معرفی کتاب بازی در سپیده‌دم و رؤیا

یسنا پارسی
یسنا پارسی
20 دقیقه
معرفی کتاب
معرفی کتاب بازی در سپیده‌دم و رؤیا
یسنا پارسی
یسنا پارسی
20 دقیقه
13
0
آنچه پس از خواندن این مقاله خواهید دانست :

به گونه‌ای داستان بلند یا رمان کوتاه نوولا می‌گویند که تنها از یک شاخهٔ اصلی تشکیل شده و در متنی نسبتاً فشرده که جایی برای حاشیه‌پردازی چندانی نمی‌گذارد، به ماجرایی با نقطه اوجی مشخص می‌پردازد و داستان را به سرانجام می‌رساند. آرتور شنیتسلر نویسندهٔ اتریشی نیز نوولاهای زیادی نوشته است. او که بسیار دقیق، پُرکار و منظم بود، در نوولاهایش به تأثرات عمیق ضمیر ناخودآگاه و سرشت غریزی انسان می‌پرداخت.

دو نوولای «رؤیا» و «بازی در سپیده‌دم» از این نویسنده برای نخستین‌بار به ترتیب در سال‌های 1926 و 1927 منتشر شدند و جزو آخرین آثار آرتور شنیتسلر، نویسنده و ادیب صاحب سبک اتریشی اتریشی هستند. در ادامه با ما همراه شوید تا با موضوع جذاب این دو نوولا آشنا شویم.

کتاب بازی در سپیده‌دم و رؤیا مجموعه‌ای از دو نوولا اثر آرتور شنیتسلر نویسندهٔ اتریشی است. شنیتسلر نویسنده‌ای بسیار علاقه‌مند به روان انسان بود و ناخودآگاه و همچنین مفهوم رؤیا را در نوشته‌هایش بررسی می‌کرد. بنابراین او را اغلب با زیگموند فروید مقایسه می‌کنند. آن دو تا حدودی عقاید و علایق مشترکی داشتند. شنیتسلر هرگز با فروید ملاقات نکرد اما آن دو با هم مکاتبه داشتند و یکی از ابزارهای «فرویدی» که شنیتسلر از آن در آثارش بهره برد، مونولوگ درونی یا «جریان آگاهی» بود. شنیتسلر اولین نویسندهٔ آلمانی زبان بود که از این تکنیک منحصراً در نوشتن داستان‌‌های کوتاه خود بهره برد. 

رؤیا مشهورترین و شاید پخته‌ترین اثری است که شنیتسلر در آن به روانکاوی شخصیت اثر خود پرداخته و اهمیت این اثر به حدی است که آن را تعالی ادبی آموزه‌های زیگموند فروید نامیده‌اند. مفاهیمی همچون فروپاشی امنیت اجتماعی و دو قطب عشق و مرگ در این دو نوولا به گونه‌ای درخشان در هم تنیده شده‌اند. او سعی دارد در این دو اثر قید و بندهای اجتماعی‌ای را به تصویر بکشد که چنان خرد کننده‌اند که انسان آزادی فردی خود را به ناچار به بهای خیانت به نزدیکانش به دست می‌آورد. 

بازی در سپیده دم کاوشی است در عرصهٔ برد و باخت، ضرورت و تصادف، و آرزو و واقعیت و در این میان مسئلهٔ بالا و پشت زندگی را مطرح می‌کند و درعین‌حال بر تهی بودن آن انگشت می‌گذارد. شنیتسلر با نوشتن این داستان‌های پیچیده و روان‌شناختی ثابت کرد که کاملاً با معاصران بزرگ خود کافکا، ریکله و موزیل برابری می‌کند.

