فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی قرن نوزدهمی بود که آثارش بیشتر بر فردگرایی، ذهنیت و نسبیگرایی اخلاقی متمرکز بود. این فیلسوف آلمانی همچنین به دلیل نوشتههایش در مورد خیر و شر و پایان دین در جامعهٔ مدرن و مفهوم «ابرانسان» شناخته شده است. فریدریش نیچه در کارنامهٔ درخشان اما نسبتاً کوتاه خود، آثار متعددی بر جای گذاشته و همچنین آثارش در مورد فردیت و اخلاق در تمدن معاصر بر بسیاری از متفکران و نویسندگان اصلی قرن بیستم تأثیر گذاشت.
چقدر در مورد نیچه میدانید؟ آیا میدانستید که این فیلسوف آلمانی چند سال اخیر زندگی خود را با بیماری روانی گذراند؟ ما در این مطلب از متفکری میگوییم که مسلماً بزرگترین فیلسوف آلمان است و کتابهای خواندنی این فیلسوف را به شما معرفی میکنیم.
فریدریش ویلهلم نیچه (۱۹۰۰ ـ ۱۸۴۴) فیلسوف آلمانی مشهورِ قرن نوزدهم بود. نوشتههای نیچه طیف وسیعی از موضوعات از جمله دین، حقیقت و شرایط انسانی را پوشش میدهند. مقالات و کتابهای نیچه که در دوران او بسیار بحثبرانگیز بودند، بر دانشمندان و فیلسوفان مختلف در طول قرن بیستم تأثیر گذاشت.
زندگینامهٔ مختصری از فریدریش نیچه
فریدریش نیچه بهرغم زندگی پرتلاطمش، نویسندهای پُرکار بود. او نقدهای جسورانهای در زمینهٔ اخلاق، مذهب و فلسفهٔ سنتی ارائه میکرد و عنوان کرد که ساختارهای سنتی مذهبی و اخلاقی دیگر در جامعهٔ مُدرن معنی ندارند. سبک نوشتاریاش اغلب شاعرانه و تأملبرانگیز است که باعث میشود فلسفهٔ او هم از نظر فکری برانگیزاننده باشد و هم در رشتههایی مانند اگزیستانسیالیسم، روانشناسی و تفکر پُست مدرن تأثیرگذار باشند. در ادامه زندگینامهٔ مختصری از نیچه را خواهیم خواند.
دوران کودکی: نیچه در سال ۱۸۴۴ در روکن به دنیا آمد؛ روستایی در استان پروس زاکسن (در شرق آلمان کنونی). پدر نیچه وزیر لوتری بود و وقتی نیچه تنها ۴سال داشت، درگذشت. مادر نیچه خانوادهٔ آنها را به ناومبورگ، شهر دیگری در پروس بُرد. نیچه در نوجوانی یک بورسیهٔ تحصیلی کامل برای مدرسهٔ شبانهروزی معتبری به نام «شولپفورتا» دریافت کرد.
دوران تحصیل: در سال ۱۸۶۴ نیچه به دانشگاه بُن رفت و در آنجا نزد فیلسوف مشهور فریدریش ویلهم ریچل فلسفه آموخت. او یک سال بعد به دنبال این مربی محبوب به دانشگاه لایپزیک رفت. در این دوره بود که نیچه فلسفهٔ آرتور شوپنهاور را کشف کرد و با ریچارد واگنر آهنگساز و همسرش کوزیما واگنر دوست شد. این ملاقاتها و آشناییها بر کار نیچه تأثیرگذار بودند. در سال ۱۸۶۹ یعنی در ۲۵سالگی، نیچه جوانترین استاد فیلولوژی (دانش مطالعهٔ واژه و نوشته در منابع تاریخی) کلاسیک دانشگاه بازل در سوئیس شد.
اولین آثار منتشر شده: نیچه در حین کار به عنوان استاد در بازل، شروع به نوشتن کرد. اولین کتابش با عنوان «زایش تراژدی» در سال ۱۹۷۲ منتشر شد که در آن به بررسی خاستگاه تراژدی یونانی، فلسفهٔ سقراط و دوگانگی بین جهانبینی آپولونی و دیونیسیایی پرداخت. در سالهای بعد مجموعهای از مقالات نیچه با عنوان «تأملات نابهنگام» در سال ۱۸۷۳ منتشر شد و یک کتاب قصار با عنوان «انسانی، زیاده انسانی» نیز در سال ۱۸۷۸ از این فیلسوف منتشر شد. اینها اولین آثار نیچه بودند که در آنها برای اولینبار شروع به زیرسؤال بردن ماهیت اخلاق در جامعهٔ خود کرد.
