رواقیگری که در زبان فارسی به آن «سُتاوندی» نیز میگویند، مکتبی فلسفی است که زنون رواقی ۳۰۱ سال قبل از میلاد در شهر آتن آن را پایهگذاری کرد. برای بیش از ۲۰۰۰ سال، رواقیگرایی چارچوبی فلسفی برای زندگی سرشار از خِرد، فضیلت و آرامش ارائه کرده است. این مکتب فکری از زمان تأسیس خود، راهنمای ارزشمندی برای غلبه بر ناملایمات و دستیابی به انعطافپذیری باقی مانده است و امروزه در جهانی آشفته، بسیاری از مردم توانستند با اصول و رویههای رواقیگرایی مجدداً ارتباط بگیرند و بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
رواقیگری موضوع مشترک و مورد علاقهٔ بسیاری از رهبران بزرگ تاریخ بوده است و بسیاری از پادشاهان، رؤسای جمهور، هنرمندان، نویسندگان و کارآفرینان بزرگ از جمله مارکوس اورلیوس، فردریک کبیر، مونتین، جورج واشنگتن، توماس جفرسون و جان استوارت میل از آن تبعیت کردهاند و همگی تحتتأثیر فلسفهٔ رواقیون بودند.
رواقیگری دقیقاً چیست؟ رواقیون چه کسانی بودند و امروزه چطور میتوانیم فلسفهٔ رواقیون را در زندگی به کار بگیریم؟ ما در این مطلب به این سؤالات پاسخ خواهیم داد تا شما بتوانید با این مبحث و چهرههای مهم آن به صورت کلی آشنا شوید. بنابراین در این مطلب میخوانید:
• رواقیگری چگونه آغاز شد؟
• فیلسوفان رواقی چه کسانی بودند؟
• چهار فضیلت رواقیگری کدامند؟
• آیا میتوان مانند رواقیون زیست؟
دفتر خاطرات شخصیِ یکی از بزرگترین امپراتوران روم، نامههای شخصی یکی از بهترین نمایشنامهنویسان و خردمندترین و قدرتمندترین آدمهای روم، سخنرانیهای یک برده و تبعیدی، برخلاف همهٔ احتمالات، حدود ۲۰۰۰ هزار سال بعد، دستنخورده باقی ماندند و حاوی ارزشمندترین خِرد در تاریخ جهان هستند و در کنار هم پایهٔ چیزی را تشکیل دادند که امروزه ما آن را به عنوان «رواقیگری» میشناسیم؛ یک فلسفهٔ باستانی که زمانی یکی از محبوبترین رشتههای مدنی در غرب بود که همهٔ افراد از جمله ثروتمندان و فقیران، قدرتمندان و مبارزان بهطور یکسان از آن تبعیت میکردند.
گرچه رواقیگری بسیار ناشناخته باقیمانده یا به اشتباه درک شده است. یک فرد معمولی شاید این نوع زندگی را کمی بیاحساس در نظر بگیرد و البته این واقعیت را نیز نمیتوان نادیده گرفت که ذکر نام فلسفه باعث میشود که بسیاری افراد پیش از شروع، از این مکتب دوری بجویند و فلسفهٔ رواقیگری در ظاهر شاید آخرین چیزی باشد که کسی بخواهد در موردش بداند، چه برسد به اینکه بخواهد آن را در زندگی روزمرهٔ خود بگنجاند! اما نگذارید این چیزها شما را به اشتباه بیندازند؛ رواقیگری در جایگاه واقعی خود ابزاری برای دستیابی به تسلط بر خود، استقامت و خرد است: چیزهایی که میتوانند زندگی شما را دگرگون کنند.
چبسیاری از افراد بزرگ تاریخ نهتنها رواقیگری را آنگونه که واقعاً هست درک کردند، بلکه به دنبال آن بودند، آن را مطالعه کردند، از آن نقل کردند و حتی آن را تحسین کردند. نامهایی که امروزه در رسانههای اجتماعی و موضوعات مربوط با مدیتیشین مانند مارکوس اورلیوس، اپیکتتوس و سنکا با آنها برخورد میکنید و هر کدام یکی از برجستهترین افراد تاریخ بودند، همگی از فلسفهٔ رواقیون پیروی میکردند. اما این مردان و زنان بزرگ چه چیزی در رواقیگری یافتند که دیگران آن را از دست دادهاند؟
رواقیگری چگونه آغاز شد؟
بیایید در تاریخ به عقب برگردیم؛ در حدود ۳۰۴ سال قبل از میلاد، کشتی تاجری به نام زنون در یک سفر تجاری غرق شد. او تقریباً همه چیزش را از دست داد. اما در راه رسیدن به آتن او از طریق دو فیسلوف بزرگ با فلسفه آشنا شد که همین زندگی او را به کل تغییر داد. زنون بعداً به شوخی عنوان کرد که «وقتی کشتیام غرق شد تازه سفر موفقی داشتم!» او بعداً به جایی رفت که امروزه آن را به نام «ستوا پویکلیه» یا «ایوان یا رواق منقش» میشناسیم. این ایوان در قرن پنجم قبل از میلاد ساخته شد و ویرانههای آن هنوز پابرجا است؛ این مکانی جایی است که زنون و شاگردانش برای گفتگو آنجا جمع میشدند.
