شاید واژهٔ عزت نفس در دوران مدرسه یا دانشگاه به گوشتان خورده باشد. این لغت موضوع بیشتر کلاسهای روانشناسی، کتابهای خودیاری و مجلههای مختلف روانشناسی است. در دهههای اخیر اهمیت زیادی به این مفهوم دادهاند و بسیار مورد بحث قرار گرفته است. اما واقعاً عزتنفس چیست؟ چرا این مفهوم برای بسیاری اهمیت دارد؟ شاید هیچ روانشناسی را پیدا نکنید که به اندازهٔ ناتانیل براندن به ترویج عزت نفس و راهکارهای رشد آن پرداخته باشد. در ادامه با ما همراه باشید تا بیشتر با براندن و اثر تأثیرگذارش در زمینهٔ عزت نفس آشنا شویم.
کتاب 6 ستون عزت نفس اثر ناتانیل براندن رواندرمانگرِ کانادایی-آمریکایی است که بهغیر از این کتاب، بیش از بیست اثر در حوزهٔ روانشناسی منتشر کرده است. مهمترین دستاورد او بنیانگذاری جنبش «عزت نفس» است. براندن نخبهترین نظریهپردازی است که طی شش دهه تلاش، مفهوم عزتنفس را که تا دههٔ 1960 در متون روانشناسی جدی گرفته نمیشد، از ابهام درآورد و سهم بزرگی در معرفی تأثیرات آن بر زندگی روزمرهٔ انسانها ایفا کرد.
براندن طی تحقیقاتش به این نتیجه رسید که عزت نفس یک نیاز روانشناختی در انسان است و اگر این نیاز تا حدی برآورده نشده باقی بماند، اثرات نامطلوب آن به شکل بیماری، احساسات منفی و رفتارهای ناهنجار در زندگی بروز خواهد کرد. او در این کتاب سعی کرد مفهوم جدیدی از عزت نفس ارائه دهد و به مخاطبان کمک کند عزت نفس را در وجودشان پرورش دهند.
عزت نفس چیست؟
بهطور کلی میتوان عزت نفس را میزبانی در نظر گرفت که ما را تأیید میکند و به ما نشان میدهد چطور باید به خودمان احترام بگذاریم. عزت نفس نوعی ارزیابی شخصی از تواناییهای خودمان است ولی شاید استعدادها و تواناییهای واقعی ما را منعکس نکند. عزت نفس کاملاً بستگی به نظرِ خودمان نسبت به خودمان دارد و احساس ما نسبت به خودمان است.
ناتانیل براندن متخصص برجستهای در زمینهٔ «عزت نفس» بود و مطالب زیادی نیز در این باره نوشت. طبق نظر براندن در 1995، عزت نفس از دو جزء اصلی تشکیل شده است:
• خودکارآمدی: اعتماد به توانایی ما برای مقابله با چالشهای زندگی.
• احترام به خود: باور به اینکه ما مستحق شادی، موفقیت و عشق هستیم.
بنابراین اگر شما عزت نفس داشته باشید، به تواناییهای خود اطمینان کافی دارید و احساس میکنید سزاوار خوشبختی هستید.
5,200,000
ناتانیل براندن و تعریف عزت نفس
براندن درمانگر و مدرس مشهوری بود و او را پیشگام توسعهٔ نظریهٔ «عزت نفس» میدانند. او بیش از هفت دهه بر روی این مفهوم کار کرد و نظریههای خود را در جامعترین کتابش «6 ستون عزت نفس» جمعآوری کرد. براندن معتقد بود که عزت نفس از درون ما سرچشمه میگیرد. از نظر براندن عزت نفس از شش ستون مجزا تشکیل شده است:
1. زندگی خودآگاهانه
2. خودپذیری
3. مسئولیتپذیری
4. ابراز وجود
5. زندگی هدفمند
6. و صداقت شخصی.
این شش ستون مراحل دقیقی هستند که افراد میتوانند برای افزایش عزت نفس خود از آنها استفاده کنند. براندن همچنین پارامترهای عزت نفس را نیز در این کتاب تعریف کرده است. پس میتوان اینطور گفت که عزت نفس عبارت است از اراده و تمایل به انجام و رعایت شش ستونی که براندن در این کتاب به اختصار آنها را توضیح داده است. با اینکه همه فکر میکنند عزت نفس یک امر شخصی است اما میتوان در آن برای مدلهای کسبوکار نیز بهره برد. اگر بتوانید با موفقیت هر 6 ستون عزت نفس را تمرین کنید، میتوانید کسبوکار موفقتری داشته باشید.
