چه بسیار هستند کسانی که زندگی زناشویی خود را با شور عشق آغاز میکنند و چه بسیار هستند کسانی که از همان آغاز نمیتوانند شناخت درستی از یکدیگر پیدا کنند. اما درهر صورت بسیاری از زوجین، پس از مدتی متوجه میشوند که شوق و صمیمیت اولیهشان به یکدیگر هر روز کمرنگتر میشود و هیچکدام نمیدانند مشکل چیست؟ تخریبکنندهٔ رابطهٔ زناشویی نه ناهمخوانی است و نه فقدان مهر و محبت، بلکه رفتارهای مخربی است که زوجها معمولاً پس از ازدواج در مقابل هم به کار میگیرند. اگر فقط بتوانید یکبار یکی از رفتارهای تخریبگر رابطه را انتخاب کنید، این انتخاب استمرار مییابد و به همین منوال، پس از مدتی هر دو نفر احساس ناخشنودی و فلاکت میکنند.
دکتر ویلیام گلسر روانپزشک آمریکایی است که با ارائهٔ نظریهٔ «تئوری انتخاب» به شهرت رسید. اما پیش از آنکه دکتر گلسر در سال 1992 بر اثر سرطان از دنیا برود، 46 سال با همسرش زندگی موفقی را تجربه کرد. تجربیات دکتر گلسر و زندگی زناشوییاش نشان میدهد که با تئوری انتخاب میتوان احتمال پایداری ازدواج را افزایش داد و دکتر گلسر نیز خود با کمک همین نظریه، سالها زندگی شادی را در کنار همسرش تجربه کرد.
حالا او با الهام از تئوری انتخاب در کتاب ازدواج بدون شکست، شیوهٔ کنارآمدن و همزیستی رضایتبخش را آموزش داده است. در ادامه با ما همراه شوید تا بیشتر از تئوری انتخاب بدانیم و با نظریههای دکتر ویلیام گلسر آشنا شویم.
تئوری انتخاب چیست؟
تصور کنید که میتوانید بین خرید یک جلد کتاب و یک وعده غذا در یک رستوران خوب، یکی را انتخاب کنید، کدام یک را انتخاب میکنید؟ چه پارامترهایی بر تصمیم شما تأثیر میگذارند؟ آیا اشخاص اگر گرسنه نباشند باز هم غذا را انتخاب میکنند؟ اگر شخصی سواد نداشته باشد و با این انتخاب روبهرو شود چه؟ توانایی انتخاب در زندگی ما به چه معنا است؟ آیا عوامل بیرونی تأثیر بیشتری بر انتخابهای ما میگذارند یا عوامل درونی هستند که تصمیمات ما را کنترل میکنند؟ ویلیام گلاسر به این پرسشها پاسخی دقیق میدهد. او باتکیه بر منابع و پژوهشهای آکادمیک نظریه خود را با نام تئوری انتخاب عرضه میکند و در آن به شرح و تفصیل اثر و توانایی انتخاب در زندگی ما میپردازد.
گاه آنچه که در جهان بیرون رخ میدهد، بیشتر بر روی زندگی برخی مردم تأثیر میگذارد تا اتفاقات درونی خودشان. گلسر منشأ رفتارها و احساسات و تصمیمهای انسانها را در درون آنها جستجو میکند و معتقد است که انتخاب کاملاً یک چیز درونی است و حتی اگر آن را وابسته به عوامل بیرونی جلوه دهیم، بازهم یک کنترلکنندۀ درونی روی تصمیم ما تأثیر گذاشته است.
از دیدگاه تئوری انتخاب مهمترین دستورالعملهای انسان که در ژن آنها ثبت شده و هیچ راهی فراری برای آنها نداریم و همگان از آنها پیروی میکنند به پنج نیاز تقسیم میشود که ما تمام عمر خود سعی میکنیم این نیازها را ارضا کنیم و این نیازها عبارتند از:
۱. نیاز به عشق و احساس تعلق؛
۲. نیاز به آزادی؛
۳. نیاز به پیشرفت و خودشکوفایی
۴. نیاز به تفریح؛
۵. نیاز به بقا و زندهماندن.
در طول قرنها، یکی از راههایی که انسان برای ارضای نیازهای خود آموخته، ازدواج است. اما مشکل اینجاست؛ ما با وجودیکه میدانیم مباحث مختلف را باید بیاموزیم، اما زمانی که پای ازدواج به میان میآید فکر میکنیم که چون به رشد جسمانی و بلوغ جنسی رسیدهایم و ژنها ما را به جفتجویی سوق میدهند، پس آمادهایم و به یادگیری نیازی نداریم و همین واقعیت است که باعث شده ما امروزه با مشکلات زناشویی فراوانی روبهرو شویم.