انسانی زیاده انسانی
انسانی، زیاده انسانی یکی از آثار مهم نیچه است که در ابتدا در سال ۱۸۷۸ منتشر شد اما بخش دوم این کتاب در سال ۱۸۷۹ و بخش سوم آن در سال ۱۸۸۰ منتشر شد. این کتاب، اولین اثر نیچه در سبک قصیدهای است که بر نوشتههای او تسلط پیدا کرده و مفاهیم مختلفی را در پاراگرافها یا گفتههای کوتاه مورد بحث قرار میدهد. نیچه در این کتاب ولتر را به عنوان یک متفکر آزاد تحسین میکند. نیچه در این کتاب باورهای سنتی در مورد اخلاق، مذهب و طبیعت انسانی را به چالش میکشد. او استدلال میکند که بسیاری از ایدههای ما در مورد حقیقت، خر و شر و جامعه، مطلق نیستند، بلکه به دست تاریخ و روانشناسی انسان شکل گرفتهاند. او افراد را تشویق میکند تا از هنجارهای اجتماعی رها شوند و مستقتل فکر کنند. این کتاب نشاندهندهٔ دورشدن نیچه از آرمانهای متافیزیکی به سمت رویکردهای علمیتر و عقلانیتر است. نیچه در این کتاب مردم را ترغیب میکند که شک و تردید را بپذیرند، باورهای موروثی را زیر سؤال ببرند و استقلال فکری و اخلاقی خود را پرروش دهند.
3,850,000
سفر: در سال ۱۸۷۹ نیچه به دلیل مشکلات مزمن و بهخاطر افتادن سلامتیاش، از سِمت استادی استعفا داد. او برای دههٔ بعد به سراسر اروپا سفر کرد و اغلب تابستانها را در سیلس ماریا، روستایی در رشته کوههای آلپِ سوئیس میگذراند. او از روانکاوی به نام آندریاس-سالومه خواستگاری کرد که چندین بار پیشنهاد ازدواجش رد شد.
نیچه در برابر واگنر
نیچه در برابر واگنر (خارج از پروندههای یک روانشناس) مقالهای انتقادی از فردریش نیچه است و گزیدههایی است که او از میان آثار قبلی خود انتخاب کرده بود. این کتاب بر افکار نیچه در مورد آهنگساز مشهور ریچارد واگنر جمعآوری شده است. این کتاب در آخرین سال روشنگری او یعنی بین سالهای ۱۸۸۸ تا ۱۸۸۹ نوشته شد. نیچه در این اثر کوتاه توضیح میدهد که چرا راه خود را بُت و دوست سابقش ریچارد واگنر جدا کرد. نیچه به دیدگاههای واگنر حمله میکند و ناامیدیاش را از انتخابهای واگنر در این کتاب ابراز کرده است. نیچه فلسفهٔ وانگر در مورد موسیقی و هنر را در این کتاب ارزیابی کرده است. او قدرت واگنر در ابراز احساسات و ابراز خود را تحسین میکند اما تا حد زیادی از آنچه واگنر به عنوان تعصبات مذهبی از آنها یاد میکند، اعلام بیزاری میکند.
25,000
نوشتهها: نیچه در دوران سرگردانی خود تعداد زیادی کتاب از جمله «چنین گفت زرتشت» را نوشت که در سال ۱۸۸۳ منتشر شد. این کتاب شعری منثور در مورد انسان است که نیچه آن را بیرحمترین حیوان خطاب میکند. همچنین کتاب «ورای خیر و شر» را نیز در این دوران نوشت که در سال ۱۸۸۶ منتشر شد و نقدِ نیچه بر امانوئل کانت و افلاطون بود. همچنین چندین کتاب جنجالی در نقد مسیحیت نیز در همین دوران نوشت. یکی از آخرین آثار منتشرشدهٔ او «نیچه در مقابل واگنر» بود که در سال ۱۸۸۹ منتشر شد و کتابی کامل از نظرات نیچه در مورد زندگی شخصی و حرفهای دوست قدیمیاش ریچارد واگنر بود.