دربارهٔ ستونهای عزت نفس
ستون ۱: با آگاهی زندگی کنید
اولین ستون از 6 ستون عزت نفسِ براندن این است که چگونه آگاهانه و یا با آگاهی زندگی کنید. براندن در این کتاب توضیح میدهد که چگونه برای انجام این کار باید به دنبال واقعیتهای زندگی باشید؛ واقعیتهایی که بر زندگی شما تأثیر میگذارند. آنها را بپذیرید و براساس آنها عمل کنید.
مثلاً میتوانید با بررسی حساب بانکی خود و تنظیم بودجههای مختلف، کنترل امور مالی خود را به دست بگیرید. اگر به دنبال چککردن حساب بانکی خود نروید، آگاهانه زندگی نکردهاید بلکه جهل را انتخاب کردهاید. اگر در هر زمینه از زندگی اطلاعات مربوطه را به دست بیاورید اما واکنش مناسب نشان ندهید، شما با آگاهی زندگی نمیکنید و واقعیت را انکار میکنید.
براندن در ادامه توضیح میدهد که زندگیِ آگاهانه پایه و اساس عزت نفس است. شما هر روز باید تصمیماتی بگیرید که تعهد به زندگی آگاهانه را نشان میدهند یا منکر آن میشوید. با خریدن نوشیدنیای که توانایی خرید آن را ندارید، یا با اجتناب از یک گفتوگوی ضروری اما سخت، شما ناآگاهانه به زندگی خود ادامه میدهید. او در ادامه به شما نشان میدهد که چگونه هر تصمیمی یا عزت نفس شما را تقویت میکند یا آن را از بین میبرد.
ستون ۲: خودتان را بپذیرید
دومین ستونِ عزت نفس براندن این است که خود را با انتخاب اینکه در تضاد با خود زندگی نکنید، بپذیرید. از نظر براندن پذیرش در سه سطح مختلف اتفاق میافتد. اساساً، شما با این باور متولد میشوید که زندگی ارزش جنگیدن دارد و همین باور شما را به ایجاد تغییرات رفتاری لازم برای بهبود عزت نفس سوق میدهد.
در سطحی دیگر، شما میخواهید همهٔ احساساتها و رفتارهایتان اعم از خوب و بد را تجربه کنید؛ حتی اگر برخی از این رفتارها و احساسات مورد تاییدتان نباشند. از نظر براندن این سطح بسیار ضروری است چون شما تنها میتوانید آنچه را میپذیرید تغییر دهید. در سطح بعدی، شما با مهربانی رفتار ناکارآمد خود را میپذیرید، سپس با همدلی از خودتان سؤال میکنید که چرا اینگونه رفتار کردهاید؟
این سه مرحله به شما امکان میدهند تا به علت اصلی اشتباهات خود پی ببرید و بنابراین احتمال تکرار آنها را به مراتب کمتر خواهید کرد و با اینکه رفتار ناکارآمد شما ممکن است به عزت نفس شما آسیب بدی رسانده باشد اما با مهربانی، از آسیبرسیدن بیشتر به عزت نفس خود جلوگیری میکنید.
ستون ۳: مسئولیتپذیر باشید
رابطهٔ بین عزت نفس و ارکان آن همیشه متقابل است. اعمالی که باعث ایجاد عزت نفس میشوند خودشان پیامدهای طبیعی عزت نفس هستند. براندن در ستونِ 3 به شما نشان میدهد چطور با مسئولیت پذیری به عزت نفس برسید.
با بهعهده گرفتن مسئولیتهای زندگی خود، به این باور خواهید رسید که انسانهای دیگر خدمتگزار شما نیستند و قرار نیست آنها شما را در رسیدن به نیازهای زندگیتان یاری دهند. اینکه شما از نظر اخلاقی حق ندارید به انسانهای دیگر به چشم وسیلهای برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنید و این را هم یاد میگیرید که شما وسیلهای برای رسیدن به اهداف دیگران نیستید.
ستون ۴: ابراز وجود را یاد بگیرید
ابراز وجود به معنای ارجنهادن به خواستهها، نیازها و ارزشهای شخصی است و اینکه یاد بگیرید چطور نیازها و خواستههای خود را به درستترین شکل ممکن بیان کنید. براندن در این بخش به شما توضیح میدهد که ابراز وجود به معنای عصبانیت یا پرخاشگری نیست و یا حتی به معنای ضربهزدن به دیگران و کنار زدن آنها برای دیده شدن نیست. براندون حتی عنوان میکند که ابراز وجود به معنای دفاع از حقوق شخصی و بیتفاوتی نسبت به دیگران نیز نیست.
