور مداوم برترین برنامۀ آموزشی آی‌تونز می‌شود. دانشجویان 195 کشور از برنامه‌های آموزشی‌ آنلاین او استفاده می‌کنند. کوییک مدافع سلامت مغز و آموزش جهانی است. همچنین با پروژه‌های انسان‌ دوستانه‌اش در تحقیقات آلزایمر همکاری داشته است. او همچنین به تأمین بودجه برای ساخت مدارس در گواتمالا و کنیا و ارائۀ مراقبت‌های بهداشتی، آب تمیز و یادگیری به کودکان نیازمند کمک کرده است. مأموریتش این است: هیچ مغزی نباید بدون آموزش باقی بماند.