آرتور شنیتسلر نویسندهٔ اتریشی

خلاصه‌ای از داستانِ بازی در سپیده‌دم

این داستان دربارهٔ یک افسر نظامی به نام ویلهلم یا ویلی است که خدمتکارش صبح روز تعطیل با عجله بیدارش می‌کند و به او خبر می‌دهد مردی در پادگان منتظر اوست. ویلی با دیدن کاغذی که خدمتکارش در دست دارد می‌فهمد این مرد یکی از افسران سابق است که مدت‌ها قبل برای بدهی مجبور شده از ارتش خارج شود. او مرد را به اتاقش می‌پذیرد و هم‌قطار سابقش از او درخواستی می‌کند که اوضاع را برای ویلی بسیار پیچیده می‌کند.

 

خلاصه‌ای از داستان کوتاهِ رؤیا

داستان رؤیا در دورهٔ «جنبش دکادنس» نوشته شد؛ یک جنبش هنری و ادبی در اواخر قرن نوزدهم که در اروپای غربی شکل گرفت و از ایدئولوژی زیبایی‌شناختی افراطی و ساختگی پیروی می‌کرد. داستان این کتاب در وین و در اوایل قرن بیستم رخ می‌دهد. نویسنده در داستان رؤیا به افکار و دگرگونی‌های روان‌شناختی دکتر فریدولین پرداخته است؛ یک پزشک موفق 35 ساله که با همسرش و دختر کوچکش زندگی می‌کند. تا این‌که یک شب همسر فریدولین به او اعتراف می‌کند که در تابستان گذشته و زمانی که در دانمارک بودند، در مورد یک افسر ارتش دانمارکی جوان، افکار جنسی داشته است. سپس نویسنده در یک دورهٔ دو روزه به این ماجرا و درگیری‌های ذهنی دکتر فریدولین می‌پردازد. در این مدت کوتاه فریدولین با افراد زیادی آشنا می‌شود که سرنخ‌هایی به شما از دنیایی که نویسنده خلق کرده می‌دهند. 

پوستر فیلم چشم‌های باز بسته

استنلی کوبریک کارگردان مشهور هالیوودی که نامش با فیلم «درخشش» بر سر زبان‌ها افتاد، در سال 1999 فیلم «چشمان باز ـ بسته» با بازی تام کروز و نیکول کیدمن را با اقتباس از همین داستان ساخت و نام و آوازهٔ این اثر را دوچندان کرد.

 

بریده‌هایی از کتاب بازی در سپیده‌دم و رؤیا

«در همان حال که یوزف در را پشت سر خود می‌بست، ویلهلم به سرعت پیراهن خود را پوشید، موهای خود را با شانه مرتب کرد، به کنار پنجره رفت، به محوطه‌ی پادگان که هنوز خالی از آمد و شد بود نگاهی انداخت و با دیدن همقطار سابق خود که آن زیر بالا و پایین می‌رفت ـ با سری به زیر گرفته و کلاهی مشکی و شق و رق که تا روی پیشانی پایین کشیده بود، با بارانی دکمه‌باز و زردرنگ و کفش‌هایی قهوه‌ای و گرد و خاکی ـ، دلش کمی به درد آمد. پنجره را باز کرد، نزدیک بود رو به او دست تکان بدهد، به صدای بلند به او خوشامد بگوید. ولی در همین لحظه گماشته به مردی که انتظار می‌کشید نزدیک شد، و ویلهلم از حالت آشفته و دل‌نگران دوست قدیمی خود به بی‌صبری‌اش در شنیدن جواب پی برد. از آن‌جا که جواب مثبت بود، چهره‌ی بوگنر باز شد و همراه گماشته زیر پنجره‌ی ویلهلم، در آستانه‌ی در ورودی ناپدید شد. ویلهلم پنجره را بست، به نظر می‌رسید گفت‌وگویی که در پیش بود احتمالاً چنین احتیاطی را ایجاب می‌کرد. ولی با بسته شدن پنجره، بوی خوش جنگل و بهار که معمولاً در این ساعات صبحگاهی یکشنبه به محوطه‌ی پادگان رخنه می‌کرد و به طرزی عجیب در روزهای هفته از آن خبری نبود، یکباره محو شد. ویلهلم با خود فکر کرد، هر اتفاقی هم بیفتد ـ‌ اصلاً مگر قرار است اتفاقی بیفتد؟! ـ حتماً امروز می‌روم بادن و اگر مثل دفعه‌ی گذشته کسنرها برای نهار نگهم ندارند، ظهر در «شهر وین» بازی می‌کنم. «بفرمایید!» و با هیجانی اغراق‌آمیز دست خود را به طرف مردی که وارد شد دراز کرد.»

