همهٔ ما مکانیسمهای دفاعی خود را در زندگی داریم و از موضوعاتی مانند مرگ میهراسیم اما هر چند وقت یکبار مجبوریم با مسائل دشوار زندگی مانند مرگ، بیماری و جدایی دستوپنجه نرم کنیم و یا حوادث غیرمترقبه و بلایای طبیعی ممکن است تعادل طبیعی زندگی ما را برهم بزند. در چنین مواقعی، این مکانیسمهای دفاعی متزلزل میشوند و آنوقت است که هر فردی باید با هیولای درون خود روبهرو شود. اما چطور میتوان در برابر این هیولا ایستاد؟
یالوم به صراحت میگوید: «بیشتر افراد از ساختار نظام اعتقادی خود بیاطلاعند تا زمانی که دیگر هیچ کاربردی برایشان نداشته باشد.» در این مقاله شما را با رواندرمانی اگزیستانسیال از دیدگاه یالوم و چهار مفهوم رواندرمانی اگزیستانسیال آشنا میکنیم.
کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال اثر اروین یالوم نویسنده و روانپزشک برجستۀ آمریکایی است. یالوم در این کتاب خوانندگان را دعوت میکند تا در اعماق وجود انسان کاوش کنند و با نگرانیهای وجودی یعنی مرگ، آزادی، تنهایی و معنا که زندگی ما را شکل دادهاند، آشنا شوند. یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال، از طریق مجموعهای غنی از مطالعات موردی و بینشهای عمیق فلسفی، اندیشهٔ وجودی را با عمل بالینی ادغام کرده است و چارچوبی قانعکننده برای درک شرایط انسانی از طریق این درمان فراهم کرده است.
یالوم در این کتاب نهتنها گفتمان دقیق آکادمیک را با داستانهای مرتبط و انسانی درهمآمیخته، بلکه مفاهیم اصلی رواندرمانی اگزیستانسیال را روشن میکند و ما را وادار میکند تا با وضوح و شجاعت تازهای به دلِ زندگی برویم.
رواندرمانی اگزیستانسیال یا درمان وجودی چیست؟
رواندرمانی اگزیستانسیال شکلی از رواندرمانی است که به شما کمک میکند بفهمید جایگاهتان در جهان کجاست. درحالیکه سایر اشکال رواندرمانی مانند درمان شناختی – رفتاری، بر چگونگی تأثیر تجربیات گذشته بر اعمال شما تمرکز دارد، رواندرمانی اگزیستانسیال بر چگونگی تأثیر رفتارهایتان بر زندگیتان تمرکز میکند.
در این مدلِ درمانی، شما به همراه یک درمانگر به بررسی انتخابهایی خواهید پرداخت که بر آیندۀ شما تأثیر میگذارند. این درمان از نظریهها و شیوههای فلسفه برای مقابله با چالشهای زندگی انسان استفاده میکند. این مدل رواندرمانی بر انتخابها تأکید دارد و شما را متوجهٔ مسئولیتهایتان در قبال انتخابهایتان میکند. همچنین این نوع رواندرمانی به شناسایی باورهای واقعی شما میانجامد و به زندگی شما معنا و هدف میدهد.
معرفی کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال
یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال، قلمروهای فلسفه و روانشناسی را برای ارائه رویکردی ظریف به جهت درک و درمان پریشانی روانی انسان پُل کرده است. محور رواندرمانی اگزیستانسیال چهار موضوع کلیدی است: مرگ، تنهایی، آزادی و معنا.
از نظر یالوم این نگرانیها در تمام جهان یکسان است و تمام مردم دنیا آنها را تجربه میکنند و هر یک چالشهای روانشناختی منحصربهفردی را ارائه میکند که میتواند عمیقاً بر سلامت روان و رفتار فرد تأثیر بگذارد. رویکرد یالوم به رواندرمانی اگزیستانسیال شامل کاوش عمیق در این مضامین میشود که بیماران را برای رویارویی و مقابله با این جنبههای اساسی هستی راهنمایی میکند. در ادامه هر کدام از این چهار موضوع را به اختصار توضیح میدهیم.
4,800,000
مرگ
موضوع اولی که اروین یالوم در کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال به آن پرداخته مرگ است که شاید عمیقترین و فراگیرترین دغدغهٔ وجودی باشد. اضطراب مرگ و ترس از مرگومیر، تمرکز اصلی یالوم بوده است. این اضطراب میتواند به طرق متعددی بروز کند؛ از یک جریان پنهانی ترس گرفته تا رفتارهای اجتنابی و ترس شدید. در زمینهٔ درمانی، یالوم بر اهمیت پرداختن مستقیم به اضطراب مرگ تأکید میکند و به بیماران کمک میکند تا با اجتنابناپذیری مرگ کنار بیایند. از طریق گفتوگوهای درمانی و تکنیکهایی مانند تأمل در ارزشهای شخصی و انتخابهای زندگی، بیماران میتوانند ترس فلجکنندهشان از مرگ را کاهش دهند و در عوض با آگاهی به سمت یک زندگی رضایتبخشتر بروند.
