جملات فلسفی معروفترین اندیشمندان تاریخ، قدرت و تاثیر ویژهای دارند که میتوانند به تفکر عمیقتری دربارهٔ زندگی و وجود انسانها بیانجامند. این جملات، با دقت و بینش خاصی نوشته شدهاند که ما را به پرسش از اصول و بنیانهای اخلاقی، سیاسی، و اجتماعی وامیدارند. آنها ما را به تأمل و تفکر میکشانند و میتوانند بینشها و چشماندازهای تازهای برای فهم بهتر جهان و جایگاه انسان در آن ارائه دهند. خواندن و تفکر در مورد این جملات، نه تنها میتواند تجربه و درک ما از دنیا را گستردهتر کند، بلکه میتواند به ما کمک کند تا دیدگاههای خود را به چالش بکشیم و به دنبال پاسخهای بهتر و کاملتری برای سوالات بنیادین زندگی باشیم.
در ادامهٔ مطلب با ما همراه باشید تا با برخی از بزرگترین فیلسوفان جهان و آثارشان آشنا شویم و جملات فلسفی آنها را بخوانیم.
در طول تاریخ فیلسوفان و بزرگان متعددی بر نحوهٔ تفکر، زندگی و درک ما از جهان عمیقاً تأثیر گذاشتهاند. مثلاً سقراط که پدر فلسفهٔ غرب به شمار میرود، خِرد متعارف را به چالش کشید و تفکر انتقادی را از طریق روش سقراطی خود گسترش داد که شامل پرسیدن سؤالات کاوشگرانه برای تحریک گفتوگو و کشف مفروضات اساسی میشود. ایدههای او بود که زمینه را برای شاگردان افلاطون فراهم کرد و نوشتههایش دربارهٔ اخلاق، سیاست و متافیزیک قرنها تفکر غربی را شکل داد. ارسطو، شاگرد افلاطون این عقاید را بیشتر گسترش داد و سهم قابلتوجهی در منطق، علم و اخلاق داشت و آثار او همچنان در رشتههای مختلف دانشگاهی بسیار اساسی و بنیادین هستند.
در عصر مدرن فیلسوفانی مانند ایمانوئل کانت، فردریش نیچه و ژان پل ساتر اثری محو نشدنی بر اندیشهٔ معاصر بر جای گذاشتهاند. «نقد عقل محض» کانت، معرفتشناسی و متافیزیک را متحول کرد. اندیشههای اگزیستانسیالیستی نیچه ارزشهای اخلاقی سنتی را به چالش کشید و بر اهمیت فردگرایی و اراده بر قدرت تأکید میکرد. این فیلسوفان و بسیاری دیگر از آنها، چشمانداز فکری مهمی را شکل دادند و هنوز هم پس از سالها، الهامبخش نسلهای جدید متفکران هستند. در ادامه با ما همراه باشید تا برخی از جملات فلسفی این بزرگان را بخوانیم.
افلاطون
یکی از بزرگترین فیلسوفان یونان و آن در عصر کلاسیک یونان بود که در ۴۲۸ قبل از میلاد به دنیا آمد. نام واقعی او آریستوکِلس بود اما به دلیل هیکل تنومندش به او افلاطون میگفتند. او در کنار استادش سقراط و شاگردش ارسطو از بزرگترین فیلسوفان یونان بود و فیلسوف شاه و نظریهٔ مثل، دو ایدهٔ اصلی او بودند که آنها را در آثارش نیز مطرح کرده است. او بهطور قاطع تحتتأثیر متفکرانی مانند فیثاغورت، هراکلیتوس و پارمنیدس قرار گرفت.
