فمینیسم یکی از مفاهیمی است که بیشترین کژتابی و سوءبرداشتها طی چند دهۀ اخیر از آن شده است، آنقدر که بسیاری از مردان و حتی زنان در گفتوگوهای روزمرهشان ممکن است بگویند «من فمنیست نیستم» یا حتی بگویند «من با مردها بد نیستم» و این درست همان نقطهای است که مشخص میکند این نظریه چقدر میتواند اشتباه فهمیده بشود. در این مقاله سعی کردهایم فمنیسم را به زبان ساده برای شما مخاطبان سیبوک توضیح بدهیم و در عینحال بهترین و مشهورترین کتابها را برای درک و آشنایی با فمنیسم و فمنیستهای بزرگ معرفی کنیم.
ما به این سوال پاسخ دادهایم که آیا برابری جنسیتی فقط دربارۀ زنهاست؟ و آیا کلمۀ تبعیض جنسیتی یعنی تبعیض علیه زنان؟
این سادهانگاری است و اشتباهترین باوری که دربارۀ فمنیسم وجود دارد، با ما در این مقاله همراه باشید تا از فمنیسم و باورهای غلط دربارۀ فمنیستها بیشتر بدانید.
فمنیسم یعنی چه؟
فمنیسم نظریهای است که تلاش میکند با تغییر در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی برابری میان زن و مرد و برابری جنسیتی را در جوامع گوناگون جا بیندازد. در واقع فمنیسم میخواهد تبعیضهای برآمده از جنسیت را محو کند، چرا که با از بین رفتن تبعیضهای جنسیتی است که جوامع به عدالت دست پیدا میکنند. همانطور که میدانیم اولین تمدنهای بشری بر اساس قدرت و جایگاه مردان تعریف شدند و این ساختارها بعدها در جوامع مدرن نیز ریشه دواند و باقی ماند و مناسبات و فرهنگ جوامع همچنان براساس این ساختار نابرابر قدرت شکل گرفتند. هر چند که در بیانیۀ حقوق بشر و قوانین بسیاری از جوامع مدرن آمده است که مردان و زنان باید از حق و حقوقی برابر بهرهمند باشند، اما آنچه در عمل رخ میدهد چیز دیگری است و شاهدیم که زنان در بسیاری از جوامع حتی در زمینۀ حق تحصیل و دریافت دستمزد از شرایط برابری با مردان همان جامعه برخوردار نیستند.
در واقع آنچه نظریۀ فمنیسم در پی بسط و گسترش آن است، چیزی نیست جز دستیابی زنان و مردان به حقوقی برابر، برای مثال بسیاری از جنبشهای فمنیستی در کشورهای گوناگون در یک صد سال اخیر برای رسیدن زنان به حق رای، حق کار، دستمزد برابر با مردان در مشاغل مشابه، حق برابر در مسالۀ ازدواج و حق مالکیت و تحصیل مبارزه کردهاند.
به باور نظریۀ فمنیسم در جامعهای که برابری حقوق زنان و مردان به عنوان یک اصل پذیرفته شود، مردان نیز به اندازۀ زنان احساس رضایت بیشتری خواهند داشت، چرا که عدالت تنها زمانی معنا پیدا میکند که دربارۀ تکتک اعضای یک جامعه قانون برابر عمل کند. براساس آمارهای کنوانسیون زنان سازمان ملل مسالۀ رضایت از زندگی و احساس عدالت در جوامعی که زنان جامعه از توانمندی و حقوق به نسبت برابری با دیگر اعضای جامعه برخورداند بسیار بالاتر از جوامعی است که تبعیض جنسیتی در آنها امری پذیرفته شده است. به زبان ساده فمینیسم برای توانمندسازی جوامع مبارزه میکند و برای برابری جنسیتی و نه برتری زنان نسبت به مردان.
«زنهای فمنیست صورتی نمیپوشند... مردها زنهای فمنیست را نمیپسندند و اغلب این زنها بدقیافه و بدلباس و بازندۀ روابطعاطفی هستند.» این جملههای آشنا تنها بخشی از طعنههای طنازانی است که تلاش میکنند میان بخش آگاه زنان و دختران و پسران جوان و کودکان فاصله بیندازند و جنبشهای برابریخواهی را در دایرههای تنگ و بسته نگه دارند.