درحالیکه پیروان او در اصل زنونیان نامیده میشدند؛ این افتخار نهایی و درواقع فروتنی زنون است که مدرسهٔ فلسفیای که او تأسیس کرد، برخلاف تقریباً هر مدرسهٔ فلسفی و دینی قبل یا بعد از آن، در نهایت نام او را به خود نگرفت.
فیلسوفان رواقی چه کسانی بودند؟
چه کسانی از دستورات رواقیون پیروی میکردند؟ آیا آنها تأثیر زیادی بر جامعهٔ اطراف خود گذاشتند؟ آیا ما دوست داریم بیشتر شبیه آنها باشیم؟ اینها مهمترین سؤالاتی هستند که هنگام مطالعهٔ هر مکتبی و پیروی از آن باید ابتدا از خودتان بپرسید. امپراتور روم مارکوس اورلیوس، نمایشنامهنویس و مشاور سیاسی سنکا و بردهای که بعدها به معلمی برجسته تبدیل شد؛ اپیکتتوس، سه رواقیونی هستند که برای آشنا با رواقیون و رواقیگری ابتدا باید آنها را بشناسیم. اگر به درستی با این افراد آشنا شوید، حتی یک لحظه هم برای پیروی از آنها شک به دلتان راه نخواهید داد.مارکوس اورلیوس کیست؟
مورخ مشهور هرودیان، در مورد مردی که امروزه به نام «مارکوس اورلیوس» میشناسیم، مینویسد: «یکی از امپراتوران بیهمتا، که دانش خود را نه صرفاً با کلمات یا آموختههای فلسفی، بلکه با شخصیت بیعیب و شیوهٔ زندگی متعادل خود اثبات کرد.»
زمانی که او در ۱۲۱ سال قبل از میلاد به دنیا آمد، هیچکس فکرش را هم نمیکرد که او روزی تبدیل به یکی از بزرگترین امپراتوران روم شود. امپراتور هادریان، که مارکوس جوان را از طریق موفقیتهای تحصیلیاش میشناخت و پتانسیل او را حس میکرد، همیشه او را زیر نظر داشت. او حتی دوست داشت با مارکوس به شکار برود و برایش نام مستعاری نیز در نظر گرفته بود: «وریسیموس» که بازی با نام او به معنای «فرد مورد اعتماد» بود. مشخص نیست که هادریان دقیقاً چه چیزی در مارکوس دیده بود اما با تولد ۱۷ سالگی مارکوس، هادریان شروع به برنامهریزی برای چیزی خارقالعاده کرد.
او قصد داشت مارکوس را امپراتور روم کند.
در ۱۳۸ قبل از میلاد، هادریان مردی ۵۱ ساله به نام «آنتونیوس پیوس» را به فرزندی پذیرفت، به این شرط که او نیز مارکوس را به فرزندی بپذیرد. با توجه به متوسط عمر افراد، احتمالاً هادریان فکر کرده بود آنتونیوس در نهایت ۵ سال دیگر زنده و در رأس کار باشد اما آنتونیوس ۲۳ سال حکومت کرد. در ۱۶۱ سال قبل از میلاد، با مرگ آنتونیوس، یکی از طولانیترین سلطنتها به پایان رسید و سرانجام مارکوس امپراتور روم شد و نزدیک به دو دهه سلطنت کرد. سلطنت او اصلاً دوران آسانی نبود؛ او با امپراتوری اشکانی جنگید، قبایل بربر امپراتوری او را در مرز شمالی تهدید میکردند و همچنین میلیونها مسیحی در آن دوران بر اثر ابتلا به طاعون جان خود را از دست دادند.
مورخ معروف ادوارد گیبون نوشته است که تحت رهبری مارکوس امپراتوری روم با قدرت مطلق، تحت خِرد و فضیلت اداره میشد و این چیزی است که مارکوس را از اکثریت رهبران گذشته و حال جهان جدا میکند. از او خاطراتی نیز بر جای مانده است که در آن توصیه میکند چگونه میتوان با فضیلتتر، عادلتر و مصون از وسوسهها به ادارهٔ یک کشور پرداخت. برای مارکوس رواقیگری چارچوبی برای مقابله با استرسهای زندگی روزمره به عنوان رهبر یکی از قدرتمندترین امپراتوریهای تاریخ بشر فراهم کرد.
برای آشنایی بیشتر با توصیههای این امپراتور بزرگ، میتوانید کتابهای زیر را مطالعه کنید.
