بسیاری از ما میدانیم تجربهٔ زندگی نوجوانی که در تلویزیون و فیلمها نمایش داده میشود بسیار دور از واقعیت است و تجربهٔ بسیاری از نوجوانان از این دوران بسیار متفاوت است. این دوران، دورهٔ حساسی برای نوجوانان است و آنها سعی دارند جایگاه خود را در زندگی پیدا کنند، دوستیهای خود را حفظ کنند و برای آیندهٔ خود برنامه بریزند و بدین ترتیب بسیاری از نوجوانان در این دوران استرس زیادی را تحمل میکنند. جای تعجب نیست که برخی از نوجوانان به دنبال راههایی برای فرار از واقعیت زندگی روزمرهٔ خود هستند.
خوشبختانه بسیاری از نوجوانان به سراغ کتابها و بهویژه داستانهای فانتزی میروند، که البته بهترین راه برای فرار از واقعیت و کمی فاصلهگرفتن از حقایق زندگی است. استفاده از کتاب بهعنوان یک راه فرار، یک مکانیسم مقابلهای سالم برای افراد است. داستانهای فانتزی به کودکان و نوجوانان کمک میکنند تا ماهیت انسان و دیدگاههای مختلف را بهتر درک کنند. در ادامه با ما همراه شوید تا یکی از جذابترین و متفاوتترین کتابهای فانتزی را به شما معرفی کنیم.
کتاب دختری که ماه را نوشید رمانی فانتزی اثر کلی بارن هیل، نویسندهٔ آمریکایی است که در سال 2016 منتشر شد. این کتاب پس از انتشار تحسین منتقدان را برانگیخت و جوایز بسیاری را از آنِ خود کرد و در سال 2017 برندهٔ «مدال نیوبری» شد؛ نخستین جایزهٔ ادبی کتاب کودکان در دنیا که به نام «جان نیوبری» ناشر سدهٔ 18 نامگذاری شده است هر ساله به نویسندهای تعلق میگیرد که برجستهترین اثر داستانی در حوزهٔ ادبیات کودک و نوجوان آمریکا را خلق کند.
این کتاب همچنین پس از انتشار بهترین کتاب نیویورک تایمز و کتابخانهٔ عمومی نیویورک شد و در فهرست 20 کتاب برتر آمازون در سال 2016 جای گرفت.
اگر به خواندن داستانهای فانتزی علاقه دارید بد نیست مقالۀ معرفی کتاب تاج دوقلوها را هم بخوانید.
معرفی کتاب دختری که ماه را نوشید
وقایع این رمان در یک دنیای خیالی رخ میدهد و داستان دختر نوجوانی به نام لونا است که بهطور تصادفی در نوزادی جادو میشود. لونا در کنار دوستان متفاوتش، گلرک هیولای باتلاق و فیریان اژدهای کوچک بزرگ و بزرگتر میشود و سعی میکند چیزهای مهمی که از دستداده از جمله خاطراتش، مادرش و جادویش را بازبیابد.
کلی بارن هیل با قلمی غنی و طنزی جذاب، دنیایی افسانهوار خلق کرده است که بسیار متفاوت از دنیای ماست اما شخصیت اصلی داستانش با چالشهای مشابه دنیای واقعی روبهرو است. شخصیتهای این کتاب درسهای تکاندهندهای در مورد ماهیت عشق، خانواده و غم میآموزند و درعینحال کشف میکنند که چگونه خاطرات میتواند بر دنیای انسان تأثیر بگذارد و چطور میتوان قلب خود را به روی وقایع گشود. آنها همچنین تأثیرات استبداد را تجربه میکنند و عواقب سرکوب دانش را از نزدیک لمس میکنند.
خلاصهٔ رمان دختری که ماه را نوشید
با اینکه بیشتر داستانِ این رمان از منظر دانای کل روایت میشود اما داستان به زندگی راوی اول شخص متصل است. رمان با این داستان تکاندهنده شروع میشود: پدرومادری به کودکی کنجکاو توضیح میدهند که در روز قربانی، مردم باید یک نوزاد را به یک جادوگر شیطانی بدهند وگرنه او همه را نابود خواهد کرد. آنها به کودک خود میگویند که مدتها پیش، جادوگر اژدهایان را مجبور کرد که آتشفشان را منفجر کنند و یک جادوگر را کشت و جنگل و باتلاقی را که زمانی حیاتبخش بود مسموم کرد. بهگفتهٔ والدین، ایستادن در برابر جادوگر بیمعنی است.