آزادی
آزادی و قبول مسئولیت یکی دیگر از موضوعات اصلی در رواندرمانی اگزیستانسیال است. یالوم معتقد است که با آزادی مسئولیت میآید و این مسئولیت میتواند منجر به احساس گناه و اضطراب وجودی شود. افراد باید انتخابهایی داشته باشند که زندگی آنها را شکل دهد و آگاهی از این آزادی میتواند هم رهاییبخش و هم دلهرهآور باشد. در درمان، بیماران تشویق میشوند تا آزادی خود را بشناسند و از آن استقبال کنند و درک کنند که انتخابهایشان چقدر مهم و تأثیرگذار هستند. تکنیکهای بالینی رواندرمانی اگزیستانسیال مانند تشویق به کاوش در خود و تقویت مهارتهای تصمیمگیری به بیماران کمک میکند تا پیچیدگیهای انتخاب را درک کنند و زندگیشان را تحت اختیار در آورند.
تنهایی
تنهایی یا جدایی ذاتی از وجود انسان، سومین نگرانی اگزیستانسیال است که یالوم در کتابش به آن اشاره کرده است. بهرغم تلاشهای ما برای ارتباط گرفتن با دیگران، نوعی خلوت وجود دارد که هر فردی با آن مواجه میشود. تنهاییِ وجودی اشکال مختلفی را در برمیگیرد، از جمله تنهایی بینفردی (فاصلهگرفتن از دیگران)، تنهایی درونفردی (قطع ارتباط در درون خود و با خود) و تنهایی وجودی (شکاف پُرنشدنی بین خود و دیگران). استراتژیهای درمانی برای پرداختن به تنهایی بر کمک به بیماران برای ایجاد روابط معنادار، افزایش درک و پذیرش خود و رویارویی با واقعیت تنهایی وجودی تمرکز دارد. با ایجاد یک محیط درمانی درست، رواندرمانی اگزیستانسیال به بیماران کمک میکند تا احساس تنهایی را کاهش دهند و ارتباطات انسانی غنیتری ایجاد کنند.
معنا
جستوجوی معنا در دنیایی بهظاهر بیتفاوت، چهارمین موضوع اصلی در رواندرمانی اگزیستانسیال است. انسانها تمایلی ذاتی برای یافتن معنا و هدف در زندگی دارند و بااینحال اغلب افراد مجبور میشوند با بیمعنایی ظاهری دنیا دستوپنجه نرم کنند. یالوم پیشنهاد میکند که افراد باید معنای خود را از طریق ارزشها، اهداف و روابط شخصی خلق کنند. روشهای درمانی اگزیستانسیال شامل راهنمایی بیماران برای شناسایی و پرورش آنچه برای آنها مهم است میشود که در نتیجهٔ آن بیمار میتواند هدفی ایجاد کند و در جهت تحقق آن هدف بکوشد. از طریق شیوههای بازتابی و گفتوگو، بیماران میتوانند آنچه را که به زندگیشان معنا میبخشد کشف کنند و در جهت تحقق این ارزشها تلاش کنند.
در یک کلام، رواندرمانی اگزیستانسیال به هر کسی که میخواهد دربارهٔ کیستی خود و دنیای اطرافش بیشتر بداند کمک خواهد کرد. این درمان شما را از نتایج تصمیماتتان آگاه میکند و به شما کمک میکند انتخابهای بهتری در زندگی داشته باشید؛ انتخابهایی که برایتان معنادار باشند. همچنین میتوانید با کمک این روش درمانی، درک بهتری از آنچه به آن علاقه دارید و آنچه به شما احساس رضایت میدهد بهدست آورید.