«رو به اتو که هنوز فنجان را به لب نبرده بود، گفت: «دست به کار شو، از خودت پذیرایی کن.» بعد اتو به سرعت جرعه‌ای نوشید و بلافاصله شروع کرد: «خلاصه کنم: شاید بدانی که من در یک مؤسسه‌ی تأسیسات برقی کار می‌کنم، به عنوان صندوقدار، از سه ماه پیش. ولی خودمانیم، تو از کجا باید بدانی؟ تو حتی خبر نداری که من ازدواج کرده‌م و یک پسر دارم ـ پسر چهارساله. چون آن موقع که من هنوز پیش شما بودم، پسرم دنیا آمده بود. ولی هیچ‌کس خبر نداشت. خلاصه در این مدت حال و روز خیلی خوشی نداشتم. خودت می‌توانی تصور کنی. به خصوص زمستان گذشته ـ پسره ناخوش بود ـ، خلاصه کنم، جزئیات گفتنی نیست ـ این بود که چند بار مجبور شدم از صندوق پول بردارم. هر بار هم به موقع پس دادم. ولی این بار رقم کمی درشت‌تر شد، متأسفانه، و» کمی مکث کرد، در این بین ویلهلم با قاشق فنجان خود را هم زد، «و بدبختانه این‌طور که تصادفاً باخبر شده‌م قرار است دوشنبه، همین فردا، از طرف کارخانه برای حسابرسی بیایند. راستش این‌که ما یکی از شعبه‌های کارخانه‌ایم، می‌فهمی، و ارقامی که ما دریافت و پرداخت می‌کنیم رقم‌های ناچیزی است. البته بدهی من هم واقعاً رقمی نیست ـ، نهصد و شصت گولدن. اگر بگویم هزار گولدن خیلی فرق نمی‌کند. ولی بدهی من نهصد و شصت گولدن بیش‌تر نیست، و این پول باید فردا صبح پیش از ساعت هشت‌ونیم حاضر باشد، وگرنه ـ بله‌ ـ خلاصه ویلی در حق من خدمت بزرگی کردی اگر این رقم را ـ» دیگر نتوانست ادامه بدهد. ویلی به خاطر او کمی شرمنده شد، نه‌چندان به دلیل دستبرد کوچکی ک همقطاری قدیمی مرتکب آن شده بود و جا داشت به آن اختلاس بگویی، بلکه بیش‌تر به این دلیل که ستوان یکم سابق، اتو فون بوگنر ـ تا همین دو سال پیش افسری دوست‌داشتنی، مرفه و جسور ـ با رنگی پریده و روحیه‌ای از دست‌رفته گوشه‌ی دیوان نشسته بود و گریه‌ی فروخورده اجازه نمی‌داد به حرفش ادامه بدهد.»

آرتور شنیتسلر، نویسندهٔ اتریشی

آرتور شنیتسلر، نویسندهٔ اتریشی

آرتور شنیتسلر در 1862 در شهر وینِ اُتریش به دنیا آمد. او را یکی از برجسته‌ترین نمایندگان مدرنیسم وین می‌دانند و چون در آثارش زندگی بورژواری وین در اوایل قرن را تشریح می‌کرد؛ بنابراین تبدیل به یک وقایع‌نگار تیزبین و آگاه از سبک‌شناسی جامعهٔ وین شد. او فرزند یکی از مشهورترین متخصصان حنجره، دکتر یوهان شنیتسلر بود. آرتور نیز در رشتهٔ پزشکی به تحصیل پرداخت اما بعد از مدتی طبابت را کنار گذاشت و یک نویسندهٔ تمام‌وقت شد. او هم استعداد زیادی در نویسندگی داشت و هم روان‌شناسی بسیار موفق از آب در آمد و این توانایی او در داستان‌هایش بسیار مشهود است. 