جملات افلاطون برگرفته از گفتوگوها و آموزههای فلسفی او، عمیقاً بر اندیشه و سنت فکری غربی تأثیر گذاشته است. تأملات او در مورد عدالت، فضیلت، دانش و ماهیت واقعیت قرنها جرقهٔ تفکر انتقادی و تحقیقات فلسفی را برانگیخته است. سخنان افلاطون با به چالش کشیدن افراد برای زیر سؤالبردن باورهای خود الهامبخش تفکر و رشد فکری بودهآند. کاوش او در جستوجوی حقیقت و اهمیت جامعهٔ عادلانه هنوز هم در میان مردم طنینانداز میشوند. افلاطون همیشه مردم را تشویق کرده است تا در زندگی شخصی و مدنی خود برای رسیدن به خردمندی و خودسازی تلاش کنند.
«هر قلبی آهنگی مینوازد ناقص، تا زمانی که قلب دیگری به زمزمهٔ آن پاسخ بدهد. کسانی که میخواهند آهنگی بنوازند همیشه آهنگی خواهند یافت. با لمس یک عاشق همه شاعر میشوند.»
«مهربان باشد، چون هر کسی را که ملاقات میکنید در حال نبرد سختتری است.»
«ما به راحتی میتوانیم کودکی را که از تاریکی میترسد ببخشیم؛ تراژدی واقعی زندگی زمانی است که انسانها از نور میترسند.»
«کودک را برای یادگیری با زور یا سختگیری تنبیه نکنید؛ بلکه آنها را با آنچه ذهنشان را سرگرم میکند به سمت یادگیری هدایت کنید تا بهتر بتوانید نبوغ او را کشف کنید.»
از افلاطون بخوانید:
1,950,000
ژان ژاک روسو
فیلسوف و آهنگساز اهل ژنوا بود که در ۱۷۱۲ به دنیا آمد و در ۱۷۷۸ درگذشت. فلسفهٔ سیاسیاش بر پیشرفت عصر روشنگری در سراسر اورپا و همچنین جنبههایی از انقلاب فرانسه و توسعهٔ اندیشهٔ سیاسی، اقتصادی و آموزش مدرن تأثیر گذاشت. گفتار او دربارهٔ نابرابری، سنگ بنای اندیشهٔ سیاسی و اجتماعی مدرن شد. بنابراین او به عنوان یک شخصیت محوری در عصر روشنگری بهخاطر نقل قولهای عمیق خود که بر افراد و جنبشهای بیشماری تأثیر گذاشته، به شهرت رسید.
جملهٔ معروف او که میگوید «انسان آزاد زاده میشود و همهجا در زنجیر است» از اثرش «قرارداد اجتماعی» میآید و اعتقاد او به آزادی طبیعی انسانها و تأثیر مخرب نهادهای اجتماعی را نشان میدهد. این جمله الهامبخش بسیاری از جنبشهای انقلابی بوده است که از آزادی سیاسی و برابری اجتماعی حمایت میکنند. نقل قولهای فیلسوفانهٔ روسو هنوز هم مردم را تشویق میکنند تا وضعیت موجود را به چالش بکشند و از دگرگونی فردی و اجتماعی حمایت میکند.
«نخستین کسی که با کشیدن حصار به دور قطعه زمینی ادعای مالکیت نمود و انسانهای سادهدل نیز به اراده او تمکین نمودند، بنیانگذار جامعهٔ بورژوازی بود. از چه جنگهای خانمانسوز، و چه جنایتها و کشتارهای بیرحمانه، و از چه رنجها و شوربختیها جلوگیری میشد اگر، یک نفر آن حصار را میکوبید و فریاد سرمیداد: مردم! هشیار باشید و به این شیاد اعتماد نکنید که فنا خواهید شد! ثمره این خاک متعلق به همهگان است و زمین به هیچکس تعلق ندارد!»
«کسانی که کم میدانند معمولاً پرحرف هستند، درحالیکه افرادی که زیاد میدانند کم حرف میزنند.»
«من آزادی همراه با خطر را به صلح با بردگی ترجیح میدهم.»
