آیا این جملهٔ معروف را شنیدهاید: «نپرسید کشورتان چه کاری برای شما میتواند بکند، بپرسید شما چه کاری میتوانید برای کشورتان بکنید.»؟ اگر نشنیدهاید، باید بگوییم که این سخنان بخشی از نطقی است که جان.اِف کندی رئيسجمهور سابقِ ایالات متحده در مراسم تحلیف خود در سال 1961 ایراد کرد و سپس به اندازهای شهرت یافت که امروز برخی از مردم آمریکا آن را به صورت کتیبه به دیوارِ خانهٔ خود میآویزند.
البته باید این را هم بگوییم که بسیاری حقیقتِ پشت این جمله را نمیدانند. این جمله نزدیک به پنجاه سال قبل نطقِ کِندی، در مقالهای در یک روزنامهٔ عربیِ لبنانی به چاپ رسید و نویسندهٔ آن جوان گمنامی به نام جبران خلیل جبران بود. درواقع جبران این جمله را خطاب به جوانان آزادیخواه سرزمینهای عربی نوشته بود که در آن زمان زیر فرمان امپراتوری عثمانی بودند و برای بهدست آوردن استقلال تلاش میکردند. اما این نویسندهٔ گمنام واقعاً که بود؟ چه سرنوشتی داشت و چه اثری از خود به جا گذاشت؟
در ادامهٔ مقاله با ما همراه باشید تا با بیوگرافی این نویسنده و دو اثر خواندنی او که در یک مجلد با ترجمهٔ نجف دریابندری منتشر شده است، آشنا شوید.
3,350,000
کتاب پیامبر و دیوانه اثر جبران خلیل جبران، نویسندۀ لبنانی-آمریکایی است که در سال 1931 به علت سیروز کبدی درگذشت. او یکی از معدود نویسندگانی بود که با زبانهای مختلف دنیا آشنا بود و در سرودن شعر مهارت زیادی داشت. درواقع کمی پس از چاپ مقالهاش در روزنامهٔ عربی لبنان، با نوشتن چند اثر شعرگونه و عرفانآمیز به زبان انگلیسی در آمریکا به شهرت رسید.
بهطور کلی در تکوینِ آیین و مسلک جبران سه عامل نقش داشت که هرکدام بر دو عامل دیگر اثر میگذاشت: مطالعات، تجارت و تأملات او در زندگی. اما بارزترین نقطۀ عطف در سیرِ اندیشۀ جبران تبلورِ نظام فکری او در کتابهای پیامبر و دیوانه است، دو اثر ماندگاری که برآیندِ ذهنِ آفرینشگر و طبعِ شاعرانهٔ او هستند.
معرفی کتاب پیامبر
بسیاری مهمترین اثر جبران خلیل جبران را کتاب «پیامبر» میدانند. پیامبر متشکل از 26 موضوع مختلف از جمله شادی، غم، مرگ، عشق، خوشبختی و خودشناسی است. این کتاب اولینبار در سال 1923 به زبان انگلیسی منتشر شد و تبدیل به یکی از بهترین آثار جبران خلیل جبران شد. این کتاب به بیش از 100 زبان ترجمه شد و با فروش بیش از نُه میلیون نسخه تا سال 2012، یکی از پرفروشترین و پرترجمهترین کتابهای تاریخ شد.
استعداد ادبی و طراحی جبران در نظرِ روشنفکران و هنرمندان شهر باستن تازه و غریب مینمود و برای همین این شاعر جوان شوریدهرنگ انگشتنما شد و زن شاعر و نویسندهای به نام جوزیفین پیبادی، سخت دلبستۀ او شد و منظومۀ کوتاهی در توصیف زندگی جبران در بِشِرّی نوشت. عنوان این منظومه «پیامبر» بود. از آن پس جوزیفین همیشه از جبران به نام «پیامبرِ من» یاد میکرد. این منظومه و آن رابطه بیگمان الهامبخش کتاب خیالانگیز و حکمتآمیزِ پیامبر بوده است که جبران چند سال از عمر خود را صرف نوشتن آن کرد. رد پایِ اثر معروف نیچه «چنین گفت زرتشت» نیز در این اثر مشهود است.