نقشهای جنسیتی، فرهنگ محور هستند، برآمده از دل بازیها و کتابهایی که کودکان میخوانند، برآمده از لالاییها و ترانههای فولکلوری که مادر در گوش کودک نجوا میکند و بهزودی این نقشها پشت میزهای مدرسه تبدیل به کلیشههایی میشوند که دیگر خلاصی از آنها به این آسانیها نیست. نظریۀ فمنیسم و جنبشهای فمنیستی در تلاشند که بشر امروزین را از این کلیشهها برهانند.
تاریخچۀ نظریۀ فمنیسم
فمنیسم کلمهای است که ریشه در زبان فرانسه دارد، میگویند اولینبار در قرن هجدهم شارل فوریه، فیلسوف فرانسوی، از این کلمه برای اشاره به وضعیت زنان در کتابهایش استفاده کرد. از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم وقتی مسالۀ حق رای زنان مطرح شد، به تلاشهای زنان و مردانی که برای دستیابی زنان برای مشارکت سیاسی و رای دادن به میدان عمل آمده بودند لفظ جنبشهای فمنیستی اطلاق شد، در واقع به باور بسیاری موج اول فمنیسم در سراسر جهان به ویژه اروپا زمانی ظهور کرد که زنان خواهان حق رای و مشارکت سیاسی شدند.
فمنیسم اما در چارچوبی نزدیک به آنچه امروز این نظریه را میشناسیم از اوایل دهۀ ۶۰ میلادی بروز کرد، زمانی که جنبش آزادیبخش زنان در آمریکا و اروپا فراگیر شد. کمی پیشتر یعنی در میانۀ سال ۱۹۴۵ اولین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سانفرانسیسکو برگزار شد و زنان حاضر در این نشست مسالۀ توجه ویژۀ این سازمان نسبت به وضعیت زنان را مطرح کردند و کمی بعد «کمیسیون مقام زن» در این سازمان تشکیل شد. در دو دهه بعدی تغییرات مثبتی همچون کنترل باروری، بهداشت زایمان، افزایش میزان تحصیل، مبارزه با کودک همسری، مبارزه با فحشا و خشونت علیه زنان به عنوان یک دغدغۀ عمومی مطرح شد.
از اوایل دهۀ هفتاد زنان فرانسوی به عنوان پرچمداران برابری به خیابانها آمدند و مسائلی همچون لغو مجوز سفر و کار، حق طلاق و ... را مطرح کردند. جنبش زنان در این برهه پیگیر آزادسازی حق زنان بر بدن خویش و به چالش کشیدن جامعۀ مردسالار این خواستها را در کارخانهها، دانشگاهها و محیطهای عمومی مطرح کردند. دو سال بعد کشورهایی همچون فرانسه، بریتانیا، دانمارک و آلمان همراه زنان فرانسوی شده بودند. در این دوره زنان متفکری همچون سیمون دوبوار نویسندۀ کتاب «جنس دوم» و سیمون وی و ژیزل حلیمی به عنوان چهرههای پیشرو جلودار بودند. به زودی مبارزات زنان تبدیل به یک مبارزۀ طبقاتی شد و پیگیری حقوق ضعفا و طبقۀ فرودست اقتصادی نیز تبدیل به مطالبۀ عمومی این جنبش شد.
این حرکت اجتماعی در دهههای بعدی نیز به تناوب ادامه داشت و در برهههای گوناگون زمانی به شکلی فراگیر بروز و ظهور میکرد، برای مثال در دهۀ ۹۰ تمرکز این جنبش بر مسالۀ حقوق فردی زنان و به پذیرش تفاوتها معطوف بود، اما از اوایل سال ۲۰۱۲ و در پی انتشار گزارشهایی در روزنامۀ نیویورکتایمز دربارۀ تهیهکنندۀ مشهور سینمای هالیوود و صاحب شرکت میراماکس، یعنی هاروی واینستین، موجی جهانی همچون بهمن به راه افتاد و جنبش #میتو در سراسر جهان فراگیر شد. جنبشی که با کمک گرفتن از رسانههای اجتماعی در پی مبارزه با آزار جنسی، مبارزه با فرهنگ تجاوز و خشونت علیه زنان بود. بسیاری از نظریهپردازان جنبش #میتو (#منهم) را به عنوان موج چهارم فمنیسمِ فراگیر میشناسند.
