آیا میدانستید 84 درصد فرانسویها خود را عاشق پیشهتر از مردم دیگر دنیا میدانند؟ یا تابهحال به این فکر کردهاید که «اگر پنجاه میلیون نفر چیز احمقانهای بگویند، آن چیز کماکان احمقانه است»؟ یا اینکه چرا بدبختی بزرگتر از خوشبختی بهنظر میرسد؟ درواقع نکتهای در مورد انسانها وجود دارد؛ ما فکر میکنیم نقشی اساسی در اکثر رویدادهای زندگیمان ایفا میکنیم و بنابراین بسیاری از ما طعمهٔ مغالطات و سوگیریها میشویم.
رولف دوبلی متفکر و کارآفرین موفقی است که در کتاب هنر شفاف اندیشیدن نگاهی خیرهکننده به این سوگیریها و خطاهای شناختی داشته است. با وجودیکه این سوگیریها و خطاها به اجدادمان کمک کردند تا زنده بمانند اما اکنون فقط زندگی ما را مختل کردهاند. حال سوال این است که چطور میتوانیم این «خطاهای شناختی» را تشخیص دهیم و از آنها اجتناب کنیم؟ در ادامه با ما همراه باشید تا کتاب هنر شفاف اندیشیدن را به شما معرفی کنیم و ببینیم چطور میتوانیم با اجتناب از سوگیریهای شناختی در همهٔ جنبههای زندگیمان بهتر عمل کنیم.
کتاب هنر شفاف اندیشیدن اثری از رولف دوبلی نویسنده و کارآفرین سوئیسی است که اولین بار در سال 2013 منتشر شد و در ایران با ترجمهٔ عادل فردوسیپور به چاپ رسید. دوبلی در این کتاب 99 فصل کوتاه را گنجانده است و در هر فصل، از رایجترین خطاهای فکری صحبت میکند؛ از سوگیریهای شناختی گرفته تا حسادت و تحریفهای اجتماعی، او تمام خطاهای روانشناختی زندگی روزمره را با زبانی ساده و گیرا توضیح میدهد. هدف رولف دوبلی این است که به مردم کمک کند خطاها و سوگیریهای شناختی را بشناسند و بر آنها غلبه کنند.
این کتاب پس از انتشار به مدت 80 هفته در فهرست ده کتاب پرفروش آلمانی روزنامۀ اشپیگل قرار داشت و خیلی زود به زبانهای بسیاری ترجمه شد. در خارج از آلمان و سوئیس، این کتاب در فهرست ده کتاب برتر و پرفروش بریتانیا، کرهجنوبی، هند، ایرلند، سنگاپور و ایران قرار گرفت.
معرفی کتاب هنر شفاف اندیشیدن
اجدادمان مجبور بودند برای زنده ماندن بجنگند و همیشه حواسشان به اطرافشان باشد. مغز ما نیز به مرور طوری تکامل یافت تا با راههای سریع و مختلف به ما کمک کند زنده بمانیم. اما متأسفانه این تمایلات روانی امروزه چندان به کار ما نمیآنید چون نیازی نیست هر روز مراقب اطرافمان باشیم تا یک حیوان وحشی به ما حمله نکند!
در کتاب هنر شفاف اندیشیدن رولف دوبلی بر روی همین مسئله تمرکز کرده است و نشان میدهد قابلیت بقای اجدادمان چطور باعث ایجاد بسیاری از سوگیریهای شناختی شده است. او با داستانها و نمونههای خاصی از این الگوهای فکری، راههایی برای غلبه بر آنها در اختیارتان میگذارد که هم سرگرمکننده و هم آموزنده هستند. مهم نیست فکر میکنید که چقدر باهوش هستید، نکات این کتاب برخی از نقاط ضعف تفکرتان را آشکار خواهید کرد.
با مطالعهٔ کتاب هنر شفاف اندیشیدن دو درس بسیار مهم خواهید آموخت:
درس اول: توانایی تغییر
اولین درسی که رولف دوبلی در این کتاب به ما میدهد این است که ما نباید فکر کنیم میتوانیم چیزهایی را که کنترلی بر روی آنها نداریم تغییر دهیم. اینکه ما چرا چنین تفکری داریم به توهم کنترل برمیگردد که یک نوع سوگیری شناختی است که نشان میدهد ما معتقدیم میتوانیم بر روی چیزهایی که خارج از کنترلمان است، تأثیر بگذاریم. ما این کار را انجام میدهیم چون باور داریم قدرت زیادی برای تغییر وضعیت خود داریم.رولف دوبلی معتقد است با اینکه ما قدرت چندانی نداریم اما درکنارش نباید ناامید شویم، چون بههرحال زندگی وضعیت ثابتی ندارد و ما میتوانیم بسیاری از جنبههای زندگی که تحت کنترل داریم را بهبود ببخشیم.