خلاصهٔ داستانِ کتاب پیامبر
شخصیت اصلی این داستان پیامبر است که بهنام مصطفی ـ برگرفته از یکی از نامهای حضرت محمد ـ شناخته میشود و از این حیث به پیامبرِ خاتم و پیامبرانِ عهد عتیق شبیه است که ادعا میکند گوینده نیست، بلکه سخن را از دیگری میگیرد. پیامبر آل مصطفی 12 سال است که در شهر اورفالس زندگی میکند و در آستانهٔ سوارشدن به کشتی است تا به خانه برود. گروهی از مردم جلوی او را میگیرند و پیامبر برایشان از موضوعاتی مانند زندگی و وضعیت انسان، عشق، ازدواج، خوردن، آشامیدن، شادی، غم، جنایت و مکافات، زیبایی، زمان، دین، لذت و مرگ میگوید.
درواقع جبران در این کتاب از تمامِ مشکلات انسانها سخن گفته است و قصد دارد این مفهوم را به خواننده برساند که سرشت انسان، سرشتی پاک است و ناسازگاریهای زندگی بدین دلیل رخ میدهند که انسان نتوانسته به درک درستی از زندگی برسد.
در بخشیهایی از کتاب پیامبر میخوانید:
«المصطفی، آن برگزیده دردانه، که سپیده دم روزگار خود بود، دوازده سال در شهر ارفالس در انتظار کشتیاش مانده بود تا بازگردد و او را به جزیره زادگاهش بازگرداند. در سال دوازدهم، در روز هفتم ایلول، موسم درو، از تپه بیرون باروی شهر بالا رفت و به سوی دریا نگریست، و دید کشتیاش از میان مه فرا میآید. آنگاه دروازههای دلش باز شدند و شادیاش بر فراز دریا به پرواز در آمد. چشمانش را بست و در سکوتهای روحش سپاس را به جا آورد. اما چون از فراز تپه فرود آمد، اندوهی او را فرا گرفت و در خود اندیشید: چه گونه آسوده خاطر و خرسند از اینجا بروم؟ نه، بی زخمی در روح از این دیار نخواهم رفت. چه روزهای درازی که در میان این دیوارها درد کشیدم و چه شبهای درازی که تنها به سر بردم، کیست که بیاندوه از تنهایی و درد خود جدا شود؟»
دربارهی درد
«آنگاه زنی به سخن در آمد و گفت:- با ما از درد سخن بگو
او گفت:
- درد شما تسکین پیوستهایست که فهم شما را در بر دارد.
همان گونه که هستهی میوه باید بشکند تا مغز آن آفتاب ببیند شما هم باید با درد آشنا شوید.
و اگر میتوانستید دل خود را از اعجازهای زندگی خود در شگفت بدارید درد شما هم کمتر از خوشی
شما شگرف نمینمود.
و آنگه فصلهای دل خود را میپذیرفتید چنان که همیشه فصلهایی را که برکشت زارهاتان میگذرد
پذیرفتهاید و زمستانهای اندوه خود را با متانت نظاره میکردید.
بسیاری از دردهایتان را شما خود برگزیدهاید
این داروی تلخیست که با آن طبیب درون شما خویشتند بیمارتان را درمان میکند.
پس به این طبیب اعتماد کنید و داروی او را با صبر و آرام بنوشید
زیرا که دست او را اگر چه سخت و سنگین باشد دست مهربان ذات ناپیدا راهبردی میکند
و جامی که او میآورد اگر چه لبهاتان را بسوزاند از گلی ساخته شدهست که کوزه گر دهر آن را با اشک پاك خود سرشته است.»