سپس داستان به زمان حال و شهر پروتِکتُریت میرسد، شهری ابری، مهآلود و تاریک که همه آن را با نام شهر غمها میشناسند. این شهر بین یک باتلاق و جنگلی مملو از خطرات واقع شده است. این شهر قبل از وقایع داستان به عنوان پناهگاهی امن برای پناهندگانی ساخته شد که از دست ویرانی آتشفشان فرار میکردند. اما این شهر آنقدرها که بهنظر میرسد امن نیست. ادارۀ این شهر به دست شورای بزرگان و خواهران ستاره است که در یک برج عظیم زندگی میکنند و دانش زیادی دارند که از اشتراک گذاشتن آن با مردم شهر خودداری میکنند. این انجمن و خواهران ستاره به رهبری خواهر ایگناتیا، برای برانگیختن ترس و وفاداری مردم شایعهای در شهر پخش کردهاند، که یک جادوگر شیطانی در جنگل و باتلاقی دورتر از شهر زندگی میکند و تا زمانی دست به تخریب شهر نمیزند که هر سال یک نوزاد تازه متولد شده را برایش در جنگل بگذارند.
اما این قصه کاملاً تخیلی است، البته جادوگری در جنگل زندگی میکند اما این جادوگر بسیار مهربان است. نام این جادوگر زان است و او هر سال نوزادان رها شده را پیدا میکند و آنها را به شهرهای امنتر و شادتر میبرد تا والدینی مهربان آنها را بزرگ کنند و در حین رفتن به شهرها آنها را با نور ستارگان تغذیه میکند.
در این زمان شما با آنتین جوان نیز آشنا میشوید، یکی از بزرگان در حال تعلیم، که قرار است در اولین روز قربانی خود شرکت کند اما همهچیز وحشتناک است چون مادر از تحویلدادن نوزاد خودداری میکند و عموی آنتین، رئیس انجمن بزرگان، حتی در جنگل نمیماند تا مطمئن شود که جادوگر نوزاد را بُرده است. تا اینکه زان این نوزاد خاص را پیدا میکند، این نوزاد چنان زان را مسحور میکند که حواسش پرت میشود و به طور تصادفی به جای نور ستاره، به او نور مهتاب میدهد و حالا نوزاد قدرتهای جادویی دارد. او نام نوزاد را لونا میگذارد و تصمیم میگیرد خودش او را بزرگ کند و پس از مدتی قدرت جادویی لونا که هم برای خودش و هم اطرافیان خطرناک شده است را با جادویی خاص مهر و موم میکند اما این جادو فقط تا سیزده سالگی لونا دوام میآورد و بهای آن بسیار گزاف است.
لونا؛ شخصیت اصلی رمان دختری که ماه را نوشید
لونا شخصیت اصلی رمان دختری که ماه را نوشید و قهرمان نوجوان آن است. در چندین زبان کلمهٔ لونا به معنای ماه است و در سراسر کتاب لونا نیز ارتباط خاصی با ماه دارد. لونا در ابتدای رمان یک نوزاد بیش نیست که او را به زور از مادرش جدا میکنند. او موهای مشکی مجعد، چشمان سیاه و پوستی درخشان و مانند کهربا صیقلی دارد و مانند مادرش یک خال مادرزادی به شکل هلال روی پیشانیاش نقش بسته است. افسانهها میگویند افرادی که خالهای مادرزادی دارند بسیار خاص هستند. زمانی که زان به جای نور ستارگان، جادوی ماه را به لونا میدهد برخلاف توقع زان، هر چه بزرگتر میشود جادوی بیشتری را به خود جذب میکند و زان نگران است چون نوزادان جادویی بسیار خطرناک هستند.
جادوی لونا با مشخصههای آبی و نقرهای سرانجام در پنجسالگیاش ظاهر میشود. لونا تبدیل به کودکی بازیگوش، دوستداشتنی، کنجکاو و شاد میشود و اثرات جادوی خود را درک نمیکند بنابراین زان مجبور میشود جادوی لونا را مُهروموم کند و پس از آن لونا احساس عجیبی دارد. او تا سالها بعد فکر میکند هیچ تفاوتی با دیگر بچهها ندارد اما سرانجام در انتهای داستان با شفقت و ایثار خود همه چیز را تغییر میدهد.