بریدههایی از کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال
«بحث دربارهٔ فلسفهٔ اگزیستانسیال در مهمترین فرهنگنامههای فلسفه اینگونه آغاز میشود: «اگزیستانسیالیسم به سادگی قابل تعریف نیست.» بسیاری از مراجع دیگر نیز به همین شیوه میآغازند و بر این واقعیت تأکید دارند که دو فیلسوفی که هر دو لقبِ «اگزیستانسیال» گرفتهاند، در همهٔ جهتگیریهای فلسفی با هم مخالفند (و تنها نقطهٔ مشترکشان، بیزاری هردو از چنین لقبیست.) اغلب متون فلسفی معضل تعریف را با فهرست کردن تعدادی موضوعات مرتبط با هستی و اصالت وجود (مانند هستی، انتخاب، آزادی، مرگ، تنهایی و پوچی) حل کردهاند و کسی را فیلسوف اگزیستانسیال دانستهاند که آثارش را در وقف کاوش در این موضوعات کرده باشد (و البته این همان ترفندیست که من در شناساندن رشتهٔ رواندرمانی اگزیستانسیال بهکار زدهام).
در فلسفه با یک «سنت» اگزیستانسیال مواجهیم و یک «مکتب» رسمی اگزیستانسیال. روشن است که نمیتوان برای سنت اگزیستانسیال آغاز و پایانی مشخص کرد. کدام متفکر بزرگیست در مقطعی از کار یا زندگیاش به مسائلی چون مرگ و زندگی توجه نکرده باشد؟ ولی مکتب فلسفی رسمی اگزیستانسیال آغاز روشن و مشخصی دارد. بعضی آغاز آن را بعدازظهر یکشنبهای در سال 1834 دانستهاند، زمانی که یک دانمارکی جوان در کافهای نشست و سیگاری گیراند و غرق در این اندیشه شد که دارد پیر میشود بیآنکه چیزی به این جهان افزوده باشد.»
«برای دانشمند فوقالعاده دشوار است که بر پایهٔ تحقیق تجربی در زمینهٔ مسائل اگزیستانسیال به حرفهٔ دانشگاهی دست یابد. اصول اساسی درمان اگزیستانسیال متناسب و قابل انطباق بر شیوههای پژوهش تجربی نیست. برای مثال، پژوهش تجربی نیازمند آن است که محقق ارگانیسم پیچیدهای را با تجزیه به اجزای تشکیلدهندهاش مورد مطالعه قرار دهد و هر جزء را تا آنجا تجزیه و ساده کند که امکان تحقیق تجربی آن فراهم شود. این اصل بنیادین، یکی از اصول اساسی اگزیستانسیال را نفی میکند. داستانی که ویکتور فرانکل نقل کرده، موضوع را روشن میکند.
دو همسایه دعوایشان شده بود. یکی مدعی بود گربهٔ آن دیگری کرهٔ او را خورده و میخواست خسارتش جبران شود. دعوا به جایی نرسید و هردو همراه با گربهٔ متهم، سراغ ریشسفید دهکده رفتند تا میانشان داوری کند. ریشسفید از شاکی پرسید: «گربه چقدر کره خورده است؟» و جواب شنید: «حدود پنج کیلو.» پیرمرد دانا گربه را روی ترازو گذاشت. نگاه کن! درست پنج کیلو بود. گفت: «عجب! کره اینجاست. ولی گربه کجاست؟» گربه کجاست؟ با سرِ هم کردن همهٔ بخشها هم نمیتوانید انسان را بازسازی کنید. یک اصل اساسی در انسانگرایی این است: «انسان از مجموعهٔ اجزای خویش برتر است.» هرقدر هم که شناخت دقیقی از اجزای تشکیلدهندهٔ ذهن ـ مثل خودآگاه، ناخودآگاه، سوپرایگو (اَبَرمن)، ایگو (من) و اید (سائقهای غریزی) ـ داشته باشیم، باز آن نیروی فعال حیاتی و کانونی و آن انسانی را که ناخودآگاه (یا سوپرایگو یا اید یا ایگو) از آن اوست، درک نمیکنیم.»
دربارهٔ اروین یالوم، نویسنده و روانپزشک
اروین دیوید یالوم، روانپزشک اگزیستانسیال آمریکایی، در سال 1931 به دنیا آمد. او استاد برجستۀ روانشناسی دانشگاه استنفورد و نویسندۀ کتابهای داستانی و غیرداستانی در زمینۀ روانشناسی است. یالوم در واشنگتن دیسی به دنیا آمد. پانزده سال قبل از تولد او، والدینش از روسیه به ایالات متحده نقلمکان کردند. یالوم بیشتر دوران کودکیاش را در خانهای بالای خواربارفروشی والدینش و در کتابخانۀ محلی به خواندن کتاب گذراند. در سال 1952 مدرک کارشناسیاش را از دانشگاه جورج واشنگتن دریافت کرد و در سال 1956 مدرک دکترایش را از دانشگاه پزشکی بوستون گرفت.