معرفی کتاب دیوانه
دیوانه تمثیلها و اشعار جبران خلیل جبران است که اولینبار در سال 1918 و در آمریکا منتشر شد. این اولین کتاب جبران به زبان انگلیسی بود که منتشر میشد و همچنین آغاز مرحلهٔ دوم زندگی حرفهای جبران را رقم زد. «مِی زیاده» که جبران از سال 1912 با او مکاتبه داشت، بررسی کتاب دیوانه را در مجلهٔ «الهلالِ» مصر نوشت و به شهرت بیشترِ این داستان کمک کرد. در همین دوره جبران بسیار به آثار نیچه نیز علاقهمند شد و نشانههای این علاقه را در نوشتههای بعدی او، به ویژه پیامبر میبینیم.خلاصهٔ داستان کتاب دیوانه
در این کتاب جبران، از فردی دیوانه و چگونگی دیوانهشدنش میگوید. این فرد فکر میکند پیش از آنکه بسیاری از خدایان متولد شوند به دنیا آمده و احساس میکند نقابهایش را دزدیدهاند و حالا صورت برهنهاش نمایان شده و دیدگاهش به جهان تغییر کرده است. شخصیت اصلیِ دیوانهٔ جبران، با نگرشِ کسی به هستی و انسان و اشیا مینگرد که انگار نور نبوتآسای حقیقت بر او تابیده است و برای همین از مردم میخواهد هر چه را او میبیند، ببینند. گاه نیز در دفاع از صِدق دیدههای خود بر مردم میشورد یا از آنها کناره میجوید. مردم هم که از درک مکاشفاتِ او عاجزند او را نابهنجار و دیوانه میخوانند و او هم مانند همهٔ بیداردلان و پیامبران آوارگی، رنج و تبعید را برمیگزیند.
این مجموعهٔ تأمل برانگیز از تمثیلهای عجیب، ظریف اما معنادار، نوری کنایهآمیز بر باورها، امیدها و بیهودگیهای نوع بشر میافکند. بسیاری پس از خواندن این کتاب آثار رابیندرانات تاگور بزرگترین شاعرِ ایالت بنگال و یا نیچه را به یاد میآورند که هر دو تأثیراتی قوی بر جبران داشتند.
در بخشیهایی از کتاب دیوانه میخوانید:
«از من میپرسید که چهگونه دیوانه شدم. چنین روی داد: یک روز، بسیار پیش از آنکه خدایانِ بسیار به دنیا بیایند، از خوابِ عمیقی بیدار شدم و دیدم که همهٔ نقابهایم را دزدیدهاند ـ همان هفت نقابی که خودم ساخته بودم و در هفت زندگیام بر چهره میگذاشتم. پس بینقاب در کوچههای پُر از مردم دویدم و فریاد زدم «دزد، دزد، دزدانِ نابکار.» مردان و زنان بر من خندیدند و پارهای از آنها از ترسِ من به خانههایشان پناه بردند. هنگامی که به بازار رسیدم، جوانی که بر سرِ بامی ایستاده بود فریاد برآورد «این مرد دیوانه است.» من سر برداشتم که او را ببینم؛ خورشید نخستین بار چهرهٔ برهنهام را بوسید. نخستینبار خورشید چهرهٔ برهنهٔ مرا بوسید و من از عشقِ خورشید مشتعل شدم، و دیگر به نقابهایم نیازی نداشتم. و گویی در حالِ خلسه فریاد زدم «رحمت، رحمت بر دزدانی که نقابهای مرا بردند.» چنین بود که من دیوانه شدم. و از برکتِ دیوانگی هم به آزادی و هم به امنیت رسیدهام؛ آزادی تنهایی و امنیت از فهمیده شدن. زیرا کسانی که ما را میفهمند چیزی را در وجودِ ما به اسارت میگیرند. ولی مبادا که از این امنیت، زیاد غره شوم. حتی یک دزد هم در زندان از دزدِ دیگر در امان است.»«در جوانی میشنیدم که در فلان شهر همهٔ مردمان مطابقِ دستورهای کتابِ آسمانی زندگی میکنند.