«شاید من تنها کسی هستم که میتوانم قلب خودم را احساس کنم و دیگران را نیز خوب میشناسم. البته من مانند دیگران ساخته نشدهام و اگر از انها بهتر نباشم لااقل میدانم که چیز دیگر هستم و از آن گذشته اگر طبیعت در شکنجه دادن بمن خوبی یا بدی کرده این چیزی است که باید بعد از خواندن سرگذشتم دربارهٔ آن قضاوت کنید. روز رستاخیز هر روز واقع شود من در انروز این کتاب را بهدست میگیرم و با صدای بلند خواهم گفت: این نامهٔ اعمال من است و آنچه را فکر کرده و یا انجام داده یا دیدهام در آن نوشتهام بدی خوبی را با صداقت گفتهام از بدیها چیزی کتمان نکردهام و بخوبی چیزی نیفزودهام و اگر در بعضی جاها شاخ و برگی به حوادث دادهام بدینجهت بوده است که با این مطالب اضافی کمبود حافظهام را جبران نمایم.» - کتاب اعترافات
از ژان ژاک روسو بخوانید:
5,200,000
ویل دورانت
ویلیام جیمز دورانت مورخ و فیلسوف آمریکایی بود که در ۱۸۸۵ به دنیا آمد و در ۱۹۸۱ درگذشت. او را بیشتر بهخاطر اثر یازده جلدیاش «تاریخ تمدن» میشناسند که شامل جزئیات تاریخ تمدنهای شرق و غرب است. او این مجموعه را با همکاری همسرش آریل دورانت نوشت و پیش از انتشار این اثر، برای نوشتن «تاریخ فلسفه» بسیار مورد توجه قرار گرفته بود که به عنوان «اثری پیشگامانه که به رواج فلسفه کمک کرد» شناخته میشود.
جملات ویل دورانت به دلیل بینش عمیقشان در مورد تاریخ، فلسفه و طبیعت انسانی مورد تحسین قرار گرفتهاند و او اغلب در جملات ایدههای پیچیده را در جملاتی ساده بیان میکند. نقل قولهای او افراد بیشماری را تحتتأثیر قرار داده است تا برای بهبود مستمر و تعالی در زندگی شخصی و حرفهای خود تلاش کنند.
«تعالی هنری است که با آموزش و عادت به دست نمیآید. ما چون فضیلت یا برتری داریم نیست که درست عمل نمیکنیم، بلکه به این دلیل که درست عمل کردهایم فضیلت و برتری داریم. ما همان چیزی میشویم که مکرراً انجام میدهیم. پس تعالی یک عمل نیست، بلکه یک عادت است.»
«بدگویی از دیگران روشی ناصادقانه برای تجمید از خودمان است...»
«اشتباهات را فراموش کن. شکست را فراموش کن. همهچیز را فراموش کنید به جز کاری که اکنون قرار است انجام دهید و آن را همین الان انجام بدهید. امروز، روز شانس شماست.»
«بردباری تنها زمانی رشد میکند که ایمان، یقین را از دست بدهد؛ یقین کُشنده است.»
«تاریخ گزارش میدهد «کسانی که میتوانند دیگران را به خدمت خویش درآورند، آنانی را به خدمت میگیرند که تنها قادرند بر اشیاء مسلط شوند، و انسانهایی که قادرند بر پول تسلط داشته باشند بر همه سلطه دارند.» - درسهای تاریخ
«نمیتوان همه را برای همیشه فریفت، اما میتوان عده مورد نیاز را برای تکیهزدن بر مسند حکومت کشوری بزرگ فریفت.» - درسهای تاریخ
از ویل دورانت بخوانید:
1,200,000
کارل گوستاو یونگ
کارل گوستاو یونگ روانپزشک، رواندرمانگر و روانشناسی سوئیسی بود که مکتب روانشناسی تحلیلی را بنیان نهاد. او در ۱۷۸۵ به دنیا آمد و در ۱۹۶۱ درگذشت. او نویسنده و تصویگر پُرکاری بود و شخصیتی بسیار پیچیده و بحثبرانگیز داشت که این مسئله در کتاب «خاطرات، رؤیاها و اندیشههای» او بسیار مشهود است. آثار یونگ بسیار بر زمینههای روانپزشکی، مردمشناسی، باستانشناسی، ادبیات، فلسفه، روانشناسی و مطالعات دینی تأثیرگذار بود. یونگ دوست نزدیکِ زیگموند فروید بود و به طور گسترده یکی از تأثیرگذارترین روانشناسان تاریخ در نظر گرفته میشود.