چنین گفت زرتشت
کتاب چنین گفت زرتشت، کتابی برای همه و هیچکس اثری فلسفی و شاعرانه از فریدریش نیچه است که بین سالهای 1883 و 1885 منتشر شد. در این اثر عمدۀ نیچه است که نظریات مهم «اَبَرانسان» و «بازگشت جاودانی» کاملترین صورت و مثبتترین معنی خود را پیدا میکند. نیچه چنین گفت زرتشت را یکی از مهمترین آثار خود میدانست. بخش اول کتاب چنین گفت زرتشت شامل پیشگفتار و مجموعهای از سخنرانیهایی است که زرتشت ایراد میکند. سخنرانی ها به گونهای نوشته شدهاند که به خطابههای پیامبران کتاب مقدس و همچنین ادبیات فلسفی کهن شباهت داشته باشند. زرتشت تأملات و رؤیاهای مختصری ارائه میدهد که به تعالیم عیسی و سقراط اشاره دارد. در این بخش نیچه موضوعات مختلفی را پوشش میدهد که همگی برای پیشبرد هدف کمک به مردم برای داشتن زندگی بهتر نوشته شدهاند.
3,750,000
بیماری: حالِ نیچه در سال ۱۸۸۹ در خیابانهای تورین ایتالیا رو به وخامت گذاشت. او که ناتوان بود چندین سال با مادرش زندگی کرد. پس از مرگ مادرش در ۱۸۹۷، او نقلمکان کرد تا بتواند با خواهرش الیزابت در وایمار زندگی کند. سلامت جسمی و روانی او دیگر بهطور کامل خوب نشد و در ۲۵ اوت ۱۹۰۰ درگذشت. یکی از تأثیرگذارترین کتابهای او «ارادهٔ قدرت» بود که سال پس از مرگش در ۱۹۰۱ منتشر شد. خواهر نیچه و دوست قدیمیاش هاینرینش کوسلیتز ـ که بسیاری او را با نام مستعار پیتر گاستـ میشناسند ـ این مجموعه یادداشتها را ویرایش کردند.
ارادهٔ قدرت
ارادهٔ قدرت کتابی از نیچه است که به مفهومی در فلسفه تبدیل شد و یکی از جذابترین و مبارزترین آثار نیچه در مورد نیهیلیسم، متافیزیک و آیندهٔ اروپا است. او در این کتاب چیزی را توصیف میکند که از نظر خودش نیروی محرکهٔ اصلی در انسان است. بااینحال این مفهوم هرگز به طور سیستماتیک در آثار نیچه تعریف نشد و مفهوم آن برای بحث و مبادله باز ماند. این کتاب با احتساب برخی از جالبترین افکار متافیزیکی و معرفتشناختی او شامل برخی از نگرانکنندهترین نظرات اخلاقی و سیاسی او نیز میشود و تأثیر قابلتوجهی بر پذیرش مشاجرهآمیز نیچه در قرن بیستم داشت.
6,200,000
تأثیر و میراث: ایدههای نیچه در طول قرن بیستم بر فلسفهٔ غرب تأثیر گذاشت و الهامبخش نویسندگانی مانند ژیل دلوز، ژاک دریدا، مارتین هایدگر، والتر کافمن، میشل فوکو و زیگموند فروید بود. نازیهای نیز عناصری از آثار نیچه را به خود اختصاص دادند، اما محققان عموماً توافق دارند که این سوءاستفاده از مفاهیم اولیهٔ او بود.
۵ موضوع اصلی فلسفه و نوشتههای نیچه
فلسفه و نوشتههای نیچه بیشتر بر دستاوردهای فردی و واقعیت ذهنی متمرکز بودند و فلسفهٔ نیچه حول ۵ موضوع اصلی و محوری میچرخد:
۱. پرسپکتیویسم:
نیچه ایدهٔ حقیقت مطلق را رد کرد، در عوض بر این تمرکز کرد که چگونه افراد میتوانند در زندگی خود معنا ایجاد کنند تا بر نیهیلیسم غلبه کنند، باوری که عنوان میکند زندگی بیمعنی و پوچ است.
۲. نسبیتگرایی اخلاقی:
اندیشههای نیچه با انتقاد از اخلاق سنتی مسیحی بر بیخدایی و ارزشگذاری مجدد ارزشها در جامعهاش متمرکز شد. نیچه در کتابش با نام «علم همجنسگرایان» که در ۱۸۸۲ منتشر شد نوشت که «خدا مُرده است». بیانیهٔ او در مورد مرگ خدا به این باور اشاره دارد که مسیحیت سنتی دیگر معیار اخلاقی زندگی بشر در دنیای مُدرن را تعیین نخواهد کرد. نیچه معتقد بود که اخلاق باید توسط دیدگاههای فردی تعیین شود.