فمنیستها چه چیزهایی را میخواهند تغییر بدهند
دستمزد ناعادلانه
در بسیاری از جوامع زنان و مردان در موقعیتهای شغلی مشابه، درآمد یکسانی دریافت نمیکنند و این مساله تنها مربوط به جوامع در حال پیشرفت نیست. حتی در چند سال اخیر بسیاری از بازیگران زن سینمای هالیوود نیز به این نابرابری دستمزد انتقاد کردهاند، همین امر نشان میدهد اینکه مردان بدون هیچ دلیل مشخصی و قراردادی در باور عمومی برای کار مشابه لایق دریافت دستمزد بیشتری نسبت به زنان هستند، مشکلی عمومی است و چنان این مساله به لایههای زیرین باور عمومی رسوخ کرده که حتی در سینمای هالیوود زنان بازیگر نقش اول از مردان بازیگر نقش اول دستمزد کمتری دریافت میکنند.
تقسیم قدرت نامتوازن
حضور روی صندلی تصمیمگیریهای کلان یکی از ویترینهایی است که به وضوح نشان میدهد وقتی فمنیسم از قدرت نامتوازن و تبعیض جنسیتی حرف میزند، از چه میگوید. اینکه تعداد مردان سیاستمدار، مردانی که بر مسند قدرت همچون ریاست دانشگاهها، کارخانهها و شرکتهای بزرگ چند ملیتی تکیه زدهاند، بیشتر از زنان است یکی از نشانههای وجود تبعیض جنسیتی تعریف شده است. تعداد روسای جمهور، تعداد نخستوزیرها، نمایندگان مجلس و هر منصبی که دست رویش بگذارید این نابرابری را به وضوح نشان میدهد.
برانداختن جنسیتزدگی
یکی از اصلیترین اهداف مشترک در انواع رویکردهای فمنیسم مبارزه با جنسیتزدگی است، چرا که یکی از اصلیترین آسیبها در یک جامعه از همین مساله ناشی میشود، زنانه و مردانه کردن مشاغل، رفتارها و رنگها از بارزترین نمودهای جنسیتزدگی هستند. در تعریف گستردهتر، جنسیتزدگی دوگانۀ خصمانه- خیرخواهانهای میسازد و در نهایت زنان را برچسب «کدبانو در مقابل فمنیست» به حاشیه میراند. فمنیستها در چند دهۀ اخیر تلاش کردهاند این ارزشهای جنسیتزده را پس بزنند.
حذف خشونت و آزار جنسی
آمارهای رسمی نشان میدهد که هنوز زنکشی در سراسر جهان در صدر آسیبهاست. به گزارش سازمان ملل در سال ۲۰۲۲ در هر ساعت بیش از پنج زن در خانههای خود به قتل رسیدهاند و حدود ۵۶ درصد از کل زنکشیها نه بیرون از خانه که از سوی شریک زندگی زنان یا اعضای خانوادهشان صورت گرفته است. «دفتر زنان سازمان ملل» اعلام کرده است خشونت علیه زنان و دختران یکی از گستردهترین قتلها در سراسر جهان است. جنبشهای فمنیستی در حلقههای کوچک محلی و البته در سازمانهای بینالمللی حقوق بشر تلاش میکنند از تعداد این قربانیان بکاهند. شناسایی زودهنگام زنان آسیبدیده از خشونت خانگی و دسترسی زنان به انجمنهای حمایتی از راههای کم کردن این آسیب است.
سه باور نادرست دربارۀ فمنیسم و فمنیستها را بشناسید
فمنیسم ضد مرد است
احتمالا این اشتباهترین و رایجترین اشتباهی است که دربارۀ فمنیسم و فمنیستها وجود دارد. در چند دهۀ اخیر هستههای نامرئی قدرت تلاش کردهاند با تکیه بر دو قطبیسازی و دشمنی زنان و مردان و به ویژه فمنیستها با مردان، زنان و دختران و پسران جوان را از درک و پیوستن به این نظریۀ عدالتخواهانه بر حذر کنند.