تأملات مارکوس اورلیوس | مارکوس اورلیوس | عبدالرحیم طالبوف | نشر مان کتاب
تأملات مارکوس اورلیوس آنتونیوس، شاه ـ فیلسوفِ روم باستان و واپسین فیلسوف رواقیِ نامدار تاریخ، از مشهورترین آثار کلاسیک جهان است. او یادداشتهای این کتاب را برای خود فراهم آورده بود، اما فربهی معنا و گستردگی میدان دیدش موجب شد تا «خودِ فردی» او مبدل به «خود جمعی» شود. بنمایههای این اثر را مقولاتی همچون خردگرایی، خودآیینی، ارادهگرایی، کلنگری، دمغنیمتشمری، قانونمندی هستی و مسئلۀ مرگ تشکیل میدهند. این کتاب را عبدالرحیم طالبوف (زادۀ 1250 ق) از ترجمۀ روسی آن به فارسی برگرداند و متن او در 1312 ق در اسلامبول بهنام پندنامۀ مارکوس قیصر روم به طبع رسید. کتاب حاضر نسخۀ ویراستۀ متن طالبوف است، بهضمیمۀ واژهنامهای که در آن لغات دشوار متن فارسی معنی شدهاند و پانوشتهایی بهامضای ویراستاران که به فهم مطلب کمک میکنند. همچنین مقدمههایی به ابتدای کتاب افزوده شده در شرح روزگار اورلیوس، فلسفۀ رواقیگری، کتاب تأملات، و زندگی و زمانۀ طالبوف تبریزی است.2,350,000
چگونه مانند یک امپراتور فکر کنیم | دونالد رابرتسون | مجتبی علیاکبر | نشر کتاب پارسه
کتاب چگونه مانند یک امپراتور فکر کنیم از محبوبترین کتابهای خودیاری است. این کتاب در سال 2019 منتشر شد. نویسندۀ این کتاب دونالد رابرتسون، رواندرمانگری است که همیشه داستانهای عصر باستان را برای فرزندش تعریف میکرد تا اینکه روزی تصمیم گرفت آموختههایش را با علاقهمندان به اشتراک بگذارد. او از خود پرسید چه کسی میتواند بهترین گزینه باشد تا بتوانم با داستان زندگیاش به فلسفه جان ببخشم و جزئيات و اطلاعاتی دربارهاش بدهم؟ و تنها یک اسم به خاطرش آمد، مارکوس اورلیوس. مارکوس اورلیوس امپراتور روم و آخرین فیلسوف مشهور رواقی جهان باستان بود. بنابراین دونالد رابرتسون رواندرمانگر شناختی، زندگی و فلسفۀ رواقی مارکوس اورلیوس را با تکنیکهای سیبیتی (درمان شناختی-رفتاری) در هم آمیخت؛ چون روش سیبیتی ملهم از رواقیگری بوده است و اشتراکات بنیادیِ بسیاری با فلسفۀ رواقی دارد و کتاب چگونه مانند یک امپراتور فکر کنیم را نوشت تا یک راهنمای مدرن برای خرد رواقی ارائه کند. افراد بیشماری در طول قرنها خرد رواقی را دنبال میکردند تا به رضایت بیشتر، موفقیت و تابآوری عاطفی برسند.
3,200,000
سِنِکا که بود؟
لوسییوس سِنِکا در حدود سال ۴ قبل از میلاد در کوردوبای اسپانیا به دنیا آمد. او فرزند یک نویسندهٔ ثروتمند و دانشمند بود که در تاریخ با نام سِنِکای بزرگتر شناخته میشود و خودِ او را سِنکای جوان مینامیدند. او از بدو تولد برای انجام کارهای بزرگ مقدر بود. پدر سنکا، آتالوس رواقی را برای تعلیم و تربیت پسرش انتخاب کرد. پسرش با ذوق به آموزش و پرورش پرداخت و به گفتهٔ خودِ سنکا، او اولین نفری بود که به کلاس درس پرید و آخرین نفری که آن را ترک کرد. قویترین درسی که سِنکا از آتالوس آموخت، تمایل به پیشرفت علمی در دنیای واقعی بود. او از مربی محبوب خود آموخت که هدف از مطالعهٔ فلسفه این بود که هر روز یک چیز خوب با خود بردارد و انسانی درستتر به خانه برگردد.
معلمانش به تعهد او به خودسازی بسیار علاقه داشتند اما همچنین میدانستند پدرش ـ که هیچ علاقهای به فلسفه نداشت ـ به آنها پول میداد تا پسرش را برای تبدیل شدن به یک فعال سیاسیِ جاهطلب تربیت کنند. آن زمان در روم، یک وکیل جوان آیندهدار میتوانست در ۱۷ سالگی در دادگاه حاضر شود و شکی نبود که پدرش قصد داشت او را به یک وکیل تبدیل کند... اما سِنکا در اوایل بیست سالگیاش دچار مشکلات سلامتی شد. بیماری ریوی او را مجبور کرد که برای بهبودی سفری طولانی به مصر داشته باشد، جایی که او نزدیک به یک دهه را صرف نوشتن، خواندن و تقویت افکار خود کرد.