3,400,000
درس دوم: انتخابهای سخت
یکی از سوگیریهای شناختی که رولف دوبلی در کتاب هنر شفاف اندیشیدن به آن اشاره کرده، تصمیمگیری و انتخاب است. او معتقد است گزینههای زیاد، انتخاب را برای هر کسی سختتر میکند. در ادامه او از یک آزمایش صحبت میکند، که محققان برای ثابت کردن این فرضیه، 24 نوع ژلهٔ مختلف را در یک سوپرمارکت عرضه کردند. روز بعد، آنها تعداد ژلهها را به 6 عدد رساندند و امکان تستکردن طعم ژلهها را در اختیار مشتریان قرار دادند و همچنین به مشتریان گفتند میتوانند هر ژلهای که دوست داشتند با تخفیف ویژه بخرند. فروش ژلهها در روز دوم، ده برابر روز اول بود!
این پدیده که در صورت وجود گزینههای زیاد، تصمیمگیری سختتر میشود به «پارادوکس انتخاب» معروف است. در چنین مواردی ما اغلب به جای تلاش برای انتخاب میان گزینههای مختلف، گزینهٔ سادهتر را انتخاب میکنیم تا ذهنمان را اصلاً درگیر انتخاب نکنیم. تحقیقات دیگری نیز تأیید کردهاند که تصمیمگیری بهطور کلی انرژی ما را تحلیل میبرد و محققان به این حالت «خستگی تصمیم» میگویند.
بریدههایی از کتاب هنر شفاف اندیشیدن:
«مغز ما ماشین ارتباطدهنده است. این امر کاملاً تجربی است؛ اگر یک میوهٔ ناشناخته را بخوریم و بلافاصله مریض شویم، در آینده سمتش نمیرویم و به آن گیاه انگ سِمی یا حداقل بدمزه بودن میزنیم. دانش به همین ترتیب به وجود آمده است. اما این روش اطلاعات غلط هم ایجاد میکند. ایوان پاولوف، دانشمند روس، اولین کسی بود که در مورد این پدیده تحقیق کرد. هدف اصلی او اندازهگیری بزاق سگها بود. او برای غذا دادن به سگها، از یک زنگ استفاده کرد، اما خیلی زود متوجه شد صدای زنگ برای تشرح براق سگها کافی است. مغز حیوانات دو چیز بیارتباط را بههم مرتبط میکرد؛ صدای زنگ و ترشح براق.
روش پاولوف برای انسانها هم بهخوبی مصداق دارد. تبلیغات بین محصولات و احساسات ارتباط برقرار میکند. به همین دلیل، هیچوقت در تبلیغات کوکاکولا یک چهرهٔ اخمو یا بدن پُرچینوچروک نمیبینید. افرادی که در تبلیغات کوکاکولا حضور دارند جوان، زیبا و بسیار بامزهاند و در فضایی ظاهر میشوند که در دنیای واقعی دیده نمیشود. این ارتباطات غلط کار انحراف است که بر کیفیت تصمیمهای ما هم اثر میگذارد. برای مثال، ما اغلب، کسانی را که برایمان خبر بد میآورند سرزنش میکنیم، چون ناخودآگاه آنها را به محتوای خبر ربط میدهیم (به این پدیده سندروم کشتن پیغامرسان هم گفته میشود). بعضی مواقع، مدیران عامل و سرمایهگذاران (ناآگاهانه) از این پیامآوران فاصله میگیرند، یعنی تنها اخبار مثبت به ردههای بالا میرسد و در نتیجه فضایی تحریفشده از وضعیت واقعی ایجاد میشود.»
«آیا حاضری ژاکت تازه شستهشدهای را که زمانی هیتلر آن را پوشیده بوده به تن کنی؟ احتمالاً نه، درست است؟ پس بهنظر میرسد تو هم هنوز تمام احترامت را برای نیروهای نامرئی از دست ندادهای. اساساً این ژاکت دیگر هیچ ارتباطی با هیتلر ندارد. حتا یک مولکول از عرق هیتلر نیز دیگر روی آن نیست. اما بااینحال، صرف پوشیدن آن ممکن است حالت را بههم بزند. این مقوله چیزی فراتر از پرهیز کردن است. بله، ما میخواهیم «تصویر» صحیحی از خود به دیگر انسانها و خودمان نشان بدهیم، اما تصور پوشیدن آن لباس، حتا زمانی که تنهاییم ممکن است برایمان چندشآور باشد. حتا در زمانی که خود را متقاعد میکنیم دستزدنْ به این ژاکت اصلاً به معنای تأیید و حمایت از هیتلر نیست. خلاص شدن از شر این واکنش احساسی کار سادهای نیست. حتا کسانی که خود را کاملاً منطقی میدانند برای رهایی کامل از اعتقاد به این نیروهای اسرارآمیز دچار مشکل میشوند (مثلاً خود من).»