این در حالی است که منظور از بهچالش کشیدن نظام مردسالار مخالفت یا مبارزه با مردان نیست، بلکه حذف باورها و قوانینی است که زنان را در جامعه به عنوان جنس دوم در نظر میگیرد. در عینحال نظام مردسالار روی زندگی و حقوق مردان هم تاثیر منفی میگذارد، در واقع باوری که تمام مسئولیت زندگی و نانآوری و تامین اقتصادی را به عهدۀ مرد میگذارد، در حق مردان نیز ظلم میکند و مردان نیز زیر فشار زندگی مورد ظلم واقع میشوند.
فمنیستها دنبال قدرت هستند
مخالفان فمنیسم سعی میکنند از هر راهی برای انکار این نظریه استفاده کنند. برای مثال سیاستمداری همچون «دونالد ترامپ» بارها در سخنرانیهایش گفته بود که فمنیستها دنبال ایدههایی برای کسب قدرت هستند. اما این تصور به وضوح اشتباه است، چرا که جنبشهای فمنیستی حول محور یک قدرت سیاسی شکل نگرفتهاند و به دنبال تغییرات ماندگاری هستند که به برابری شهروندان فارغ از احزاب و ایدئولوژیها دست پیدا کنند.
همه فمنیستها مثل هم هستند
نظریۀ فمنیسم بسیار گسترده است و اشکال مختلفی دارد و به دنبال اهداف گوناگونی زیر چتر رسیدن به برابری و عدالت اجتماعی است. برای مثال در کشورهای مسلمانی همچون مراکش، مصر و بخشهایی از آفریقا فمنیستها تلاش میکنند از دل قوانین اسلامی موجود به تعادلی برای حقوق زنان برسند. متفکران فمنیست مسلمانی همچون فاطمه مرنیسی و لیلا احمد از جملۀ این شخصیتها هستند.
هشت مارس، روزی برای گرامیداشت تلاش برای برابری
هر سال روز ۱۷ اسفند ماه، برابر با هشت مارس، در سراسر جهان به پاسداشت مبارزات زنان برای دستیابی به حقوق برابر جشن گرفته میشود. روز جهانی زن یادآوری است برای دستاوردهایی که زنان طی یک صد سال اخیر برای دستیابی به آن تلاش کردهاند. اولین بار روز جهانی زن سال ۱۹۰۹ در آمریکا گرامی داشته شد، روزی که زنان کارگر در نیویورک اعتصاب کردند و برای احقاق حقوقشان به خیابانها آمدند. از سال ۱۹۷۵ به این سو نیز سازمان ملل این روز را به عنوان روز جهانی زن و روز جهانی صلح نامگذاری کرده است. در چند دهۀ اخیر بیش از صد کشور روز هشت مارس را به شکل رسمی جشن میگیرند، و در کشورهای بسیاری همچون ایران زنان و فمنیستها تلاش میکنند به نحوی از این روز خاص برای آگاهیرسانی دربارۀ برابری و عدالت اجتماعی بهره بگیرند.کتابهایی برای آشنایی با فمنیسم
همه ما باید فمینیست باشیم نوشتۀ چیماماندا آنگزی آدیچیه
این کتابچه در واقع سخنرانیای است که چیماماندا آنگزی آدیچیه در یکی از پرمخاطبترین و جنجالیترین برنامههای تد اکستتون (برنامۀ سالانهای با محوریت آفریقا) انجام داد. او در این کتاب به روایتی تازه و البته فراگیر از بحث برابری جنسیتی در قرن بیست و یکم رسیده است. آدیچی بحث را از خودش شروع میکند و از وضعیت یک زن جوان رنگینپوست حرف میزند و بعد به اینجا میرساند که چطور سیاستهای مطلوب جنسی خود را به جای واقعیت موجود جا زدهاند و چطور تفکر و نقد و آگاهی را برای زنان خاموش نگه داشتهاند.