دورۀ کارآموزیاش را در یک بیمارستان در نیویورک گذراند و سپس رزیدنت یک کلینیک در بیمارستان جان هاپکینز شد و دورۀ آموزشیاش را در سال 1960 به پایان رساند. پس از گذراندن دو سال خدمت سربازی در بیمارستان عمومی، کار آکادمیک خود را در دانشگاه استنفورد آغاز کرد. در سال 1963 عضو هیئت علمی دانشگاه استنفورد شد و طی سالهای بعد سِمت مدیریت به وی اهدا شد. پس از آن آموزشش را در روان درمانی گروهی و توسعۀ مدل روان درمانی اگزیستانسیال شروع کرد.
در سال 1970 یالوم کتاب «نظریه و عمل در روان درمانی گروهی» را منتشر کرد و در آن در مورد تحقیقاتش پیرامون روان درمانی گروهی و روانشناسی اجتماعی در گروههای کوچک صحبت کرد. یالوم علاوه بر نوشتن کتابهای علمی و غیرداستانی چندین رمان نیز منتشر کرده است. در کتاب «هر روز یک قدم نزدیکتر» یالوم از یک بیمار دعوت کرد تا از تجربۀ درمانش بنویسد. این کتاب دو راوی مجزا دارد که بخشهای متناوب درمان را از دیدگاهی متفاوت ارائه کردهاند. آثار یالوم کتابهای استاندارد درسی دانشگاه دانشجویان روانشناسی است.
یالوم یک مطب خصوصی دارد و تعدادی مستند ویدیویی در مورد تکنیکهای درمانیاش ساخته است. او همچنین در مستند Flight from Death که در سال 2003 منتشر شد حضور داشته است. این مستند دربارۀ رابطۀ خشونت انسانی و ترس از مرگ و تأثیرات آن بر روی ناخودآگاه است. او مؤسسۀ روان درمانی یالوم را با همکاری پروفسور روتلن جوسلسون اداره میکند که در این مؤسسه سعی دارد رویکرد رواندرمانیاش را پیش ببرد.
یالوم در سال 1954 با مریلین که نویسندۀ فمینیست، مورخ و استاد دانشگاه بود ازدواج کرد. مریلین که به سرطان سختی مبتلا بود در سال 2019 با استفاده از خودکشی پزشکی به زندگی خود پایان داد. یالوم و مریلین پیش از مرگ مریلین سرگرم نوشتن کتابی با عنوان «مسئلۀ مرگ و زندگی» بودند که روند بیماری و درمان مریلین و شیوۀ رویارویی آنها با مشکلات و مسائل روانی مرتبط با این بیماری را به شیوهای اتوبیوگرافیک بررسی میکرد.
اروین یالوم برای رمان روانشناسی «وقتی نیچه گریست» جایزۀ طلای کلوپ «کامان ولث» را دریافت کرد. او همچنین در سال 2002 جایزۀ انجمن روانپزشکی آمریکا را گرفت. شورای جهانی روان درمانی در سال 2009 جایزۀ بینالمللی زیگموند فروید را برای روان درمانی در شهر وین، اتریش به وی اهدا کرد.
یالوم در این اثر پیشگامانه ما را به چالش میکشد تا با عمیقترین ترسهای خود روبهرو شویم، اجتنابناپذیری مرگ را در آغوش بگیریم و ما را ترغیب میکند که هدف و ارتباط را در یک جهان بهظاهر بیتفاوت پیدا کنیم. کتاب رواندرمانی اگزیستانسیال هم راهنمایی برای درمانگران است و هم نوعی درمان به شمار میرود: هرکس که آن را بخواند، عمیقاً تحت تأثیر قرار میگیرد و خردمندتر میشود، انگار چندین ساعت به گفتوگو با کسی نشسته که عزمش را برای عبور از ژرفترین مشکلات بشری جزم کرده است.
مخاطبان اصلی کتاب، دانشجویان و رواندرمان گران بالینیاند ولی بهدلیل سبک قابل فهم و عاری از اصطلاحات تخصصیاش، برای خوانندۀ معمولی نیز قابل درک و بسیار جذاب است. یالوم پس از نوشتن این کتاب و برای بسط نظریۀ اگزیستانسیال بود که به ابزار داستان روی آورد و آثاری چون وقتی نیچه گریست، مامان و معنی زندگی و خیره به خورشید نگریستن را خلق کرد. او خود روان درمانی اگزیستانسیال را کتاب مرجع تمامی آثاری دانسته که پس از آن به رشتۀ تحریر درآورده است.
در این متن دگرگونکننده غوطهور شوید و سفری را به سوی اصالت و کشف خود آغاز کنید که بههمان اندازه که از نظر فکری ارزشمند است، عمیقاً تأثیرگذار خواهد بود.