او در ۳۵ سالگی به روم بازگشت؛ دقیقاً زمانی که پارانویا، خشونت، فساد و آشفتگی سیاسی آنجا را دربرگرفته بود. بنابراین سِنکا مجبور شد در تمام مدت سلطنت با همان وحشت کالیگولا صدای خود را خفه کند. زندگی او در ۴۱ سالگی یعنی زمانی که کلودیوس امپراتور شد و سنکا را به جزیرهای تبعید کرد، بسیار تغییر کرد. او ۸ سال دیگر از روم دور شد، و گرچه کار خود را در همین دوران آغاز کرده و نوشتن را شروع کرد اما نامهنگاریها و تسلیت نوشتنهایش تا آخر عمر ادامه داشت. او زمانی از تبعید خلاص شد که مادر امپراتور آینده، او را به یاد آورد و تصمیم گرفت او معلم و مشاور پسرش شود. سنکا در ۵۳ سالگی بهطور ناگهانی به مرکز زندگی دربار امپراتوری روم تبدیل شد و گردبادی از حوادثی را تجربه کرد که هنوز بسیار باورنکردنی به نظر میرسند.
در پایان، سِنکا تأثیر بسیار اندکی بر نرون، امپراتور آینده گذاشت، مردی که زمان نشان داد که در نهایت دیوانه است. آیا این یک مأموریت بیهودهای بود؟ احتمالاً. اما تنها کاری که یک رواق میتواند انجام بدهد این است که حاضر شود و کارهایش را به انجام برساند. سنکا معتقد بود که تعهدی دارد و همانطور که بعداً نوشت، تفاوت بین رواقیون و اپیکوریان این است که رواقیون احساس میکردند که سیاست یک وظیفه است.
برای آشنایی بیشتر با سِنکا و عقایدش میتوانید کتابهای زیر را مطالعه کنید.
در باب عمر فانی | لوسیووس سنکا | مرضیه خسروی | نشر روزگار نو
در باب عمر فانی، یکی از خواندنیترین کتابهای سنکا است که میتواند شیوهٔ نگاه ما به خودمان و دیگران را تغییر دهد. همانطور که گفتیم سنکا از فلاسفهٔ رواقیون بود و مذهب او نوعی دئیسم ساده بود. چندین اثر مهم از او در مورد فلسفه بر جای مانده است که تأثیر و نفوذ آنها تا قرن نوزدهم بر نویسندگان اروپایی و بهخصوص فرانسوی مشهود بود. این کتاب حول مطالب روانشناختی، اخلاقی، رفتاری و آموزههای نحوهٔ رواقی زیستن میشود که به شما نشان میدهد چطور میتوانید زندگی متعادلتری داشته باشید و به آرامش درونی برسید.
870,000
چگونه خونسردی خود را حفظ کنیم | سنکا لوکیوس | علی سیاح | نشر چشمه
خشم هم ناتوان از تسلط بر خویش است، هم آدابدانی را از یاد میبرد، هم دوستیها را نادیده میگیرد، هم سرسختانه و مصمم آنچه را آغازیده خاتمه میدهد، هم گوشهایش را به خرد و اندرز بسته است، هم تحرکات صرف برانگیختهاش میسازند و هم به کار تشخیص صحیح و صادق نمیآید؛ و بیش از همه به عمارتی میماند در حال فروپاشی که روی هر چیزی که به آن برخورد میکند آوار میشود ولی چطور میشود در این دنیای آشفته خونسرد ماند؟ کنار هم گذاشتن اتفاقات روزمره و امور بیاندازه عظیم ترفند مطلوب سنکا است. او در این کتاب دیدگاه شما را به مسائل تغییر میدهد و به شما نشان میدهد که واقعاً چطور باید بفهمید که چه چیزی ارزش خشمگینشدن را دارد.
900,000
اپیکتتوس کیست؟
درحالیکه سنکا در مورد بردهدارانی که مسئولیت و مدیریت بردههایشان را برعهده داشتند صحبت میکرد یا دیگر رواقیون به خاطر رفتار انسانیشان با بردهها به آنها تبریک میگفتند، اپیکتتوس یکی از این بردهها بود!
گرچه اپیکتتوس نام واقعی او نبود و در واقع به معنای «اکتسابی» است، اما او در بردهداری به دنیا آمد. اپیکتتوس از صاحبش بهطرز شگفتآوری بسیار خنثی نام میبرد چون براساس اسناد موجود، او براساس معیارهای رومی در آن زمان نیز بسیار ظالم بوده است. نویسندگان مسیحی میگویند ارباب اپیکتتوس بسیار خشن و فاسد بوده است و یک بار با تمام قدرت پای اپیکتتوس را پیچانده است. چرا؟ آیا قصد مجازات او را داشته؟ آیا قصد داشت یک بچهٔ نافرمان را تربیت کند تا دستورات را اطاعت کند؟ ما نمیدانیم. تنها چیزی که میدانیم این است که اپیکتتوس با آرامش به او در مورد رفتارش هشدار داد. زمانی که پای اپیکتتوس بهخاطر این کار شکست، او هیچ صدایی درنیاورد و اشکی نیز نریخت. لبخندی به اربابش زد و گفت: «من بهت اخطار نداده بودم؟»
اپیکتتوس تا آخر عمرش به دلیل شکستگی پایش میلنگید اما این حادثه به هیچوجه او را نشکست. او ناتوانی خود را تنها یک نقص جسمانی میدید و درواقع همین طرز فکر بود که هستهٔ باورهای فلسفی او را مشخص کرد. او زندگی را مانند یک نمایشنامه میدید. قانونی که آگوستوس در سال ۴ بعد از میلاد وضع کرد، تعیین کرد که بردگان نمیتوانند تا قبل از تولد ۳۰ سالگیشان آزاد شوند. اپیکتتوس مدت کوتاهی پس از مرگ امپراتور نرون آزادی خود را به دست آورد. او تصمیم گرفت کاملاً خود را وقف فلسفه کند و نزدیک به ۲۵ سال در روم تدریس کرد؛ تا اینکه امپراتور دومیتیان تمام فیلسوفانِ روم را تبعید کرد. اپیکتتوس به نیکوپلیس در یونان گریخت و در آنجا یک مدرسهٔ فلسفی تأسیس کرد و تا زمان مرگش تدریس کرد.