آدیچی در این اثر از زنان و مردان همزمان میخواهد که برای رسیدن به برابری گام بردارند و به هیچ وجه سعی نمیکند از روش قدیمی و ناکارآمد و کینهتوزانل تقابل زن و مرد استفاده کند. او معتقد است این سیاستگذاریهاست که اجازه نمیدهد این برابری محقق شود و برای این مساله مثالهای روشنی میزند و مینویسد: «ما تمام مدتی که مشغول تربیت دخترمان هستیم به او یاد میدهیم که چطور تلاش کند مورد توجه قرار بگیرد و دوست داشته بشود، اما به پسرهایمان هرگز نمیگوییم تمرین کند تا دوست داشتنی باشد. به دخترمان مدام گوشزد میکنیم نباید توی جمع از کوره در برود، نباید خشن باشد و این خوب نیست و بعد اتفاقا پسرانمان را با همین روحیه جلو میبریم. پس این خود ما هستیم که به این وضعیت دامن میزنیم و کمی بعد از نابرابری و تبعیض علیه دخترانمان مینالیم.... من هم غالبا فکر میکنم اگر چیزی برای من روشن است، لابد برای بقیه هم همین است و لازم نیست زیادی توضیح بدهم. اما دوست عزیزی دارم به اسم لویی که اتفاقا مرد باهوش و مدرنی است، با هم که صحبت میکنیم، لویی میگوید: «عزیز من نمیفهمم چرا اینقدر میگویید شرایط برای زنها سخت و متفاوت است. شاید قبلا اینجوری بوده، اما الان وضع فرق کرده و کار برای زنها آسان شده.» و من نمیفهمم چطور لویی مسالۀ به این روشنی را نمیبیند.»
او به جد معتقد است این فرهنگ نیست که مردم را میسازد، بلکه مردم هستند که فرهنگ را میسازند و اگر این حقیقت داشته باشد که انسانیت زنان در فرهنگ ما وجود ندارد، باید آن را در فرهنگ خودمان جای بدهیم و نهادینه کنیم.
290,000
مانیفست یک فمنیست در پانزده بند نوشتۀ چیماماندا انگزی آدیچیه
کتاب مانیفست یک فمنیست در پانزده بند شاید دنبالهای سادهتر باشد برای کتاب پیشین این رماننویس یعنی همۀ ما باید فمنیست باشیم، او در این کتاب روی نقش مادران برای تربیت فراجنسیتی کودکان به نکتههای جالب و کاربردی اشاره کرده که برآمده از واقعیت حاکم در روابط زن و مرد و وضعیت تبعیضآمیز علیه زنان است. آدیچی در مقدمۀ این کتاب نوشته است: «وقتى چند سال پیش، یکى از دوستان دوران کودکىام که حالا بانویى زیبا و قوى شده بود، از من پرسید که "چطور دختر کوچولویش را یک فمینیست بار بیاورد؟"، اولین چیزى که به ذهنم رسید این بود که نمى دانم. به نظرم سوال سختى بود. در پاسخ به پیشنهاد دوستم، تصمیم گرفتم برای او نامهاى بنویسم و امیدوار بودم این نامه، صادقانه و عملى باشد و بتواند برایش نقشۀ راهى براى تفکرِ فمینیستىِ کارآمد از آب در بیاید. این کتاب نسخهاى از همان نامه است. دوستم در جواب نامۀ من نوشت که به توصیههایم عمل مىکند و وقتى خودم یک بار دیگر از دیدِ یک مادر نامهام را خواندم، مصمم شدم تمام توصیههاى آن را به کار گیرم.»
در واقع وقتی دوست نزدیک چیماماندا بچهدار میشود تصمیم میگیرد کتابچهای خطاب به این دوست که مادر یک نوزاد دختر است بنویسد و هر بند را با جملۀ «به دخترت بیاموز...» شروع کند، برای او مینویسد: «به دخترت بیاموز که چیزهایى به نام نقشهاى جنسیتى، مزخرفاتى بیش نیستند. هرگز به او نگو که باید این کار را انجام دهد یا آن کار را انجام دهد، چون او دختر است. عبارت «چون تو دختر هستى»، هرگز دلیلى براى هیچ چیزى نیست؛ هیچ چیزى.