۳. بازپیدایی ابدی:
نیچه در برخی از آثارش به بازپیدایی ابدی اشاره کرده و در مورد آن بحث میکند؛ یعنی این ایده که تمام هستی بینهایت بار تکرار میشود.
۴. اَبَرانسان یا فوق بشر یا اَبر مرد:
نیچه بهطور گسترده در مورد ابرانسان نوشت که آن را به Overman یا Superman ترجمه کردهاند. نیچه معتقد بود ابرانسان یک نسخهٔ ایدهآل از یک انسان است؛ یعنی یک روز آزاد متمرکز بر اهداف و ارزشهای فردی. نیچه در مورد ابرانسان به عنوان یک مرد دانشمند نوشت که عمق وحشتناک آگاهی خود را درک میکند.
۵. ارادهٔ قدرت:
از نظر نیچه، ارادهٔ قدرت قویترین نیروی انگیزشی در زندگی است. نیچه معتقد بود بهترین استفاده از این میل تمرکز بر دانش و غلبه بر محدودیتهای خود است.
چه کتابهایی از نیچه بخوانیم؟
نیچه در آثارش باورهای مرسوم مردم را به چالش میکشد و با تأمل عمیق فلسفی موضوعاتی مانند اخلاق، حقیقت، قدرت و شرایط انسانی را بررسی میکند. او در دو اثر مشهورش «چنین گفت زرتشت» و «ورای خیر و شر» ارزشهای سنتی را نقد میکند و افراد را تشویق میکند که بر خود غلبه کنند و خلاقیت و قدرت شخصی خود را بپذیرند. ایدههای نیچه در مورد «ارادهٔ قدرت» و «ابرانسان» هنوز هم در فلسفه، روانشناسی و ادبیات و حتی مبحث خودسازی مُدرن تأثیرگذارند. اگر علاقه دارید که هنجارهای اجتماعی را زیر سؤال ببرید و دیدگاهی مستقلتر و شجاعانهتر در مورد زندگی داشته باشید، آثار نیچه را بخوانید.
اعتراف من (نوشته های بیسرنوشت)
گمان میرود که این اثر در سال 1889 یا اوایل 1890 در زمان اقامت نیچه در آسایشگاه روانی در شهر تورینگن ینا نوشته شده باشد. اگر چنین ادعایی درست باشد، من و خواهرم (اعتراف من) دومین اثر زندگینامهای و نهایی نیچه است که از لحاظ زمانی پس از نامههای جنونآمز او -که در زمان طولانی فروپاشی ذهنیاش نوشته شده- است. نوشتههای بیسرنوشت بیوگرافی جسورانهای است که در آن از چیزهایی سخن رفته که تابو بودهاند و برخی از آنها هنوز هم تابو محسوب میشوند. این کتاب به سبکی نوشته شده است که حکایت و خاطره را به شیوهای مشابه دیگر آثار نیچه ترکیب کرده است. نوشته های بی سرنوشت اولین بار در سال 1951 منتشر شد.
2,200,000
ورای خیر و شر
نیچه در این کتاب ایدههای قبلی اثر مشهورش «چنین گفت زرتشت» را با رویکردی جدلیتر پوشش داده است. این کتاب اولین بار در سال ۱۸۸۶ با هزینهٔ شخصی نویسنده منتشر شد و اولینبار هلن زیمرن که دو سال از نیچه کوچکتر بود و او را میشناخت، این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرد. نیچه در این کتاب فیلسوفان گذشته را متهم میکند که فاقد حس انتقادی هستند و کورکورانه مقدمات جزمی را در بررسی اخلاقیات میپذیرند. او در این کتاب توضیح میدهد که این فیلسوفان براساس یک باور نادرست، سیستمهای فلسفی بزرگی ساختهاند و باور نادرست این است که انسان خوب و انسان بد کاملاً متضاد یکدیگرند. اما نتیچه معتقد است که این دو در اصل تفاوت بنیادی ندارند، بلکه دو شکل مختلف از یک سری امیال و غرایز مشترک هستند. به بیان سادهتر، نیچه فکر میکند که خوبی و بدی به آن اندازهای که ما تصویر میکنیم، از هم جدا و متضاد نیستند بلکه دو روی یک سکهاند.