از اپیکتتوس کتابها و گفتارهای ارزشمندی بر جای مانده است که میتواند زندگی هر شخصی را دگرگون کند.
گفتارهای اپیکتتوس | اپیکتتوس | پدرام زارعی | نگاه معاصر
کتاب گفتارهای اپیکتتوس دربردارندۀ مجموعهای از سخنرانیهای اپیکتتوس است که توسط شاگردش، آریان، در قرن دوم میلادی نوشتهشده است. اپیکتتوس در این کتاب از موضوعات مختلف و متنوعی، از اخلاق گرفته تا روانشناسی رواقی مانند اهمیت شادی، آزادی، کسب فضیلت، خویشتنداری و تزکیه، سخن گفته است. وی علاوهبر شرح نظریات خود، از راهکارها، توصیهها و راهنماییهای عملی برای داشتن یک زندگی خوب، شاد و معنادار براساس اصول رواقی سخن گفته است. این کتاب همچنین شاهدی بر زندگی و شخصیت خود اپیکتتوس است که چگونه با عمل به آرمانهای رواقی، انعطافپذیری و صداقت را در زندگی خود به دست آورده بود.
5,500,000
چگونه آزاد باشیم؟ | اپیکتتوس | نسترن صارمی | نشر چشمه
آزاد زیستن در گرو نفی بردگی است، آنگونه که صاحباختیار و فرمانروای خود باشیم. اما چگونه؟ اهمیت کتاب حاضر در آن است که نویسندهٔ آن خود دیرزمانی برده بوده است و مخاطبان او نیز کسانی هستند که هیچ چشمانداز و تصوری از آزادی سیاسی در عصر خود نداشتهاند. اما اپیکتتوس میداند که احیای این تصور در گرو آزادی فرد از قید هر آن چیزهایی است که او را از درون نیز به بردگی کشاندهاند. اپیکتتوس به ما میآموزد که هر گاه مغلوب عللی مخالف طبیعتمان شویم، برده هستیم؛ و هر اتفاقی، هر قدر هم که بیرونِ اختیار ما رخ داده باشد، فرصتی است برای به کار گرفتن عاملیت و سنجش خودمان، چرا که ما در نحوهٔ مواجهه با آن آزاد هستیم.1,400,000
چهار فضیلت رواقیگری کدامند؟
فلسفهٔ روقی چهار اصل و ارزش اساسی دارد. مارکوس اورلیوس مینویسند: «اگر در نقطهای از زندگیتان به چیزی فراتر از عدالت، حقیقت، خویشتنداری و شجاعت برخورد کردید، این باید حقیقتاً چیز خارقالعادهای باشد.» و این حرف تقریباً مربوط به ۲۰ قرن پیش است. ما از آن به بعد چیزهای زیادی از جمله تکنولوژی، اتومبیل، اینترنت و حتی درمان بیماریهایی را کشف کردهایم که تا چند قرن پیش باعث مرگ مردم میشد؛ اما آیا واقعاً چیز بهتری پیدا کردهایم؟ بعید است و حتی بعید است که در آینده نیز بشر به چیزی فراتر از این چهار فضیلت برسد. رواقیون معتقدند هر چیزی که در زندگی با آن روبهرو میشوید، فرصتی است که با این چهار ویژگی به آنها پاسخ بدهید.
شجاعت
رواقیون نگاهی متفاوت به شجاعت دارند. آنها معتقدند زمانی که با موقعیتهای سخت روبهرو میشوید، درواقع دنیا میخواهد بداند که شما را باید در چه دستهای قرار دهد و برای همین گهگاه شما با موقعیتهای بسیار سختی در زندگیتان روبهرو میشوید. بنابراین شما باید با سختیهای زندگی با شجاعت روبهرو شوید و بهخاطر آن ناراحتی به دل خودتان راه ندهید، بلکه به سختیهای زندگی مانند یک فرصت بنگرید تا بتوانید به پرسشهای زیر پاسخ دهید.