شنیتسلر 24 ساله بود که اولین کتابش را نوشت و پس از آن آثار بسیار زیادی از او منتشر شد. او جزء معدود نویسندگانی است که به آموزه‌های فروید مسلط بود و به همین دلیل ردپای فروید و ایده‌هایش در تمام آثار او مشهود است. از این نویسنده تاکنون 22 نمایشنامه، 8 داستان بلند، 3 رمان و تعداد زیادی داستان کوتاه باقی مانده است. از جمله رمان‌های او می‌توان به «خانم برتا کارلان»، «راه به بیرون» و «ترزه» اشاره کرد. بلندترین رمان او «راه به بیرون» است که در سال 1908 منتشر شد و تقریباً سیصد صفحه است. اگر رمان‌های پرحجم او را با دیگر آثارش مقایسه کنید متوجه می‌شوید که او چندان علاقه‌ای به نوشتن آثار بلند نداشت و بیش‌تر راغب بود در حجمی فشرده به حالت‌ها و تأثیرات لحظه‌ای شخصیت‌های داستان‌هایش بپردازد و لحظه‌ها را شکار کند. 

 

زندگی هنری و شخصی شنیتسلر 

شنیتسلر نه فقط داستان‌نویس، که در ضمن نمایشنامه‌نویسی زبردست است. در کشورهای آلمانی‌زبان کم‌تر نمایشنامه‌نویسی هست که آثارش در قرن گذشته به اندازهٔ نمایشنامه‌های شنیتسلر به نمایش درآمده و مورد توجه قرار گرفته باشد. شنیتسلر در عرصۀ نمایشنامه‌نویسی هم با وسواسی خاص عمل می‌کرد. روند نگارش هر یک از نمایشنامه‌های او سال‌ها، و گاهی حتی بیش‌تر از یک دهه به درازا می‌کشید. به عنوان مثال نگارش نمایشنامهٔ تراژیک – کمدی «سرزمین پهناور» که در سال 1910 به سرانجام رسید، در سال 1901 آغاز شده بود. در میان آثار منتشرنشدهٔ شنیتسلر چندین نوول و تعداد بی‌شماری داستان و نمایشنامه، برخی کامل و برخی ناتمام، وجود دارد. او خود در وصیت‌نامه‌اش به این آثار با دیدی نقادانه برخورد کرده و به ویژه دست‌نوشته‌های دوران نوجوانی خود را کم‌ارزش و خیال‌پردازانه خوانده است. 

زندگی شخصی شنیتسلر نیز مانند داستان‌هایش پیچیده بود. او در جوانی روابط عاشقانهٔ متعددی داشت تا سرانجام در سال 1903 با بازیگری به نام «اولگا گوسمن» ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام هاینریس و یک دختر به نام لیلی شد که او را بسیار دوست داشت. با این‌وجود ازدواجش شکست خورد و او در سال 1921 از همسرش جدا شد. در سال 1903 دخترش خودکشی کرد و شنیتسلر هرگز به‌طور کامل از این فقدان غم‌انگیز بهبود نیافت. او در اکتبر 1931 در ویلای خود در وین و در آستانهٔ ظهور حزب نازی بر اثر خونریزی مغزی درگذشت. کتاب‌های او توقیف شدند و سرانجام همراه با آثار نویسندگان یهودی دیگری مانند مارکس، فروید و انیشتین سوزانده شدند. برخی از مقالات او در سال 1938 نجات یافتند و به کمبریج منتقل شدند و اکنون در کتابخانهٔ این دانشگاه نگهداری می‌شوند.