جملات کارل یونگ که ریشه در درک عمیق او از روان انسان دارد، با تشویق به دروننگری و رشد شخصی، بسیار بر مردم تأثیرگذار است. بینش او از ضمیرناخودآگاه و کهن الگوها عمیقاً بر کسانی که به دنبال درک و حرکت در دنیای درونی خود هستند تأثیر میگذارد. او با تأکید بر اهمیت خودآگاهی و ادغام جنبههای مختلف شخصیت افراد، آنها را تشویق میکند تا سفری برای کشف و دگرگونی خود آغاز کنند.
«ملاقات دو شخصیت مانند تماس دو مادهٔ شیمیایی است: اگر واکنشی رخ دهد، هر دو دگرگون میشوند.»
«هر چیزی در دیگری که باعث آزردگی ما بشود، میتواند ما را به درک خودمان برساند.»
«تنهایی آن نیست که آدم کسانی را در اطرافش نداشته باشد. از این است که آدم نتواند چیزهایی را منتقل کند که مهم میپندارد. از این است که آدم صاحب عقایدی باشد که برای دیگران پذیرفتنی نیست. اگر انسان بیش از دیگران بداند تنها میشود.»
«من آن چیزی نیستم که برایم اتفاق افتاده. آن چیزی هستم که انتخاب میکنم بشوم.»
از کارل یونگ بخوانید:
5,500,000
فردریش نیچه
فردریش نیچه فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی و آهنگساز آلمانی بود که در ۱۸۴۴ به دنیا آمد و در ۱۹۰۰ درگذشت. او یکی از تأثیرگذارترین متفکران مدرن بود و کار خود را به عنوان یک واژهشناس کلاسیک آغاز کرد و در اوایل دوران تحصیل خود به فلسفه روی آورد. او در ۲۴ سالگی جوانترین استادی شد که کُرسی واژهشناسی کلاسیک را در دانشگاه بازل داشت. آثار و دیدگاههای نیچه به عنوان یکی از تأثیرگذارترین روشنفکران تاریخ مدرن بسیار تحسین برانگیز هستند. او با وجود مشکلات سلامتی که بیشتر زندگی آزارش میدادند از دانشگاه استعفا داد و کارهای اصلی خود را به پایان رساند. در ۴۴ سالگی دچار فروپاشی شد و با فلج و زوال عقل قوای ذهنی خود را از دست داد و تا زمان مرگش تحت مراقبت خانواده بود.
جملات نیچه اغلب چالشبرانگیز بودند. کاوش او در موضوعاتی مانند فردگرایی و ارزیابی مجدد ارزشها، بسیاری را برانگیخت تا هنجارهای مرسوم را زیر سؤال ببرند. او مردم را تشویق میکند تا ساختارهای اجتماعی را نقد کنند و زندگی را جسورانه ادامه بدهند.
«بدون موسیقی، زندگی اسفبار بود.»
«فقدان عشق نیست، بلکه فقدان دوستی است که ازدواجها را ناخوشایند میکند.»
«کسی که با هیولاها مبارزه میکند باید مراقب باشد که در این روند خودش تبدیل به یک هیولا نشود. و اگر به اندازهٔ کافی به یک پرتگاه خیره شوید، ورطه دوباره به شما خیره خواهد شد.»
«گاهی اوقات مردم نمیخواهند حقیقت را بشنوند، چون نمیخواهند توهمات آنها از بین برود.»