او به سادگی توضیح میدهد که ابراز وجود یعنی «من میخواهم خودم باشم، به خود احترام بگذارم، حتی اگر دیگران آن را دوست نداشته باشند. اینکه زندگی من مالِ من است و مجبور نیستم به آنچه دیگران از من انتظار دارند عمل کنم.»
ستون 5: هدفمند زندگی کنید
بدون هدف زندگی کردن به معنای زندگی در ورطهٔ شانس است. اتفاقات شانسی، تماسهای شانسی، برخوردهای تصادفی؛ چون شما معیاری برای قضاوت در مورد ارزش آنچه انجام میدهید ندارید.
براندون معتقد است هدفمند زندگیکردن به معنای بهرهور زیستن است که لازمهاش این است که خود را شایستهٔ زندگیکردن بدانید. بهرهوری عمل حمایت از وجودتان با تبدیل افکارتان به واقعیت، تعیین اهداف و تلاش برای دستیابی به آنهاست. مردان و زنان مسئولیت پذیر، حمایت از وجود خود را بر دوش دیگران نمیگذارند و متناسب با تواناییهای خود، اهداف مولدی تعیین میکنند.
براندن در ادامه توضیح میدهد که زندگی هدفمند شامل موارد زیر میشود:
• برعهده گرفتن مسئولیت تنظیم آگاهانهٔ اهداف ومقاصد شخصی؛
• شناسایی اقدامات لازم برای دستیابی به اهداف موردنظر؛
• نظارت بر رفتار برای بررسی همسویی آن با اهداف؛
• توجه به نتایج اعمال خود و دانستن اینکه آنها به کجا منتهی خواهند شد.
ستون 6: صداقت شخصی
از نظر براندن صداقت عبارت است از ادغام آرمانها، اعتقادات، استانداردها، باورها و رفتار. وقتی رفتار ما با ارزشهای درکشدهمان و با ایدهآلها و تمرینهایمان مطابقت داشته باشد، یعنی یکپارچگی داریم. این یعنی رفتار و گفتار ما همیشه و در هر شرایطی یکسان خواهد بود. با اینکه اکثر مردم در صورت نیاز دروغهای کوچکی میگویند و در مسائل بسیار کوچکی عدم صداقت را به کار میبرند ولی وزن انباشتهٔ انتخابها و صداقت ما میتواند بر احساس خود ما تأثیر بگذارد.بریدههایی از کتاب 6 ستون عزت نفس
«واقعیتهای متعددی وجود دارند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. یکی از این واقعیتها، اهمیت عزّتنفس یا خودباوری میباشد. علیرغم آنچه که ما بدان اعتقاد نداریم یا بهطور روزمره انجام میدهیم، نمیتوان نسبت به حس خودارزیابی خویش بیاهمیت بود. بههرحال چنانچه خودارزیابی به ما احساسی آزاردهنده ببخشید، میتوان به سهولت از کنار این قضیه رد شد، و حتی میتوان آن را نادیده گرفت و با توجیهاتی مانند «من تنها به مباحث علمی علاقمندم» و سپس به تمرینات بیسبال پرداخت، مجلهی عصر را مطالعه کرد یا به اخبار صفحات مالی توجه نمود یا برای خریداری اجناس بنجل به فروشگاهها رفت و حتی با فرد موردعلاقهی خود ارتباط برقرار نمود و به پدیدهی خودارزیابی پرداخت.هنوز هم خودباوری، یک نیاز قطعی و ضروری برای ابنای بشر محسوب میگردد و تأثیر آن بر زندگی بشر نه مستلزم درک مطلوب و نه رضایتمندی ماست. این پدیده به شخصه مسیر خود را دنبال میکند و نیازی به اخذ مجوز یا رضایت از فرد نمیباشد. ما نیز مختار هستیم که به این پدیده تمرکز کنیم یا بهطور ناخودآگاه آن را از یاد ببریم. در چنین شرایطی از نادیدهگرفتن این مقوله، در آیندهای نزدیک در کمال شگفتی شاهد پیامدهای حاصلهی آن خواهیم بود.»