 

چرا باید کتاب بازی در سپیده‌دم و رؤیا را بخوانیم؟

آرتور شنیتسلر در رمان‌هایش شخصیت‌های به‌یادماندنی‌ای خلق کرده و از مونولوگ درونی «جریان آگاهی» و تکنیک‌های راوی غیرواقعی استفاده کرده است. شاید بتوان گفت او جزو اولین نویسندگانی بود که از چنین تکنیک‌هایی برای کشف پیچیدگی‌های زندگی درونی استفاده کرد.

آیا تابه‌حال آثاری از شنیتسلر خوانده‌اید؟ به‌نظرتان داستان‌های این نویسنده چه تفاوتی با آثار دیگر نویسندگان دارد؟

معرفی کتاب معرفی کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید
مهرناز بهروش
20 دقیقه

اکثراً جذب افرادی می‌شوید که بی‌مهر و بی‌عاطفه هستند؟ آیا حس می‌کنید که نزدیک‌ترین افراد زندگی‌تان هم به شما توجه کافی ندارند؟

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب مادرِ کافی باشید نه کامل!  (معرفی کتاب مادر کافی)
بامداد برزویه
20 دقیقه

برنامهٔ supernanny یا «پرستار بچهٔ فوق‌العاده» یکی از برنامه‌های تلویزیونی واقع‌نما بود که در سال 2004 با اجرای جو فراست پخش شد

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب کتاب 6 ستون عزت نفس؛ شش مسیر برای افزایش و تقویت عزت نفس
مهرناز بهروش
25 دقیقه

شاید واژهٔ عزت نفس در دوران مدرسه یا دانشگاه به گوش‌تان خورده باشد. این لغت موضوع بیشتر کلاس‌های روان‌شناسی، کتاب‌های خودیاری و مجله‌های مختلف روان‌شناسی است.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب کتاب هنر شفاف اندیشیدن: با خطاهای رایج فکری آشنا شوید
علی فروزنده
19 دقیقه

تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که «اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانه‌ای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است»؟

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب معرفی کتاب همیشه خلاق
یسنا پارسی
11 دقیقه

شغلی پُردردسر دارید و مجبورید هر روز در محل‌کار خلاقیت به خرج بدهید؟ هر روز مجبورید به مشکلات بسیای از مردم رسیدگی کنید یا با فرسودگی شغلی مواجه شده‌اید؟

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب وابی‌‌سابی: بینشِ ژاپنی درمورد زندگیِ نه‌چندان بی‌نقص ولی کامل
شادی صارمی
25 دقیقه

ما در دنیایی مملو از استرس زندگی می‌کنیم؛ زندگی‌ای سریع داریم و هدف‌هایی غیرواقعی برای خود تجسم کرده‌ایم که همگی می‌توانند زندگی را پُراسترس‌تر کنند.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب مغازه‌ی جادویی؛ مأموریت یک جراح مغز و اعصاب
بامداد برزویه
30 دقیقه

کتاب مغازه‌ی جادویی شرحی بر خاطرات متحول‌کنندهٔ دکتر جیمز آر. دوتی جراح مغز و اعصاب است. او در این کتاب از قدرت ذهن‌آگاهی می‌گوید و این‌که چگونه به پسری بدون امید برای یافتن آینده‌ای جدید کمک کرد.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب معرفی کتاب‌های طاهره مافی
مهرناز بهروش
35 دقیقه

خُردم کن عنوان اولین مجموعه داستان‌های دیستوپیایی و آخرالزمانی اثر طاهره مافی نویسندهٔ ایرانی – آمریکایی است که با نوشتن همین مجموعه داستان‌ها به شهرت رسید.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب کتاب‌هایی در رابطه با موسیقی
بامداد برزویه
20 دقیقه

موسیقی نقش مهمی در فرهنگ‌ کشورهای سراسر دنیا ایفا می‌کند. موسیقی زبانی است که مردم سراسر جهان را به هم متصل می‌کند.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب رمان قتل در خانواده؛ یک معمای جنایی گیرا
مهرناز بهروش
18 دقیقه