250,000
زنان نامرئی نوشتۀ کرولاین کریادو پرز
شکاف جنسیتی یا همان جنسیتزدگی یکی از بزرگترین آسیبهایی است که هر جامعهای میتواند با آن دست به گریبان باشد، کرولاین کریادو پرز، روزنامهنگار و نظریهپرداز فمنیسم در یکی از آخرین کتابهایش سراغ این ایده رفته است و دست روی سرچشمۀ اصلی این شکافهای جنسیتی گذاشته است. او معتقد است در این شکاف جنسیتی هیچکس مقصر نیست، بلکه مساله در سر منشا یعنی جایی است که دادهها و اطلاعات گردهم میآیند و یک جامعه و باورهایش براساس آن شکل میگیرد، این درست همان جایی است جنسیتزدگی گریبان یک جامعه را میگیرد. کریادو پرز برای اینکه نشانمان بدهد این شکافهای جنسیتی چطور روی زندگی ما تاثیر مستقیم میگذارند سراغ مثالهای عینی رفته است، برای مثال در دانش پزشکی مشخص شده است که در تمام این قرنها که مسالۀ معالجه بشر مطرح بوده، دادهها و دانش پزشکی بدن مردان را حول محور مطالعه قرار میداده و برای همین هم هنوز بسیاری از بیماریهای مربوط به زنان درمانی ندارد.
در واقع او در این کتاب تلاش کرده است با تکیه بر مثالهای عینی شکاف جنسیتی را برای خوانندگانش پررنگ کند، او مدتها با مهندسان و طراحان اتومبیلها صحبت کرده است، مهندسانی که درصدد این بودند که بفهمند چرا آمار مرگ و میر زنان در تصادفها بالاتر از مردان است و دستآخر متوجه شدند دلیل این مساله این است که در هنگام طراحی اتومبیلها، طراحی اندازه کمربند ایمنی و فشاری که ایربگهای اتومبیل به جسم مسافران وارد میکنند، بدن یک مرد را الگو قرار داده است. مثالهای این کتاب آنقدر ساده هستند که هر خوانندهای قانع میشود که ما داریم در یک جهان سراسر طراحی شده برای مردان زندگی میکنیم، از اندازۀ گوشیهای تلفن همراه که حتی در جیب لباسهای زنانه جا نمیگیرند، تا داروهای فشار خون که براساس بدن مردان طراحی شدهاند در این کتاب با تکیه بر آمارهای علمی و مستند مورد بحث قرار میگیرد.
2,850,000
جریانهای پنهان خانوادگی نوشتۀ افسانه نجمآبادی
افسانه نجمآبادی نظریهپرداز و تاریخنگار ایرانی در کتاب حاضر دست به یک سنتشکنی بسیار بزرگ زده است، او از دل یک تجربۀ شخصی - خانوادگی به بررسی وضعیت زنان ایرانی در طول تاریخ پرداخته است. جریانهای پنهان خانوادگی در واقع به پدیدۀ چند همسری در تاریخ ایران میپردازد. خانم نجمآبادی کتابش را با ذکر تجربۀ خانوادگی خودش آغاز میکند، کمی پس از فوت پدرش نویسنده درمییابد که پدرش در سالهای گذشته و دور از چشم خانوادۀ اصلیاش با زن دیگری نیز ازدواج کرده است و از این ازدواج دوم در خفا نیز دختری دارد که افسانه نجمآبادی و مادر و خواهرانش از آن بیخبر بودند، همین مساله سوژهای شده است تا او به دل وضعیت اجتماعی زنان و خانوادههای ایرانی نقب بزند.
نویسنده از پیچیدگیهای چند همسری میگوید و نشان میدهد که چطور با گسترش زندگی شهری و ظهور طبقۀ متوسط شهرنشین مسالۀ تک همسری به عنوان یک ارزش مطرح میشود. او با تاریخنگاری اشیایی مانند لباس عروس، آلبوم عکس عروسی و البته دگرگونی معماری شهری چند همسری را به امری مذموم تبدیل میکند و مردانی که دست به چنین انتخابی میزنند به دلیل فشارهای اجتماعی زندگی مدرن زندگی دیگری در خفا برای خود میسازند.
2,380,000
باشگاه مشتزنی فمینیستی نوشتۀ جسیکا بنت
داستان یک مبارزه، بیرون رینگ، بدون جنگ و بدون مردان. در یک آپارتمان در وسط یک شهر هر ماه زنانی در خانه یکیشان گردهم میآیند و از سر خوردگیهای شغلی، ناکامیهای جنسی و شکستهای تجاریشان میگویند و تجربههایشان را با هم در میان میگذارند و از ماحصل این دورهمی زنانه یک گروه آگاهیبخشی شکل میگیرد. خوانندۀ این کتاب به زودی درمییابد که این زنان تنها دور هم جمع نمیشوند تا با حرف زدن خودشان را خالی کنند، بلکه آنها با این گردهمایی سعی دارند تاکتیکهایی برای رد شدن از سد مشکلات در جامعه نابرابر پیدا کنند و این روشها را با هم به اشتراک بگذارند.