از نیچه بخوانید:
1,850,000
آرتور شوپنهاور
فیلسوف آلمانی که در ۱۷۸۸ به دنیا آمد و در ۱۸۶۰ درگذشت و برای اثر خود «جهان همچون اراده و تصور » که اولینبار در سال ۱۸۱۸ منتشر شد، به شهرت رسید. شوپنهاور با تکیه بر ایدهآلیسم استعلایی ایمانوئل کانت، یک نظام اخلاقی و متافیزیکی الحادی ایجاد کرد که ایدههای همزمان ایدهآلیسم آلمانی را رد کرد. او یکی از اولین فیلسوفانِ سنت غربی بود که اصول مهمی از فلسفهٔ هندی مانند زهد، انکار نفس و مفهوم جهان ظاهر را به اشتراک گذاشت و تأیید کرد. آثار او به عنوان مظهر بدبینی فلسفی توصیف شدهاند. گرچه در طول زندگیاش نتوانست چندان توجهٔ دیگران را به آثارش جلب کند اما پس از مرگش بسیار بر رشتههای مختلف از جمله فلسفه، ادبیات و علم تأثیر گذاشت. همچنین آثارش در زمینهٔ زیباییشناسی، اخلاق و روانشناسی بر بسیاری از متفکران و هنرمندان تأثیر گذاشته است.
به همین ترتیب نقل قولها و جملات شوپنهاور که ریشه در بینشهای بدبینانه و عمیق فلسفی او دارد، عمیقاً بر کسانی تأثیر میگذارد که به دنبال ماهیت وجود هستند و رنج انسان همیشه برایشان معما بوده است. کاوش او در مورد اراده و اهمیت زیباییشناختی، چشمانداز منحصربهفردی را در رابطه با چالشهای زندگی ارائه کرده است. جملات او هنوز هم افراد را به دروننگری تشویق میکند.
«استعداد به هدفی برخورد میکند که هیچکس دیگری نمیتواند به آن ضربه بزند. نابغه به هدفی میرسد که هیچکس دیگری نمیتواند آن را ببیند.»
«انسان فقط زمانی میتواند خودش باشد که تنهاست؛ و اگر تنهایی را دوست نداشته باشد، آزادی را نیز دوست نخواهد داشت. چون انسان فقط زمانی که تنهاست واقعاً آزاد است.»
«هر انسانی محدودیتهای میدان دید خود را برای محدودیتهای جهان در نظر میگیرد.»
«فرض بیحقوقی حیوانات و این توهم که رفتار ما با آنها هیچ اهمیت اخلاقی ندارد، نمونهای ظالمانه از توحش و توحش غربی است. شفقت جهانی تنها تضمین اخلاق است.»
از شوپنهاور بخوانید:
1,100,000
هانا آرنت
مورخ و فیلسوف آلمانی بود که در ۱۹۰۶ به دنیا آمد و در ۱۹۷۵ درگذشت. آرنت یکی از تأثیرگذارترین نظریهپردازان سیاسی قرن بیستم بود که آثارش طیف وسیعی از موضوعات را در برمیگیرند اما او بیشتر بهخاطر پرداختن به موضوعاتی که با ماهیت ثروت، قدرت و شرارت و همچنین دموکراسی، اقتدار، سنت و تمامیتخواهی سروکار داشت به شهرت رسید. همچنین او در گزارش جنجالیاش پیرامون محاکمهٔ آدولف آیشمن تلاش کرد توضیح بدهد که چگونه مردم عادی به بازیگری در سیستمهای توتالیتر تبدیل میشود و عبارت «ابتذال شر» را به کار بُرد. نام او در مجلات، مدارس، جوایز علمی و جوایز بشردوستانه میدرخشد. با انتشار کتاب «خاستگاه توتالیتاریسم» در سال ۱۹۵۱ شهرت او به عنوان متفکر و نویسنده تثبیت شد.
از آنجایی که آرنت بهخاطر تأملات دقیقش در مورد ماهیت قدرت، اقتدار و تمامیتخواهی به شهرت رسید، سخنان و جملاتش اغلب پیچیدگیهای رفتار انسانی و ساختارهای نظامی را تشریح میکند. بینش آرنت در قلمروهای آزادی، حقوق بشر و ستم میگذرد و نقدی ظریف از مناظر سیاسی معاصر و تاریخی است. آرنت با سخنان تأملبرانگیز خود، خوانندگان را به چالش میکشد تا مفاهیم حکمرانی، عدالت و مسئولیت فردی را در شکلدادن به وجود جمعی ما عمیقاً در نظر بگیرند.