1,850,000
دربارهٔ حقیقت و ناحقیقت
این کتاب مجموعهای از نوشتههای منتخب نیچه است. او که بیشتر به خاطر آثار مهم خود در زمینهٔ دین، اخلاق، اگزیستانسیالیسم و فرهنگ معاصر شناخته شده است، در این مجموعه بینش نافذ خود را بر ارزیابی ماهیت حقیقت متمرکز کرده است که بزرگان در تاریخ نوشتهاند. متنها در این کتاب جوری طبقهبندی شدهاند که سیر تکامل اندیشههای نیچه را به سوی دقیقتر شدن و پیچیدهتر شدن نشان میدهند. به گفته تیلور کارمن، گردآورنده این متون، نظرات نیچه دربارهٔ حقیقت، از تردید شکاندیشانه دربارهٔ دستیافتنی بودن و حتی قابل فهم بودن آن، به سمت پرسشهایی عمیقتر و بدیعتر دربارهٔ ارزش حقیقت، حرکت کرده است.
1,950,000
تأملات نابهنگام
این کتاب مجموعهای از چهار مقالهٔ نیچه است که در سال ۱۸۷۶ منتشر شدند. چهار مقالهٔ این کتاب همگی موضوع و لحن متفاوتی دارند اما به شکل ساختاری به هم مرتبط هستند، از آثار اولیهٔ «نیچه» به شمار میآیند و دربردارندهٔ بخشهایی از ایدههایی هستند که بعدها در فلسفهٔ «نیچه» به تکامل رسید. «نیچه» در هر مقاله، جنبههایی از فرهنگ و هنر مدرن را مورد بحث و بررسی قرار میدهد. او در مقالههای اول، سوم و چهارم، یک شخص را به عنوان نماد یا تأثیری عمده بر عصر مدرن مورد توجه قرار میدهد و نقدی فلسفی را دربارهٔ هر کدام ارائه میکند. دو مقالهٔ نخست به شکلی آشکار، مجادله آمیز و انتقادی هستند در حالی که دو مقالهٔ دیگر، لحنی غیرخصمانه و حتی گاها تمجیدکننده دارند.
3,500,000
بهترین اشعار نیچه
این کتاب، برگردانی از سرودهها یا قطعات نیچه است که عمدتا قطعات مربوط به «زرتشت» را از جمله «از بالای بلندیها»، «خاموشی آهنین»، «خورشید فرو میرود»، «فقر آن کس که توانگرتر است»، «شکوه آریانا»، «دیوانه، شاعر»، «میان دختران صحرا»، «میان مرغ شکاری»، «نشان آتشین»، «افتخار و ابدیت» و «اراده آخرین» را شامل میشود. یکی دیگر از قطعات این مجموعه «نغمه شب» نام دارد که این گونه آغاز میشود: «شب است: فوارههای جهنده، بلندتر از همیشه سخن میگویند؛ و روح من خود فوارهای جهنده است. شب است: نغمههای عشق از خواب بیدار شدهاند و روح من، خود یک نغمه عشق است. در دل من اضطرابی آرام ناشده، میکوشد تا صدا بلند کند. در دل من عطش عشقی پنهان، با زبان عشق نغمه سر داده است.»
200,000
فلسفه در عصر تراژیک یونان
کتابی است که در آن نیچه ایدههای فیلسوفان اولیهٔ یونان مانند تالس، آناکسیماندر، هراکلیتوس، پارمنیدس و آناکساگوراس را بررسی کرده است. او تفکر جسورانه و شهودی آنها را تحسین کرده است و آنها را جویندگان عمیق و مستقل حقیقت و نه صرفاً نظریهپردازان منطقی میداند. نیچه در این کتاب استدلال میکند که این فیلسوفان سعی کردند ماهیت هستی را به گونهای توضیح دهند که با کشمکشها و عدم قطعیتهای زندگی مرتبط باشد. او رویکرد خام و خلاقانهٔ آنها را با فیلسوفان بعدی که به نظر او بیشاز حد بر منطق سفت و سخت و سیستمهای انتزاعی متمرکز شدند، مقایسه کرده است. این کتاب ادای احترامی به روح تفکر یونانی اولیه نوشته شده است و قصد آن زیر سؤال بردن واقعیت است.