جسیکا بنت در این کتاب از روشی بسیار هوشمندانه استفاده کرده است، او داستانهای واقعی زنان را با زبانی طنزآمیز در کنار آمارها و نتایج تحقیقات علمی قرار داده است و دستورالعملی برای رهایی و خلاصی از جنسیتزدگی موجود در جامعه و محیطکار ارائه داده است.
1,870,000
جنس دوم نوشتۀ سیمون دوبوار
این کتاب دو جلدی را باید مانیفست و راهنمایی برای تمام زنان دانست، کتابی الهامبخش که جنبشهای فمنیستی در سراسر جهان روی شانههای آن شکل گرفت و بالا رفت. از سال ۱۹۴۹ که سیمون دوبوار جنس دوم را در فرانسه منتشر کرد تا همین امروز این اثر جامعیت و اثرگذاری خود را حفظ کرده است، به اعتقاد بسیاری از نظریهپردازان و فعالان حقوق زنان هر زنی باید در زندگی جنس دوم را بخواند. کتاب حاضر در دو جلد و هفت قسمت تنظیم شده است و مسالۀ زنان و جایگاهشان را از زاویههای گوناگونی همچون بستر تاریخی مبارزه، وضعیت اجتماعی، فلسفی و پدیدۀ زنانگی بررسی کرده است.
دوبوار با بررسی تبعیت جنس مونث از جنس مذکر در تمام گونههای زنده به سراغ مسالۀ حیاتی تولیدمثل میرود، او از دل همین مساله به فیزیولوژی زنان و مردان نقب میزند و نشان میدهد که چطور ارزشگذاریهایی از این جنس به جوامع آسیب زده است. دوبوار تلاش میکند با مخاطب قرار دادن زنان و مردان نشان دهد که از طریق برابری جنسیتی است که جامعه به عدالت دست پیدا میکند و این مساله زن و مرد نمیشناسد.
6,900,000
رازوری زنانه نوشتۀ بتی فریدان
رازوری زنانه سال ۱۹۶۳ اولینبار در آمریکا منتشر شد و تا همین امروز نیز به عنوان یکی از متون کلاسیک مهم در زمینهۀ مسائل مربوط به زنان و فمنیسم به این اثر ارجاع داده میشود. به باور منتقدان این کتاب برای اولینبار مسائل زندگی شخصی زنان را از حوزۀ خصوصی به حوزۀ عمومی کشاند و چنان دغدغههای زنانه را مورد بحث قرار داد که وضعیت زنان تبدیل به مسالهای سیاسی شد. بتی فریدان با نور تاباندن روی اضطرابها و افسردگیهای زنان طبقۀ متوسط رازی را فاش میکرد که پشت زندگی خانوادگی و مادر بودن پنهان شده بود. او نشان میداد که چطور زندگی و رفاه طبقۀ متوسط سعی میکند از زنان تصویر یک زن خانهدار و خوشبخت عاشقِ مصرف کردن و خرید کردن و البته بدون هیچ درآمدی و کاملا متکی به مرد را بسازد. بتی فریدان در این اثر به نبرد با تصویر «کدبانوی شاد قهرمان» رفت و نشان داد که چطور سیاستهای حاکم بر طبقۀ متوسط با گسترش خانهداریْ وقتِ در دسترس زنان را میبلعد.
2,100,000
تاثیر جنبشهای فمنیستی بر زندگی شما چه بوده است؟ آیا باعث شده است که بهعنوان یک زن نسبت به جایگاه و ارزش خود در جامعه آگاهتر شوید و در پی حقخواهی برآیید و آیا بهعنوان یک مرد باعث شده است که به حقوق زنان احترام بیشتری بگذارید؟ آیا صحبت دربارۀ حقوق زنان بخشی از بحثهای روزمرۀ شما را تشکیل میدهد؟