دوست داشتید به جای راوی داستان بودید و پروندهٔ قتلی را حل می‌کردید و قبل از رسیدن به انتهای کتاب، قاتل واقعی را پیدا می‌کردید؟

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب شبهای روشن؛ داستانی عاشقانه از خاطرات یک رؤیاپرداز
بامداد برزویه
20 دقیقه

داستان کوتاه شب‌های روشن اثر فئودور داستایوفسکی نویسندهٔ نامدار و شهیر روسی اولین‌بار در سال 1848 منتشر شد.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب کتاب سفر قهرمان کمدی؛ از اسطوره تا طنز
علی فروزنده
12 دقیقه

جوزف کمبل اسطوره‌شناس و استاد ادبیات آمریکایی بود که کتاب «سفر قهرمان» از او در سال 1949 منتشر شد.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب معرفی کتاب سفر به انتهای شب  |سرگردانی در زندگی نابسامان
یسنا پارسی
21 دقیقه

بسیاری معتقدند انسان‌ها ذاتاً شرور هستند و از مهربانی عاجز. شاید تعجب کنید اما مردم از زمان دوران باستان هم چنین دیدگاهی نسبت به انسان‌ها داشتند.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب کتاب سخت‌پوست؛ یک نوولای متفاوت
یسنا پارسی
15 دقیقه

داستان بلند یا «نوولا» در ادبیات داستانی ایرانی همیشه جایگاه متمایزی داشته است.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیال؛ درمان وجودی
مهرناز بهروش
25 دقیقه

همهٔ ما مکانیسم‌های دفاعی خود را در زندگی داریم و از موضوعاتی مانند مرگ می‌هراسیم اما هر چند وقت یک‌بار مجبوریم با مسائل دشوار زندگی مانند مرگ، بیماری و جدایی دست‌وپنجه نرم کنیم

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب معرفی کتاب چگونه کمال‌گرا نباشیم
شادی صارمی
22 دقیقه

آیا تابه‌حال با تصمیم گرفتن مشکل داشته‌اید؟ با قرار گرفتن در موقعیت‌های اجتماعی دچار ترس می‌شوید؟

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب افسردگی نهفته؛ وقتی افسردگی از چشم‌مان پنهان می‌ماند
مهرناز بهروش
20 دقیقه

مارگارت رابینسون رادرفورد، روان‌شناس بالینی در کتاب افسردگی نهفته که در سال 2019 منتشر شد از علائم و اثرات یک موضوع جدی صحبت می‌کند که افراد بسیار کمی در مورد آن اطلاعات کافی دارند: افسردگی کاملاً نهفته.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب معرفی کتاب سایه‌های میان ما
یسنا پارسی
18 دقیقه

نسل امروز مخاطبان ادبیات فانتزی، خوانندگانی هستند که کتاب خواندن را معمولاً با هری پاتر شروع کرده‌اند و با ارباب حلقه‌ها به اوج لذت رسیده‌اند.

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب کتاب سایکوسایبرنتیک جدید؛ علم اصلی اصلاح خود
شادی صارمی
20 دقیقه

شخصیت خود را چگونه توصیف می‌کنید؟ آیا اغلب عصبانی یا بیش از حد سختگیر هستید و در جنبه‌های مختلف زندگی‌تان به مشکل برمی‌خورید؟

خواندن مقاله Left Arrow
معرفی کتاب کتاب سال بلوا؛ داستانی از عشق و آشوب
بامداد برزویه
20 دقیقه

عباس معروفی یکی از محبوب‌ترین نویسندگان معاصر است که با نوشتن کتاب «سمفونی مردگان» به شهرت رسید.

خواندن مقاله Left Arrow
بعدی
قبلی
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
نظرت راجع به این مقاله چیه؟
0/200
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت می کنید.