پیمان هوشمندزاده نویسنده و عکاس موفق ایرانی است که تاکنون نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری در شهرهای تهران، بلژیک، دانمارک، یونان، لبنان، برلین، استرالیا، گرجستان، کویت، نیویورک و پاریس برگزار کرده و برندهٔ جوایز بسیاری در زمینهٔ عکاسی شده است. کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی، یکی از آثار خواندنی این عکاس است. او در این اثر در ۵ جستار متفاوت، دربارهٔ تجربیاتش از عکاسی و ربط آنها به هنر نوشته است.
در ادامهٔ مطلب با ما همراه باشید تا بیشتر با پیمان هوشمندزاده و کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی آشنا شویم.
کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی پنج تکنگاری کوتاه و عمیق دربارهٔ دیدن و زیستن اثر پیمان هوشمندزاده نویسنده و عکاس ایرانی است. این نویسنده در ۵ جستارِ این کتاب از تجربیات خود در عکاسی نوشته است و با تکنگاریهایش سعی دارد جزئيات کارها و فعالیتهایش را با دیدگاه دیگری به خواننده نشان بدهد. نویسنده در این کتاب کوشیده است تا برای مخاطب تجربهای تازه رقم بزند و دنیا را از دیدگاه و نگاه یک عکاس به مخاطبین نشان بدهد.
پیمان هوشمندزاده در این کتاب به موضوعاتی پرداخته که تقریباً برای همهٔ انسانها مشترکاند و میتوانند به راحتی آنها را درک کنند. او با ریزبینی و موشکافی ویژهای موضوعات و مسائل روزمره و احساسات انسانها به شرایط و عوامل مختلف را بررسی کرده است. همچنین هوشمندزاده چون خودش عکاس است، توانسته است پدیدهها را از زوایایی ملموس و عینی روایت کند که این یکی از نکات برجستهٔ این کتاب است.
1,250,000
دربارهٔ کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی
در کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی، داستانها و جستارهایی از پیمان هوشمندزاده میخوانید؛ عکاسی که توانسته در این کتاب هنرمندانه تجربیاتش در زمینهٔ عکاسی را در اختیار علاقهمندان قرار بدهد. نویسنده با اشاره به عکس و عکاسی و خاطرات و تجربههای خودش و همچنین تعریفکردن حکایتها و خاطرات مختلف، سعی دارد در این کتاب با لحنی طنز خوانندگان را با دیدگاههای متفاوتی آشنا کند و از زاویهٔ دیگری به زندگی، انسانها، حوادث و پیرامون خود بنگرد.
هوشمندزاده در جستارهای این کتاب به موضوعاتی مانند میل آدمی به متفاوت بودن با دیگران پرداخته است. این کتاب ترکیبی از خاطرات و تصاویر است و عکس نیز در این کتاب جایگاهی ویژه دارد. این کتاب مانند جستوجویی عمیق در زندگی و مباحث مختلف آن است که شاید در نگاه اول به چشم هیچکسی نیاید، اما از لنز دوربین یک عکاس کاملاً متفاوت به نظر برسند.
روایت اول این کتاب دربارهٔ شخصیت و اصالت داشتن و اصیل بودن است. اینکه چطور انسانها دوست دارند خودشان باشند و نه شبیه شخص دیگری، و نه حتی شبیه پدر یا مادرشان! در جستار دوم با عنوان «لبخنج» نویسنده با زبانی طنز از خاطرههای خود گفته است. انگار که چیزهایی دربارهٔ طنز، زخم، لبخند و عکاسی وجود دارد که مخاطب عادی از دیدن آن غافل مانده است.
عنوان جستارهای کتاب:
• شخصیت
• لبخنج
• اطمینان
• چراغقوه
• حلقهٔ جیم
در بخشی از کتاب جمعه را گذاشتم برای خودکشی میخوانید:
«هیچکس دوست ندارد شبیه آدم دیگری باشد. هیچکس دوست ندارد به این راحتیها لو برود. همهٔ ما ترجیح میدهیم خودمان باشیم و این خود، خودی باشد یکه، یگانه. شبیه بودن بیشخصیتیست. کسرشأن است. قابل پیشبینی یا دمدستی بودن هنر نیست. نباید هر بیسروپایی بتواند تحلیلمان کند. کمی پیچیدگی به درد میخورد. راز داشتن خوب است. وقتی گوشههایی از زندگی مبهم بماند جریان شیرینتر پیش میرود. پیچیدگی باعث میشود زود تمام نشویم. رازهای کوچک را همه دارند. معماهای ساده زود فراموش میشوند. ولی این هزارتوها هستند که تمامی ندارند. پیچوواپیچهای ماست که کنجکاوی برمیانگیزند و سؤال سازند. و عجیب اینکه، اوج این پیچیدگی سادگیست. سالهاست که از پدرم فرار میکنم. بیزارم از اینکه شبیه او باشم. یکی از تلاشهای زندگیم مبارزه با این شباهت شده. خیلی ساده است، نمیخواهم او را ادامه بدهم. ما ربطی به هم نداریم ولی او همیشه کنار من است. در ظاهر ریش میگذارم، چیزی خلاف رسم فامیل، که فقط کسی دربارهٔ این شباهت حرفی نزند. دستهایم درست شبیه دستهای اوست. ناخنهایم درست مثل او، چانهام مثل او، دماغم مثل او، و اینها فقط ظاهر جریان است. گاهی وقتی شانه میزنم به خودم میآیم و میبینم دقیقاً حرکتهای او را تقلید کردهام. سیگار که روشن میکنم انگار او این کار را کرده، اخم که میکنم خودم نیستم، حتی گاهی نگاه که میکنم درست مثل اوست.»