معرفی کتاب ازدواج بدون شکست
بسیاری از بدبختیهای انسان ریشه در فقر، غفلت و جهل دارد. اما شاید شایعترین بدبختی انسان آن چیزی باشد که در یک رابطهٔ زناشویی ناموفق رخ میدهد. تعداد بیشماری از مردان و زنان دلسوز، باهوش، شاد و موفق، زمانی که ازدواج میکنند و با شریک خود زیر یک سقف میروند، همهچیز بهم میریزد. دکتر گلسر مبتکر واقعیت درمانی و تئوری انتخاب میگوید: «افراد متأهل زیادی هستند که مانند غریبهها با هم زندگی میکنند.» و او سعی دارد در کتاب ازدواج بدون شکست به شما اصول روابط عاشقانه را نشان بدهد.
دکتر گلسر در این کتاب با همکاری همسرش به شما نشان میدهد چرا برخی ازدواجها موفق میشوند و برخی دیگر شکست میخورند و توضیح میدهند که چطور توانستند با استفاده از تئوری انتخاب نهتنها رابطهٔ خود را حفظ کنند بلکه سالها زندگی عاشقانه و شادی را تجربه کردهاند.
3,020,000
کنترل بیرونی: عادت ویرانگر زندگی زناشویی
اکثر ما میدانیم تصویری که از همسر یا شریک زندگیمان در ذهن و دنیای مطلوب خود ساختهایم واقعی نیست اما بسیاری از ما برای تطبیق این تصویر با واقعیت تلاش میکنیم و این تلاش ما را دچار مشکلات زیادی میکند. نکتهٔ مهمی که دکتر گلسر در کتاب ازدواج بدون شکست مطرح میکند این است که شما در هر رابطهای تنها میتوانید خودتان را تغییر دهید و اگر تلاش کنید دیگران را تغییر بدهید و رفتارهای زیر را انجام دهید با هفت رفتار مخرب روبهرو خواهید شد:
۱. انتقاد کردن
۲. سرزنش کردن
۳. شکوه و شکایت
۴. غرغر کردن
5. تهدید کردن
۶. تنبیه کردن
۷. باجدهی برای کنترلکردن دیگری
اگر هرکدام از رفتارهای بالا را از خودتان نشان بدهید احتمالاً رابطهتان به شکست منجر خواهد شد اما تقریباً در تمام مواردی که افراد دست از کنترل بیرونی کشیدهاند، شریک زندگیشان نیز تغییر کرده است. بنابراین از نظر دکتر گلسر گفتوگو کردن تنها راهحل مشکلات مربوط به رابطهٔ زناشویی است. از آنجایی که ماهیت ازدواج از دستدادن آزادیهای شخصی است، شما برای حل مسائل مربوط به آزادی و دیگر مشکلات زندگی زناشویی باید گفتوگو کردن را یاد بگیرید.
شما میتوانید با گوشکردن، حمایتکردن، تشویق، احترام و اعتماد و پذیرفتن طرف مقابل گفتوگوی سالمی با او داشته باشید.
بریدههایی از کتاب ازدواج بدون شکست
«براساس تئوری انتخاب، همهٔ ما دنیایی به نام دنیای مطلوب داریم؛ تصویر ذهنی خاصی از یک جهان آرمانی و دلخواه که دوست داریم، در صورت امکان، در آن زندگی کنیم. با وجود آنکه این دنیا در قسمت کوچکی از حافظهٔ ما قرار گرفته است، به نظر میرسد هستهٔ اصلی زندگی ماست. این دنیا همزمان با تولد ما در ذهنمان ساخته میشود و از آن پس تا لحظهٔ مرگ بازسازی و بازآفرینی میشود. این دنیا شامل تصاویری از فعالیتهایی است که بیش از هر عمل دیگری برایمان لذتبخش و ارضاکنندهٔ نیازهایمان است و منبع تمامی انگیزههای خاص زندگی ماست. محتویاتی که در این دنیای مطلوب ذخیره میکنیم سه دستهاند: ۱. افراد گوناگون و از جمله تصویری از خودمان که دائماً در حال تغییر است؛ ۲. اموال، مادیات و چیزهای ارزشمند؛ ۳. نظام باورها و عمیقترین و مقدسترین عقاید دینی و غیردینی ما. از آنجا که این مجموعه تجلی ذهنی دنیای ایدئال و مدینهٔ فاضلهٔ هر یک از ماست، به آن دنیای مطلوب میگویند.
تصاویر دنیای مطلوبِ ما، انگیزهٔ واقعی تمامی رفتارهایمان در سراسر زندگی است. با توجه به اینکه نیازهای ما منشأ ژنتیکی دارد، این تصاویر اختصاصی، توصیف شیوهٔ مطلوب زندگی ماست و اعمال ما را از تولد تا مرگ تعیین میکنند. برای مثال، هنگامی که شریل و لاری ازدواج کردند، در دنیای مطلوب شریل تصویری از پیوند مهرآمیز لاری با او و همچنین تصویری از رابطهٔ نشاطآورش با لاری وجود داشت.»
«علاوه بر این، به احساس مسئولیت نیز اعتقاد دارم و از دیدگاه من مسئولیت، همان انتخاب است. هرکس میتواند از مسئولیت برداشتی داشته باشد، اما هیچکس نمیتواند صادقانه بگوید به هنگام انتخاب، ما در قبال کارهایمان مسئولیتی نداریم. معتقدم که ما آزاد نیستیم چیزی را انتخاب کنیم که به قیمت صدمه به انسانها یا دیگر موجودات یا حتی محیط زیست تمام شود. اگر مسئولیت کارهایی را که برای ارضای نیازهایمان انجام میدهیم، نپذیریم، بهخصوص دربارهٔ نیاز به قدرت، خیلی زود به موجود خطرناکی بدل خواهیم شد.