گفتم « من به آن شهر و دامانِ رحمتش پناه میبرم.» شهر دور بود و من برای سفرم زاد راهِ بسیار با خود برداشتم. پس از چهل روز شهر را دیدم و در چهل و یکمین روز وارد شهر شدم. شگفتا! همهٔ ساکنانِ شهر فقط یک چشم و یک دست داشتند. حیران ماندم و با خود گفتم «آیا مردمانِ شهری به این مبارکی باید فقط یک چشم و یک دست داشته باشند؟»
آنگاه دیدم که آنها هم در شگفت شدهاند، زیرا که دو چشم و دو دستِ مرا با حیرت مینگریستند. هنگامی که با یکدیگر گفت و گو میکردند، از آنها پرسیدم «آیا به راستی این همان شهرِ مبارکی است که همهٔ مردمانِ آن مطابق دستور کتاب آسمانی زندگی میکنند؟»
آنها گفتند «آری، این همان شهر است.»
گفتم «پس چه بر سرِ شما آمده، چشمِ راست و دستِ راستتان کجاست؟»
همهٔ مردمان به هیجان آمدند و گفتند «بیا و ببین.»
پس مرا به معبدِ میان شهر بردند. درونِ معبد تودهای از چشم و دست دیدم. همه خشکیده. گفتم «ای وای! کدام فاتح این بالا را بر سرِ شما آورده است؟»
پچپچهای در میانِ مردمان شهر افتاد.»
دربارهٔ جبران خلیل جبران، نویسندۀ کتاب پیامبر و دیوانه
جبران خلیل جبران که بعدها در آمریکا بهنام کوتاه شدهٔ «خلیل جبران» معروف شد، در سال 1883 در دهکدهٔ کوهستانیِ سرسبزی به نام بِشّری در شمال لبنان در یک خانوادهٔ مسیحی مارونی به دنیا آمد. مارونیها پیروان فرقهای از مذهب کاتولیک هستند که در قرن پنجم میلادی، پس از رخدادن انشعاب در کلیسای بیزنطیوم (روم شرقی)، به دست راهبی به نام مارونِ قدیس پیریزی شد و در خاورمیانه گسترش یافت. روحانیان کاتولیک مارونی برخلاف روحانیان کاتولیک رومی حق ازدواج دارند و مادرِ جبران دختر بیسوادِ یک کشیش مارونی بود. پدرِ جبران، که او هم جبران خلیل نام داشت، مرد مسئولیتناشناسی از آب در آمد و خانوادهاش را فقیر و بیسرپرست گذاشت.
تحصیلات جبران هم در کودکی ناگزیر فقیرانه بود و کمابیش به خواندن ترجمهٔ عربی کتاب مقدس محدود میشد. او بعدها در آمریکا و نیز در سفر چهارسالهای به لبنان تحصیلات خود را بهطور جدیتری دنبال کرد. جبران یکی از آن روشنفکرانی شد که از قید تعصب فرقهای و مذهبی آزاد بود و هدفش دستیافتن به استقلال همراه با صلح و صفا در داخل خاک لبنان بود. او با اینکه از دوازدهسالگی همراه با خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرد و تابعیتِ آمریکایی داشت اما همیشه خود را لبنانی میدانست و با مردم دنیا همدردی میکرد. حتی در چهلوهشت سالگی که درگذشت، مردم لبنان جسدش را به کشورش بازگرداندند و او را در دهکدهٔ زادگاهش به خاک سپردند. مفصلترین کتاب انگلیسی جبران «عیسی، پسرِ انسان» است که در آن نویسنده کوشیده دریافت خود را از زندگی و تعالیم مسیح بیان کند ولی این کتاب امروز کمتر خوانده میشود و بیشتر ارزش تاریخی دارد.
جبران یکی از نویسندگانی است که هیچکس نمیتوانست پیشبینی کند که در آینده به چه شهرتی دست خواهد یافت. سالانه بیش از نیم میلیون نسخه از آثارش فقط در ایالات متحده به فروش میرود. آثار جبران چنان عالمگیر شدهاند که حتی در دانشگاهها و مراسم ازدواج و تدفین پس از انجیل، از آثار او نقلقول میکنند.
کدام یک از آثار جبران خلیل جبران را مطالعه کردهاید؟ بهنظرتان آیا آثار این نویسنده به حق پرفروش شدهاند و خواندنی هستند؟ اگر کتاب پیامبر و دیوانه را خواندهاید، نظرتان را دربارهٔ آن با ما در بخش نظرات درمیان بگذارید.