«هر چقدر عزّتنفس بالاتری داشته باشیم، بیشتر در معرض افکار و ایدههای نوینتر یا روابط بهتر قرار خواهیم گرفت. دلیل اینکار عبارتست از اینکه انسانهای خوب وشایسته، افراد صالحتری را به خود جذب میکنند زیرا اشخاص دارای عزّتنفس بالاتر، با وسعت فکری بالاتر و سرزندگی و انگیزش، در مقایسه با افراد فاقد گیرایی و جذابیت فکری، تأثیر بیشتری بر دیگران میگذارند.
یکی از مهمترین اصول در روابط انسانی این میباشد که بشر همیشه خواستار برقراری ارتباط و تعامل با کسانی است که سطح خودباوری آنها همسان با عزّتنفس خودشان باشد تا احساس راحتی و آسودگی بیشتری کنند. احتمالاً اشخاص ضد یا متقابل شما نیز دارای خصایص بیشماری میباشند یا گاهاً در برخی از موارد، بر کفهی خصایص افراد همسان یا همفکر شما سبقت میگیرند. اما اشخاص دارای عزّتنفس بالا از قدرت جذب بیشتری بهرهمندند. برای نمونه، در اکثر اوقات هیچگونه گرایش و علاقهای در بین دو فرد دارای نقاط متضاد خودباوری رخ نمیدهد و بهندرت عاشق یا جذب یکدیگر میشوند، به همان شکل که هیچگونه رابطهی مثبتی بین هوشیاری و حمایت مشاهده نمیگردد. (منظورم روابط کوتاهمدت نیست، بلکه از مقولهی رابطهی بلندمدت صحبت میکنم) منظور از این رابطه، عشق شورانگیز میباشد و نه شیفتگی کوتاهمدت یا جاذبهی زودگذر بین دو نفر در نقطه مقابل یکدیگر.»
دربارهٔ ناتانیل براندن، رواندرمانگرو نویسندۀ کتاب 6 ستون عزت نفس
ناتانیل براندن رواندرمانگر و نویسندهٔ کانادایی-آمریکایی در 1930 به دنیا آمد و در 2014 درگذشت. او را بیشتر به خاطر معرفی و توسعهٔ روانشناسی عزتنفس میشناسند. او همسر آین رَند فیلسوف، رماننویس و نمایشنامهنویس آمریکایی بود و همچنین نقشی برجسته در دههٔ 1960 در ترویج فلسفهٔ رند و عینیتگرایی ایفا کرد. پس از جدایی از رند در سال 1968 او بیشتر بر توسعهٔ نظریههای روانشناختی و شیوههای درمانی خود تمرکز کرد.
براندن مدرک کارشناسیاش را در رشتهٔ روانشناسی از دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس و مدرک کارشناسی ارشد و دکترایش را از دانشگاه نیویورک در سال 1973 اخذ کرد. با اینکه براندن درمان خود را عمدتاً بهعنوان یک شناختگرا آغاز کرد اما از دههٔ 1970 بهسرعت بهسمت یک موضع کاملاً تکنیکی التقاطی تغییر کرد و از تکنیکهای گشتالت درمانی، روان درام، نفسپردازی نئورایش و هیپنوتیزم اریکسون نیز استفاده کرد. سرانجام او تکنیکهایی از حوزهٔ روانشناسی انرژی مانند درمان میدان فکری و مارتریکس سیمورگ را در تمرینات خود ادغام کرد و آسیبهای روانشناختی که چنین تکنیکهایی را هدف قرار میدهند، بهعنوان یک مانع مهم برای رشد و توسعه معرفی کرد. او همچنین «مؤسسهٔ عزت نفس براندن» را تأسیس کرد؛ یک مرکز مشاروه در لسآنجلس که روشهای عزت نفس او را آموزش میدهد.
با مطالعهٔ این کتاب متوجه میشوید عزت نفس دقیقاً چیست و چرا بسیار اهمیت دارد و شش ستون عزت نفسِ براندون چه تأثیری بر نحوهٔ زندگی شما میگذارد؟ اگر میخواهید بر خودگوییهای منفی خود غلبه کنید و شک به خودتان را کنار بگذارید، اگر میخواهید اهداف واقعی برای خود تعیین کنید و به آنها برسید و یا اگر میخواهید زندگی واقعیتر و رضایتبخشتری داشته باشید، این کتاب برای شماست.
آیا تابهحال به تغییر عزت نفس خود فکر کرده بودید؟ بهنظرتان چگونه میتوان از 6 ستون عزت نفس برای بهبود زندگی بهره بُرد؟