«فرض کن یک سازمان خیریه را اداره میکنی. منطقی است حقوقهای پرداختیات چندان چشمگیر نباشد. با وجود این، کارمندان تو انگیزهٔ بالایی دارند، چرا که فکر میکنند کار مفیدی انجام میدهند. اگر یکباره سیستم پاداشی را به آنها معرفی کنی، یعنی مثلاً به ازای جلب هر کمک به خیریه حقوق آنها را اندکی افزایش دهی، انباشت انگیزه وارد کار میشود. در این صورت کارمندان تو از انجام کارهایی که پاداش خاصی ندارند سرباز میزنند. خلاقیت، اعتبار مؤسسه، انتقال دانش؛ دیگر هیچکدام از اینها اهمیتی نخواهند داشت. خیلی زود تمام حواسها بر جلب کمک به مؤسسه متمرکز میشود.
پس چه کسی از شر انباشت انگیزه در امان است؟ این راهنمایی شاید به تو کمک کند؛ آیا هیچ بانکدار خصوصی، مأمور بیمه یا ممیز اقتصادی را میشناسی که کار خود را تنها از روی علاقه انجام دهد و انگیزهای فراتر از مادیات داشته باشد؟ من که نمیشناسم. پاداشهای اقتصادی و عملکردمحور در صنایع و مشاغلی که چندان جذاب نیستند ـ مثل صنایعی که در آنها کارگران چندان به محصولات تولیدی خود افتخار نمیکنند یا شرکتهایی که کارمندان آنها تنها به خاطر چک حقوق خود کار میکنند ـ کارایی مناسبی دارند.»
دربارۀ رولف دوبلی: نویسنده و کارآفرین سوئیسی
رولف دوبلی، نویسنده و کارآفرین، سال 1966 در لوزرن سوئیس به دنیا آمد. در دانشگاه سنت گالن در رشتهٔ فلسفه و مدیریت بازرگانی به تحصیل پرداخت. او در سال 1995 مدرک دکترایش را در زمینهٔ «تشکیل گفتمان اقتصادی» کسب کرد و سپس به عنوان مدیر مالی و مدیرعامل در شرکتهای مختلف تابعهٔ سوئیس مشغول به کار شد و در سال 1999 شرکت getAbstract را بنیان نهاد. از سال 2001 تا 2009 دوبلی میزبان یک برنامهٔ تلویزیونی هفتگی برای یک شرکت رسانهای سوئیسی بود و همچنین یک ستون هفتگی در مورد هنر شفاف اندیشیدن داشت.
دوبلی که خود را یک رواقی مدرن میداند، جامعهٔ «ورلد مایندز» را در سال 2008 ایجاد کرد تا پلی بین جوامع علمی، تجاری و فرهنگی ایجاد کند. سخنرانان این جامعه کسانی مانند نسیم نیکولاس طالب، گرهارد شرودر و مت رایدلی بودند. او در سال 2011 از شرکت getAbstract استعفا داد تا بتواند تمام زمانش را وقف نویسندگی کند. دوبلی نارضایتی فزایندهاش از دنیای تجارت خالص را قبلا در سال 2003 در رمانی که نوشته، منعکس کرده بود. پس از آن در سال 2004 کتابی با عنوان «برای زندگی کردن دست به چه کاری میزنی؟» از او منتشر شد و در سال 2007 کتاب دیگری با عنوان «من کیستم؟ 77 سؤال غیرمنتظره» از این نویسنده چاپ شد.
رولف دوبلی در این کتاب از اشتباهات رایج و منطقی ما صحبت کرده که هر روزه بر تصمیمگیریهای مختلف ما تأثیر میگذارند. اشتباهاتی که همه را تحتتأثیر قرار میدهد و چون بسیار رایج است، اجتناب از آنها دشوار شده است. او خوانندگان را تشویق میکند تا تصمیماتشان را با تشخیص اشتباهات خود، بهبود ببخشند.
کتاب هنر شفاف اندیشیدن یک راهنمای گامبهگام برای رسیدن به تفکر منطقی نیست. درعوض، دوبلی یک «رویکرد منفی» را اتخاذ کرده و توضیح میدهد که چه چیزی ما را از تفکر و تصمیمات منطقی دور میکند. او معتقد است که اگر از تفکرات و سوگیریهای اشتباه خود آگاه باشید میتوانید تصمیمات خوبی اتخاذ کنید.
شما تابهحال چقدر به سوگیریها و خطاهای روانشناختی دقت کرده بودید؟ تابهحال چند تصمیم اشتباه به دلیل همین خطاهای رایج گرفتهاید؟