آیا من شجاع هستم؟ آیا قرار است با این مشکل روبهرو شویم یا از آن فرار کنم؟ آیا قرار است مقابل این مشکل بایستم یا این مشکل قرار است مرا نابود کند؟
اجازه دهید اعمال شما پاسخی شجاعانه را به زندگیتان اضافه کنند و بگذارید به شما یادآوری کنند که چرا شجاعت مهمترین چیز در زندگی است.
اعتدال
البته زندگی به این سادگی نیست که بگوییم شجاعت تمام چیزی است که به آن نیاز دارید. درحالیکه همه میدانند شجاع بودن بسیار ضرروی است، اما همزمان ما آدمهایی را میشناسیم که شجاعتشان تبدیل به بیپروایی میشود و خودشان یا دیگران را به خطر میاندازند. این جایی است که ارسطو وارد میشود؛ ارسطو توضیح میدهد که یک طرف بزدلی وجود دارد که همان کمبود شجاعت است. از سوی دیگر بیپروایی وجود دارد که همان شجاعت بیشازحد است. بنابراین آنچه در این میان نیاز است، یک مقدار مناسب یا همان اعتدال است.
اعتدال یا میانهروی به معنای انجام کاری در حد متعادل است: نه بیشازحد لازم و نه کمتر از آن. به عبارت دیگر، فضیلت و تعالی یک شیوهٔ زندگی است. یک اساس است.
بنابراین اگر میخواهیم شاد باشیم، اگر میخواهیم موفق باشیم، اگر میخواهیم عالی باشیم، باید تواناییهایمان را توسعه دهیم چنانکه بتوانیم در هر کاری به اعتدال برسیم.
عدالت
شجاعبودن. پیدا کردن اعتدال. اینها همگی فضیلتهای اصلی رواقیون هستند اما از نظر جدیت، در مقایسه با آنچه رواقیون بسیار قبول داشتند بسیار کمرنگ است و آن هم عدالت و انجام کار درست است.
هیچ فضیلتی در رواقیگری بالاتر از عدالت نیست، چون بسیار بر دیگران تأثیر میگذارد. رواقیون در طول تاریخ برای انجام کارهای بزرگ و دفاع از مردم و عقایدی که برایشان مهم بود، اغلب با شجاعت فراوان، به عدالت فشار آورده و از آن دفاع میکردند. مثلاً و تراسیا و آگریپینوس با مقاومت در برابر ظلم و ستم نرون دست به دست دادند. جورج واشنگتن و توماس جفرسون با الهام از فلسفهٔ رواقیون دولت جدیدی را شکل دادند ـ کشوری را ساختند که هر چند ناقص اما به دنبال مبارزه برای دموکراسی و عدالت بود.
تعداد بیشماری از فعالان و سیاستمداران دنیا به رواقیگری روی آوردهاند تا آنها را در برابر دشواریهای مبارزه برای رسیدن به آرمانهایی که در ذهن دارند، هدایت کند. یک رواق باید عمیقاً باور داشته باشد که یک فرد میتواند در دنیای تفاوتی ایجاد کند. یک رواق جهان را بهوضوح میبیند اما همچنین میبیند که جهان چه چیزی میتواند باشد و سپس به اندازهٔ کافی شجاع است تا به تحقق آن کمک کند.
خِرد
شجاعت، اعتدال و عدالت همگی فضیلتهایی حیاتی هستند اما چه موقعیتهای نیاز به شجاعت دارد؟ چه مقدار شجاعت باید به خرج داد؟ کار درست چیست؟ اینجاست که فضیلت نهایی و ضروری رواقیون به میان میآید: خِرد. دانستن. یادگیری. تجربهٔ لازم برای پیشرفتن در جهان.
خِرد و حکمت همیشه مورد توجهٔ رواقیون بودهاند. زنون گفت به همین دلیل است که به ما دو گوش و یک دهان دادهاند؛ تا بیشتر گوش کنیم و کمتر حرف بزنیم و چون دو چشم داریم، بیشتر از آنکه حرف بزنیم، موظف به خواندن و مشاهده هستیم. امروزه مانند هر دوره در تاریخ مهم است که بتوانید بین انبوه اطلاعاتی که در اختیار شما قرار داده میشود، خِرد واقعی را برای داشتن یک زندگی خوب پیدا کنید و بین همه چیز تمایز قائل شوید. مهم این است که مطالعه کنید و ذهن خود را برای همیشه باز نگه دارید.
به همین دلیل است که ما نهتنها باید دانشجویانی فروتن باشیم، بلکه باید به دنبال معلمان بزرگ نیز باشیم. به همین دلیل است که همیشه باید مطالعه کنیم و یاد گرفتن را متوقف نکنیم. باید بتوانیم در دنیای شلوغ امروزه، سیگنال را از نویز جدا کنیم. اما هدف فقط کسب اطلاعات نیست، بلکه پیدا کردن نوع صحیح اطلاعات است. اینها درسهایی است که تنها با مطالعه و مدیتیشین یاد خواهید گرفت. اگر به دنبال این هستید که واقعاً زندگی کنید، رواقیون میتوانند به شما کمک کنند. با مطالعهٔ کتابهای زیر میتوانید خیلی بهتر با این مبحث آشنا شوید و تفکر انتقادی را در خودتان پرورش دهید و شیوهٔ صحیح زندگی را کشف کنید.