در آخر، به تعبیری میتوان نیاز به آزادی و محدودیتهای زندگی مشترک را با هم تلفیق کرد. من و همسر مرحومم در این خصوص بسیار بحث میکردیم، به ویژه دربارهٔ تعارض بین تعهداتم نسبت به او و خانواده و علاقهای که به پیگیری حرفهام داشتم. تقریباً در تمام طول زندگیِ مشترکمان بر سر این موضوع با هم گفتوگو میکردیم و اکثر اوقات بحثها موفقیتآمیز بود، اما تفاوت ژنتیکی بین ما زیاد بود. ما بهطور منطقی به توافق رسیده بودیم، اما برای رسیدن به این توافق باید به صحبتهای یکدیگر بسیار گوش میسپردیم و صحبت میکردیم و این توافق بهخصوص جایی که بحث آزادی در میان بود، آسان نبود.»
ویلیام گلسر، روانپزشک آمریکایی
ویلیام گلسر روانپزشک اهل ایالات متحدۀ آمریکا بود. او گسترش دهندۀ نظریات دبلیو ادواردز دمینگ در زمینۀ واقعیت درمانی و نظریۀ انتخاب محسوب میشود. نوآوریهای گلسر در زمینۀ مشاورۀ فردی، مواردی مانند انتخابها، مسئولیت شخصی و تحولات شخصیتی را مورد بررسی قرار میدهد. نظرات دکتر گلسر در جبهۀ مخالف روانپزشکان هم دورهاش بود. او مشکلات روح و روان را لزوماً نتیجۀ بیماریهای بیولوژیکی نمیدانست و مخالف تجویز داروهای روانگردان برای درمان اختلالات روانی بود.
گلاسر بر اساس تجربیات بالینی گسترده و مشاورهای خود، نظریههایش را در مورد مسائل اجتماعی گستردهتر مثل آموزش، مدیریت و ازدواج به کار برد. گلسر به عموم مردم در مورد آسیبهای احتمالی ناشی از نسلهای قدیمیتر روانپزشکی هشدار داد که با تشخیص سنتی به عنوان بیماریهای روانی (اختلالات مغزی) و تجویز دارو همراه است. از نظر گلسر غم بیماران به دلیل نداشتن ارتباط شخصی معنادار با افراد مهم زندگیشان است و از آموزش عموم مردم در مسائل مربوط به سلامت روان و ارائۀ چارچوبهای پست مدرن برای یافتن و پیروی از جهت درمانی سالم حمایت میکرد.
ویلیام گلاسر در 11 می 1925 در اوهایو به دنیا آمد. او در دانشگاه Case Western Reserve در کلیولند تحصیل کرد و در آنجا روانشناسی بالینی خواند و لیسانس و فوقلیسانس خود را گرفت و سرانجام مدرک دکترای خود را در روانپزشکی در سال 1953 اخذ کرد. او دورههای روانپزشکی خود را در لسآنجلس، کالیفرنیا در UCLA و مرکز مدیریت کهنه سربازان بین سالهای 1954 و 1957 به پایان رساند. گلاسر از سال 1956 تا 1986 یک مطب خصوصی در لسآنجلس داشت و در سال 1967 برای آموزش ایدههای خود مؤسسهای را در لسآنجلس بنیان گذارد.
در دهه 70 بود که او بهواسطۀ نوشتههای دانشمندی به نام ویلیام تی پاورز، با سیستمهای تئوری کنترل آشنا شد و واقعیت درمانی و نظریۀ انتخاب دمینگ را توسعه داد. هر دوی این موارد در جامعۀ روانپزشکی به دلیل تأکیدشان بر انتخاب و رفتار بهجای بیماری روانی یا عدم تعادل شیمیایی مغز بحثبرانگیز است. گلاسر پس از چندین سال فعالیت در زمینۀ بالینی، شروع به توسعهدادن نظریههای خود کرد. گلاسر در 23 آگوست 2013 درگذشت. علت مرگ او را نارسایی تنفسی ناشی از ذاتالریه گزارش کردهاند.
شما میتوانید «تئوری انتخاب» را در تمام جنبههای رابطهٔ زناشوییتان به کار ببرید و رابطهای مبتنی بر سازگاری نیازهایتان بسازید. چنین زندگی زناشوییای برای شما خشنودی و کامیابی به همراه خواهد داشت. همچنین گلسر و همسرش با دلایل و استدلالهای زیاد ثابت میکنند که این فعالیتها بر زندگی تمام زوجهای سازگاری که در زمان ازدواج به هم مهر میورزیدهاند تعمیمپذیر است.
بهنظر شما چرا برخی ازدواجها شکست میخورند و آمار طلاق هر روز بالاتر میرود؟ فکر میکنید تئوری انتخاب بتواند تغییری در روابط افراد با یکدیگر ایجاد کند؟