3,200,000
مضامین رمان دختری که ماه را نوشید
خانواده و عشق
این رمان با داستان جادوگری تشنهبهخونِ نوزادان آغاز میشود اما درحقیقت داستان جادوگر شرور، چیزی جز یک داستان برای تسلیمکردن مردم نیست، گرچه بدون اطلاع بزرگان، جادوگری به نام زان وجود دارد اما او هیچ نمیداند چرا والدین هر سال نوزاد خود را در جنگل رها میکنند ولی حس میکند این کار جرمی وحشتناک است و پیش از آنکه حیوانی به نوزاد آسیب بزند آن را با خود میبرد و به مردم شهرهای آزاد میسپارد.
بنابراین در وهلهٔ اول این رمان در بررسی پیوندهای شدید و ناگسستنی بین والدین و کودک نوشته شده است و همچنین نویسنده به روابط محبتآمیز و به همان اندازه قوی بین اعضای خانوادههایی میپردازد که کودکی را به فرزندخواندگی پذیرفتهاند و نشان میدهد که افراد برای اینکه خانوادهای تشکیل بدهند حتماً نباید خون مشترک داشته باشند. درعوض، او پیشنهاد میکند که عشق، مراقبت و توجه چیزی است که خانواده را بدون توجه به وضعیت آنها، یک خانواده میسازد.
کنترلکردن
این رمان خواننده را با دنیایی آشنا میکند که در آن داستانسرایی از همه نوع حکمفرماست. در جهانی که رمان به تصویر میکشد، خودِ جهان از داستانی برخاسته که خالقش گفته است. درعینحال در شهرِ داستان، عوامل شیطانی روایتی را ایجاد و ترویج کردهاند و با کمک این داستان توانستهاند بر جامعه تأثیر بگذارند، جمعیت را کنترل کنند و توانایی تفکر انتقادی در مورد دولت را از دیگر مردم سلب کنند.
نویسنده از طریق داستان فانتزیاش، نشان میدهد که سانسور شورای بزرگان و خواهران ستاره، چطور میتواند بر زندگی مردم شهر تأثیر بگذارد و از این طریق نشان میدهد که داستانسرایی هم بسیار قدرتمند است و هم مؤثرترین راه برای حفظ قدرت و کنترل کردن همان قدرتی است که فرد هماکنون در اختیار دارد. او در این رمان نشان میدهد که چگونه یک داستان میتواند بسته به اینکه چهکسی و چگونه آن را تعریف میکند متفاوت باشد.
غم در مقابل امید
یکی از معدود چیزهایی که زانِ جادوگر میتواند از گذشته استنباط کند این است که غمواندوه خطرناک است و اینکه یک فرد باید غم خود را به هر قیمتی پنهان کند، گرچه دقیقاً نمیتواند دلیل آن را بهخاطر بیاورد. همچنین نویسنده در خلال این داستان نشان میدهد که تمرکز بیش از حد بر روی غمواندوه میتواند بسیار خطرناک باشد چون غمواندوه مهارتهای تفکر انتقادی و توانایی تشخیص مهارتهای دیگر را از کل جامعه سلب میکند.
امید از سوی دیگر، چیزی است که نویسنده در رمان برای مقابله با غم از آن استفاده کرده است و نشان میدهد امید قدرتِ بازگرداندن استقلال و رفاه افراد و جوامع را دارد.
بریدههایی از رمان دختری که ماه را نوشید
«برخلاف باورهای عجیبِ مردم پروتکتریت، جنگل بههیچوجه نفرین شده نبود. جادویی هم در کار نبود، ولی خطر داشت. آتشفشان زیرِ جنگل گسترده بود و خیلی بزرگ. خیلی گولزننده. وقتی خواب بود سروصدا میکرد و موادش را داغ و داغتر میکرد تا اینکه ترک برمیداشت و فوران میکرد و آنقدر مواد مذاب جاری میشد که دیگر جایِ قبلیاش پیدا نبود. چشمههای جوشان، گِل داغ و آبشارش توی گودالی عمیق فرو میرفت و چندین کیلومتر دورتر دوباره شکل میگرفت. حفرههای مختلفی روی زمین بود. از بعضی بوی بد و از بعضی خاکستر بیرون میزد و از بعضی هیچی بیرون نمیآمد. تا اینکه یک روز لبها و ناخنهای کسی از هوای بد جنگل آبیرنگ میشد و دنیا شروع میکرد دور سرش چرخیدن.