راهنمای عملی رواقی زیستن | ویلیام اورین | شادی نیک رفعت | نشر گمان
ویلیام اروین در این کتاب به شما نشان میدهد که فلسفهٔ رواقی در قرن بیست و یکم چگونه است و چگونه میتوان از آموزههای آن در زندگی بهرهمند شد. کتاب با شرح و گسترش انواع مشکلاتی که در معرضشان هستیم و نیز به شرح واکنشهای معمولمان به آنها آغاز میشود. پس از آن به روانشناسیِ مشکلات پرداخته شده است: چرا احساساتمان اینقدر درگیر مشکلات میشود؟ چطور میشود مشکلات را نه تجربههایی نافرجام که بهدیدهٔ آزمونی برای سنجش انعطافپذیری و ذکاوتمان ببینیم؟ این رویکرد تأثیر شگرفی بر واکنش ما به مشکلات دارد. جای آنکه عصبانی و مضطرب شویم، در نهایتِ تعجب میبینیم در برابر آن چالشی که مشکلْ پیش پایمان گذاشته، مشتاقانه قد علم کردهایم. با این کتاب با سازوکار آزمون رواقی آشنا خواهید شد تا بتوانید اوقاتتان را خوشتر کنید و زندگیتان را نیز زیباتر پیش ببرید.
1,500,000
بیداری ذهن | ویل دورانت | ریحانه عسگری | نشر عطر کاج
کتاب بیداری ذهن را میتوان یک کتابچهٔ راهنما برای کتاب «تاریخ قهرمانان» ویل دورانت دانست. این کتاب بهکوشش جان لیتل، که از ویراستاران کتابهای ویل دورانت بوده است، گردآوری شده است. فصل نخست کتاب با عنوان «ستایش عاری از شرم قهرمانان» با ارائهٔ مطالبی دربارهٔ شاعر بزرگ هندوستان «رابیندرانات تاگور» آغاز شده است. فصل دوم «ده متفکر برتر» نام دارد. در ابتدای این فصل توضیحی درمورد فکر و تعقل داده شده و سپس از شخصیتهایی همچون کنفوسیوس، افلاطون، ارسطو و… یاد شده است. فصل سوم نیز دربارهٔ ۱۰ شاعر برتر از منظر دورانت است که نخستین آنها هومر و دومین آنها داوود هستند. فصل چهارم از ۱۰۰ کتاب برتر آموزشی و فصل پنجم و ششم نیز از اوج ۱۰ پیشرفت بشری و ۱۲ رویداد مهم در تاریخ دنیا سخن گفتهاند. این کتاب میتواند چکیدهای از نظرات ویل دورانت دربارهٔ موضوعات یادشده در نظر گرفته شود.
1,700,000
آیا میتوان مانند رواقیون زیست؟
برای یک رواق بودن ابتدا باید بتوانیم تفاوت بین آنچه را که میتوان کنترل کرد و آنچه را نمیتوان تشخیص داد. رواقیگری به ما میآموزد که بهجای هدردادن انرژی برای چیزهایی فراتر از توانمان، تمرکزمان باید بر روی آنچه باشد که میتوانیم کنترل کنیم یا تحتتأثیر قرار دهیم. اینطرز فکر باعث ایجاد حس آرامش و کارایی میشود و به ما این امکان را میدهد که تلاشهای خود را بر روی مسائل سازنده و معنادار متمرکز کنیم. تأمل روزانه و ژورنالنویسی نقشی حیاتی در این فرآیند بازی میکنند، زیرا به روشنشدن آنچه در کنترل ما است و آنچه نیست، بسیار کمک میکند.
روزنگاری یک عمل اصلی در رواقیگری است که شخصیتهای برجستهٔ رواقیون آن را پذیرفته بودند. این عادت به نوشتن افکار، تأملات و درسهای آموختهشده صرفاً نوشتن یک دفترچهٔ خاطرات روزانه نیست؛ بلکه این روشی برای درونیکردن فلسفه و حکمت است. روزنگاری چه برای آمادهشدن برای روز پیشرو باشد، و چه دربارهٔ روزی که از سر گذراندهاید، به تقویت آموزههای رواقی کمک میکند و رشد شخصی و مستمر را تضمین میکند. این تمرین و این تکرار باعث میشود که فلسفه عمیقاً ریشهدار شود و اقدامات روزانه را هدایت کند.