«سال هشتاد، وقتی نمنم جوایز ادبی داشت پا میگرفت، خانم پیرزاد که نویسندهٔ محبوبی شده بود همهٔ جوایز را درو کرد. هر چه در ده سال گذشته کاشته بود یک دفعه به ثمر رسید. شهرتش چند برابر شده بود ولی تا لحظهٔ گرفتن جایزه کسی تصوری از این آدم نداشت. هنوز با جایی مصاحبه نکرده و کسی عکسی از این آدم ندیده بود. پیرزاد برای خوانندههایش نویسندهای بود بیچهره ولی فردای آن شب با چاپ شدن عکسهایش متصور میشد. باید عکسها را اسکن میکردم. حدوداً دو حلقهای از مراسم جایزه عکس گرفته بودم اما فقط هفت فریم انتخاب شد، آن هم با کمی اغماض. میشد با سه فریم هم کار را تمام کرد ولی این کار را نکردم، عکسهایم به دردم میخورد. کلاً آنهایی را که دوست دارم عکسشان را بیشتر میگیرم و از آنهایی که بدم میآید سعی میکنم عکاسی نکنم یا کم بگیرم، یا اگر میگیرم جوری باشد که حداقل خودم بفهمم چهقدر از طرف بدم میآید. کار حرفهای نیست ولی انجامش میدهم. مثلاً میخواهم خودم را آماتور نگه دارم، فکر میکنم حرفهایها آدمهای بیرحمی هستند که به هیچچیز فکر نمیکنند بهجز عکسشان.»
دربارهٔ پیمان هوشمندزاده
پیمان هوشمندزاده نویسنده و عکاسی ایرانی در ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. هوشمندزاده به تحصیل در رشتهٔ عکاسی در دانشگاه آزاد اسلامی پرداخته و کار خود را با عکاسی برای نشریات و آژانسهای مختلف شروع کرد. این نویسنده و عکاس یکی از بنیانگذاران جایزهٔ شید، جایزهٔ مستقل عکاسی مستند اجتماعی ایران است. او تاکنون چندین کتابِ خواندنی دربارهٔ عکاسی نوشته است که از خواندنیترین آنها میتوانیم به بیوگرافی عکاس و هنرمند بهمن جلالی با عنوان «شیوهی چشم» اشاره کنیم که در سال ۱۴۰۲ منتشر شد. پیمان هوشمندزاده تاکنون در زمینهٔ عکاسی جوایز گوناگونی دریافت کرده است و نمایشگاههای گروهی و انفرادی بسیاری در شهرهای تهران، بلژیک، دانمارک، یونان، لبنان، برلین، استرالیا، گرجستان، کویت، نیویورک و پاریس برگزار کرده است. از دیگر آثار او میتوان به مجموعه داستانهای «روی خط چشم»، «شاخ»، «ها کردن»، «وقت گُل نِی» و «دو تا نقطه» اشاره کرد.
• نفر سوم نهمین دوسالانه عکس ایران، تهران ۱۳۸۳
• نفر دوم جشنواره عکس مطبوعات، تهران ۱۳۷۸
• برندهٔ مدال طلا در نمایشگاه بینالمللی عکس کودک، تهران ۱۳۷۷
• نفر دوم مسابقهٔ بینالمللی عکس مستند، تهران ۱۳۷۶
• برندهٔ مدال برنز فیاپ دوسالانه بینالمللی عکس، موزه هنرهای معاصر ایران، تهران ۱۳۷۶
نویسنده در این کتاب با زبانی ساده و رسا، خواننده را به تفکر و تعمق در موضوعات روزمره و بهظاهر ساده دعوت میکند و با استفاده از زبان طنز و گاهی کنایهآمیز، خواندن این اثر را برای مخاطب لذتبخشتر میکند. اگر دوست دارید به دنیا از لنز دوربین و نگاه یک عکاس بنگرید و اگر به دنبال کتابی هستید که شما را به تفکر واندیشیدن در مسائل عادی و به ظاهر سادهٔ روزمره دعوت کند، حتماً این کتاب را بخوانید.