تنها راهِ امن برای رفتوآمد توی جنگل همان جاده بود که در واقع خط ممتدی از صخره بود که به طور طبیعی شکل گرفته بود و در طول سالیان دراز هموار شده بود. جاده نه تکان میخورد و نه جابهجا میشد. هیچوقت نمیلرزید. ولی متأسفانه دست چند قلدر و زورگیر از پرتکتریت افتاده بود. زان هیچوقت از جاده نمیرفت چون نمیتوانست جلوی قلدرها و زورگیرها بایستد. آنها پول زیادی میگرفتند. این را آخرین باری که زان از آنجا میگذشت دیده بود. سالها بود زان نزدیک جاده آفتابی نمیشد. حالا دیگر چند قرنی میشد.»
«زان پشت به مرداب کرد و دنبالِ شیب را گرفت تا جایی برود که سالها قبل آتشفشان فوران کرده بود. جاده با سنگهای صاف و کوچکِ چسبیدهبههم شکل گرفته بود. از آخرین باری که زان از این جاده رد شده بود سالها میگذشت. درواقع قرنها. تمام وجودش لرزید. همهچیز فرق کرده بود و درعینحال...نه. روزگاری در محوطهیِ قلعه، سنگهایی بود که دایرهای چیده شده بودند. آنها برج قدیمی مرکزی را مثل نگهبان احاطه کرده بودند و قلعه وسط همهی اینها قرار داشت؛ مثل ماری که داشت دُمش را میخورد. ولی برج حالا دیگر رفته بود (زان نمیدانست کجا) و چیزی از قلعه باقی نمانده بود. سنگها با آتشفشان نابود شده بودند یا زلزله آنها را بلعیده بود و یا با آتش و آب و گذشت زمان فرسوده شده بودند. حالا فقط یک سنگ مانده بود و پیدا کردنش هم خیلی سخت بود. علفهای بلند دوروبرش را گرفته بودند و همهجا پر از پیچک بود. زان تقریباً یک نصف روز وقت صرف کرد تا آن را پیدا کند و وقتی هم که پیداش کرد، یک ساعت با تمام قوایش تلاش کرد تا آنهمه پیچک سمج و چسبیده را کنار بزند.»
دربارۀ کلی بارن هیل: نویسندهٔ کتاب دختری که ماه را نوشید
کلی بارن هیل نویسندۀ آمریکایی ادبیات کودک و نوجوان و داستانهای فانتزی و علمی-تخیلی است. او برای رمان دختری که ماه را نوشید برندۀ مدال نیوبری شد و کایرکاس ریویوز کتاب جدید او را که در سال 2022 منتشر شد یکی از بهترین کتابهای علمی-تخیلی و فانتزی سال 2022 نامید. کلی بارن هیل مدرک کارشناسیاش را در رشتۀ نویسندگی دریافت کرد و پیش از تولد فرزند دومش شروع به نوشتن داستانهای کوتاه کرد و این داستانها در نهایت تبدیل به رمانهای بلند شدند. کلی بارن هیل از سال 2015 با همکاری مکنایت نویسندگی در ادبیات کودکان و نوجوانان را آغاز کرد. او برندۀ جایزۀ طلایی انجمن کتابخانۀ تگزاس شد و تاکنون چندین رمان و چندین عنوان غیرداستانی برای کودکان و نوجوانان نوشته است.
دختری که ماه را نوشید داستانی افسانهای و جادویی است. داستانی متفاوت از شهری که آدمهایش را با قصه فریب میدهد، جادوگری که تلاش میکند آنها را نجات بدهد، دختری که بهطور تصادفی صاحب قدرتی جادویی میشود، یک اژدهای کوچک، یک هیولای باتلاقیِ شاعر، یک زن دیوانه در برج، یک نجار با صورتی زخمی و بسیاری شخصیتها و عناصر دیگر که خواننده را میخکوب میکند. همهٔ این موضوعات مختلف بهتدریج به هم میپیوندند تا داستانی از غم و امید و جادو را شکل دهند.
فضای مسحورکنندهٔ این داستان نهتنها نوجوانان را به خود جذب میکند، بلکه متن روان و هیجانانگیز آن دوستداران کتابهای فانتزی را مجذوب خود خواهد کرد.