1,500,000
سپیدهدمان
یکی از آثار مهم و بسیار کلیدی نیچه، همین کتاب است. نیچه در این کتاب به بررسی انتقادی اخلاق، مذهب و روانشناسی انسان پرداخته است. او استدلال میکند که ارزشهای اخلاقی حقایقی مطلق نیستند بلکه تحولات تاریخی و فرهنگی هستند که توسط نیازهای انسانی و جنگ قدرت شکل گرفتهاند. نیچه باورهای سنتی مسیحی و فلسفی را به چالش میکشد و خوانندگان را تشویق میکند تا ارزشهای موروثی را زیر سؤال ببرند و مستقل فکر کنند. او همچنین در این کتاب به بررسی این موضوع پرداخته است که چگونه غرایز، احساسات و انگیزههای ناخودآگاه انسان بر تصمیمات او تأثیر میگذارد. این کتاب به عنوان اندیشههای نیچه را به طور کامل به خواننده منتقل میکند و به سمت نقدهای بعدی او از خلاق و ایدهٔ او از «روح آزاد» حرکت میکند؛ یعنی کسی که جرئت میکند از باورهای مرسوم جدا شود و مسیر خود را در زندگی ایجاد کند.
3,500,000
غروب بتها
غروب بتها یکی از آخرین کتابهای نیچه است که در سال ۱۸۸۹ منتشر شد. در این کتاب نقدی تند از ارزشهای سنتی، اخلاق و فلسفه ارائه شده است. نیچه خودش این کتاب را «پیشدرآمدی برای فلسفهٔ آینده» مینامد که هدفش از بینبردن باورهای قدیمی و آمادهسازی راه برای روشهای جدید تفکر است. نیچه به مبانی تفکر غربی از جمله سقراط، افلاطون و ایدهٔ حقایق مطلق انتقاد میکند. او استدلال میکند که این بُتها (باورهای نادرست) نشاط انسان را تضعیف کردهاند و ما باید از آنها رها شویم تا بتوانیم زندگی کاملتری را در آغوش بگیریم. این کتاب بسیار باصراحت نوشته شده و پُر از کلمات قصار و ادعاهای جسورانه است که آن را به یکی از در دسترسترین و جذابترین آثار نیچه تبدیل کرده است. نیچه این کتاب را درست چند ماه پیش از فروپاشی ذهنیاش در اوایل ۱۸۸۹ نوشت.
1,800,000
اینک آن انسان
آخرین کتاب اصلی که نیچه قبل از مرگش در سال ۱۹۰۰ نوشت، همین کتاب است. این کتاب در سال ۱۸۸۸ تکمیل شد اما تا سال ۱۹۰۸ منتشر نشد. به گفتهٔ یکی از برجستهترین مترجمان انگلیسی نیچه والتر کافمن، این کتاب تفسیرِ خود نیچه از پیشرفت، آثار و اهمیتش است. در این اثر اتوبیوگرافیک، نیچه زندگی، فلسفه و آثارش را با ترکیبی از شوخطبعی، اعتمادبهنفس جسورانه و درونگری عمیقی به تصویر کشیده است. او در این کتاب اهمیت آثار قبلی خود را توضیح میدهد، مبارزات شخصی خود را مورد بحث قرار میدهد و خود را به عنوان یک متفکر منحصربهفرد جلوتر از زمان خود معرفی میکند. او همچنین در این کتاب از اخلاق سنتی انتقاد کرده است و اعتقاد خود را به قدرت فردی و غلبه بر نفس بیان میکند.
2,000,000
آثار نیچه تأثیر عمیقی بر فلسفه مدرن و بسیاری از حوزههای فکری دیگر گذاشتند. او با نقد شدید اخلاقیات سنتی، دین، و فلسفههای رایج زمانش، موجب شد که افکار و دیدگاههای جدیدی دربارهٔ انسان، آزادی، و حقیقت شکل بگیرند. نظریههایی مانند «ارادهٔ قدرت» و "Übermensch" (ابرانسان) از او مفهوم جدیدی از انسان و تواناییهایش ارائه دادند که هنوز در فلسفههای وجودی و پستمدرن برجسته هستند. نیچه با زیر سؤال بردن حقیقتهای مطلق، پایهگذار بسیاری از جنبشهای فلسفی مانند اگزیستانسیالیسم و پستمدرنیسم شد.
توانایی او در ترکیب زبان شعر با تفکر فلسفی عمیق، باعث شد تا آثارش نه تنها به تفکر انتقادی دامن بزند، بلکه راه را برای فلاسفه و متفکران بعدی هموار کند. تاکنون چه آثاری را از نیچه خواندهاید؟ بنظرتان واقعاً نیچه فیلسوفی تأثیرگذار بوده است؟ اگر بله چرا؟ اگر خیر چرا؟