«حقیقت غمانگیز این است که بیشتر بدیها به دست افرادی صورت میگیرد که هرگز در ذهن خود توضیحی برای خوبی یا بدی در نظر نگرفتهاند.»
«قصهگویی معنا را آشکار میکند، بدون اینکه مرتکب خطا در تعریف آن شوید.»
«رادیکالترین انقلابی، فردی انقلاب محافظهکار میشود.»
«هدف آموزشِ توتالیتر هرگز القای اعتقادات نبوده است، بلکه هدف از بینبردن ظرفیت برای شکل دادن به آنها بوده است.»
از آرنت بخوانید:
15,950,000
سیمون دوبووار
سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووار فیلسوف اگزیستانسیال، نویسنده، نظریهپرداز و فعال فمینیست بود که در ۱۹۰۸ به دنیا آمد و در ۱۹۸۶ درگذشت. گرچه او خود را فیلسوف نمیدانست و حتی در زمان مرگش نیز فیلسوف محسوب نمیشد، اما تأثیر قابلتوجهی بر اگزیستانسیالیسم فمینیستی و نظریههای آن گذاشت. او رمانها و آثار زیادی در زمینهٔ فلسفه، سیاست و مسائل اجتماعی نوشت ولی بیشتر بهخاطر اثر برجستهاش در فلسفهٔ فمینیستی با عنوان «جنس دوم» به شهرت رسید که در ۱۹۴۹ منتشر شد. او در سال ۱۹۵۴ برندهٔ جایزهٔ کنگور و جایزهٔ اورشلیم شد و همچنین جایزهٔ دولتی اتریش را در سال ۱۹۷۸ برای فعالیتش در ادبیات اروپا دریافت کرد.
دوبووار عمیقاً به موضوعاتی مانند آزادی، هویت و پویایی پیچیدهٔ روابط جنسیتی میپرداخت و جملات فلسفیاش در رابطه با تجارب زیستهٔ زنان بود و محدودیتهای اجتماعی و تلاش برای خودمختاری را برجسته میکنند. افکار دوبووار اغلب ادراکات سنتی را به چالش میکشد و از پذیرش و از بینبردن نابرابریهای ریشهدار حمایت میکند. او از طریق جملات خود خوانندگان را وادار میکند تا در مورد تأثیر متقابل عمیق بین انتخاب شخصی و ساختارهای اجتماعی تأمل کنند.
«من بیش از حد باهوش، بیش از حد خواستار و مدبر هستم و بنابراین هیچکس نمیتواند تماموکمال من را تحمل کند. هیچکس مرا نمیشناسد یا مرا کاملاً دوست ندارد. من فقط خودم را دارم.»
«من به شدت حریص هستم و همه چیز را از زندگی میخواهم. من میخواهم زن و مرد باشم، دوستان زیادی داشته باشم و همزمان تنهایی هم داشته باشم، زیاد کار کنم و کتابهای خوب بنویسم، سفر کنم و لذت ببرم، خودخواه و نوع دوست باشم... میبینید، بهدست آوردن تمام خواستههایم سخت است. و وقتی موفق نمیشوم میخواهم از عصبانیت دیوانه شوم.»
«هیچکس به اندازهٔ مردی که نگران مردانگی خود است، نسبت به زنان مغرورتر، پرخاشگرتر یا تحقیرکنندهتر برخورد نمیکند.»
«روزی که برای زن امکانپذیر باشد که نه از سر ضعف، بلکه از سر قدرت به خود عشق بورزد، نه از سر رهایی بلکه برای یافتن خود، نه از سر تحقیر بلکه برای اثبات خود، در آن روز عشق برای او و برای مرد، مایهٔ حیات و نه خطری مرگبار خواهد بود.»
از دوبووار بخوانید:
4,500,000