روزنگار رواقیگری | رایان هالیدی | علیرضا خزاعی | نشر میلکان
بزرگترین اندیشمندان تاریخ (از جرج واشنگتن تا رالف والدو امرسون) و همچنین موفقترین شخصیتهای امروز (از مربیان برتر گرفته تا مدیران موفق) به خِرد رواقیون باستان باور داشته و دارند، زیرا به این درک رسیدهاند که ارزشمندترین خردمندیها بیزمان است و اینکه فلسفه برای داشتن زندگی بهتر است، نه برای تمرین در کلاسهای درس. روزنگار رواقیگری به اندازهی 366 روز بینش و تمرین از حکمت رواقیون را به خوانندگان تقدیم میکند که شامل ترجمههای کاملاً جدیدی از آثار مارکوس اورلیوسِ امپراتور، سنکای نمایشنامهنویس و اپیکتتوسِ فیلسوف و همچنین چهرههای درخشان اما کمتر شناختهشدهای مثل زنو، کلینتس و موسونیوس روفوس است. هر روز از سال، درسهایی جذاب و پرمعنا از این افراد، به همراه روایتهایی تاریخی، تفسیرهایی بحثبرانگیز و واژهنامهای سودمند از اصطلاحات یونانی پیش روی شما خواهد بود. با پیروی از این آموزهها طی یک سال (و در واقع طی سالهای آینده)، آرامش، خودشناسی و بردباری لازم را برای خوبزندگیکردن به دست خواهید آورد.
3,690,000
رواقیون همچنین بر اهمیت تمرینات عملی برای اجرای اصول فلسفی تأکید میکنند. مثلاً سنکا روزهایی را برای کاهش وابستگی به آسایش مادی و ایجاد انعطافپذیری در برابر سختیها، در فقر میگذراند. با رویارویی با ترسها و تمرین آنچه از آنها میترسیم، اضطراب و عدم اطمینان ما کاهش خواهد یافت. این رویکرد ما را تشویق میکند تا با بدترین سناریوها روبهرو شویم و برای مقابله با سختیها با قدرت و خونسردی بیشتری مقابله کنیم.
یکی دیگر از مهمترین تمرینهای رواقیون «تعبیر کاملاً برعکس موانع» است؛ که شامل تفسیر مجدد چالشها به عنوان فرصتی برای رشد است. مثلاً هنگام برخورد با وضعیتهای بسیار دشوار یا ورشکستگی مالی، میتوانید آن را فرصتی برای ایجاد فضایلی مانند صبر، درک و استقامت در نظر بگیرید.
• رواقیگری توسط زنون رواقی در ۳۰۱ سال قبل از میلاد در آتن پایهگذاری شد.
• این فلسفه به دنبال راهنمایی برای زندگی انعطافپذیر، شادتر، بافضیلتتر و عاقلتر است.
• بسیاری از رهبران بزرگ تاریخ از فلسفه رواقی پیروی کردهاند.
• رواقیگری بر تسلط بر خود، استقامت و خرد تأکید دارد.
• مارکوس اورلیوس یکی از بزرگترین امپراتوران روم بود که از فلسفه رواقیگری بهره برد.
• سنکا نمایشنامهنویس و مشاور سیاسی که فلسفه رواقی را به عنوان وظیفهای سیاسی دنبال کرد.
• اپیکتتوس بردهای که به معلمی برجسته تبدیل شد و فلسفه رواقی را ترویج داد.
• رواقیگری تأثیر عمیقی بر جامعه و رهبران تاریخی داشته است.
• فلسفهٔ رواقیگری به طور روزمره در زندگی افراد به کار گرفته میشود و چهار اصل و ارزش اساسی دارد.
• مارکوس اورلیوس میگوید این فضایل، عدالت، حقیقت، خویشتنداری و شجاعت هستند.
• این فضایل پایه و اساس زندگی رواقی هستند و تا امروز نیز همچنان ارزشمندند.
• عدالت بالاترین فضیلت در رواقیگری است چون تأثیر زیادی بر دیگران دارد.
• تاریخ رواقیون پر از مقاومت در برابر ظلم و ستم است.
• رهبران تاریخی مانند جورج واشنگتن و توماس جفرسون از فلسفه رواقی الهام گرفتهاند.
فلسفهٔ رواقی به شما میآموزد که چگونه هدفی در زندگی پیدا کنید، با ناملایمات مواجه شوید، خشم درون خود را مغلوب کنید، خواستههایتان را تعدیل کنید، منابع سالم شادی را پیدا کنید، با شکیبایی و وقار درد و بیماری را تاب بیاورید، در مقابل اضطراب شجاع باشید، با فقدان کنار بیایید و حتی با فناپذیری خود مواجه شوید و درعینحال همچون سقراط آرامش خود را حفظ کنید.
تغییر خودبهخود رخ نمیدهد، بلکه زمانی به دست میآید که همین حالا قاطعانه تصمیم بگیرید.این ایدهها را به کار ببندید. همانطور که مارکوس به خودش میگوید: «وقت بیشتری هدر نده تا در این باره صحبت کنی که یک انسان خوب باید چگونه باشد، بلکه چنین انسانی باش.»
با یادگیری و شخصیسازی درسهایی که از قرنها متفکران بزرگ رواقی نقل شده است میتوانید خود را آماده کنید و با شجاعت، هدف و متانت، در آبهای متلاطم زندگی حرکت کنید.