در اساطیر یونانی، سیزیف بهخاطر مجازاتش در عالم اموات یا همان دنیای زیرین شهرت داشت. او شخصیتی از اساطیر یونان و پادشاه کورنت بود اما سیزیف احتمالاً بهخاطر مجازاتش در دنیای زیرین مشهورتر است تا آنچه در زندگی انجام داده است. طبق داستانهای یونانی، سیزیف دو بار مرگ را فریب داد و درنهایت محکوم شد که صخرهای را تا بالای کوه بغلتاند اما هربار که به بالای کوه میرسد، این صخره دوباره به پایین میغلتد و روز از نو، روزی از نو! کامو معتقد است که خدایان عاقل بودند و میدانستند که ابدیت کار بیهوده، مجازاتی وحشتناک است.
این کار بیهوده و تکراری به نمادی از ماهیت تا حدودی پوچ تبدیل شد از آنچه ما به عنوان انسان در مقاطع مختلف زندگی خود از سر میگذرانیم! گرچه در داستان سیزیف، بهرغم ماهیت ناامیدکننده و وضعیت اسفبارش، درسهای ارزشمندی وجود دارد که میتوانیم آنها را در جهت سلامت و رفاه روانی خودمان به کار ببریم؛ مخصوصاً زمانی که حس میکنیم چالشهای زندگی بهشدت راه ما را مسدود کردهاند. پس بیایید ابتدا به داستانهای مختلف سیزیف بپردازیم و از عقاید آلبر کامو نویسندهٔ مشهور در مورد سیزیف بیشتر بدانیم و سپس ببینیم چه درسهایی میتوان از سیزیف آموخت.
داستانهای زیادی نوشته شدهاند که همگی توضیح میدهند که سیزیف چه کرد که در جهان اموات مجازات شد اما در اساس کمی با هم متفاوت هستند. یکی از این داستانها اینگونه نقل شده است که: زئوس خدایِ خدایان، آگینا زنی فانی را که دختر آسوپوس بود میرباید. سیزیف شاهد این آدمربایی در شهر زادگاهش کورنت بود و قبول کرد که به آسوپوس اطلاع دهد که چهکسی آگینا را ربوده است، اگر که آسوپوس به شهرشان چشمهٔ آب شیرین بدهد. سیزیف با انجام این معامله و شهادت برعلیه زئوس، خشم او و دیگر خدایان را برانگیخت و درعینحال برای خود و قومش ثروت و خوشبختی زمینی به دست آورد.
داستان دیگری بیان میکند که سیزیف چگونه روح مرگ را به زنجیر کشید و در آن دوران هیچ انسانی نمیمُرد چون مرگ اسیر بود. طبیعتاً وقتی خدایان مرگ را آزاد کردند، اولین قربانی او سیزیف بود. همچنین گفته میشود که سیزیف به همسرش گفته است که پس از مرگ او هیچکدام از مراسم سنتی تدفین را انجام ندهد. هنگامی که او به عالم اموات میرسد، به هادس شکایت میکند که همسرش آداب تدفین را رعایت نکرده است و به او اجازه داده میشود تا برای تنبیه همسرش به زمین بازگردد. سیزیف پس از اعطای این دومین زندگی، از بازگشت به جهان اموات امتناع میورزد و تا زمان پیری در زمین زندگی میکند و بار دیگر که به جهان اموات بازمیگردد باید مجازات ابدی خود را تحمل کند.
داستان سیزیف در دوران مدرن به لطف آلبر کامو نویسنده و روزنامهنگار فرانسوی و مقالهاش اسطورهٔ سیزیف شناخته شده است. از نظر کامو، سیزیف تجلی و نماد پوچ انگاری است چون زندگی را بر مرگ ارج مینهد و میخواهد تا آنجا که ممکن است از وجودش لذت ببرد اما در عوض محکوم به انجام یک کار تکراری و بیهوده میشود و در اهدافش ناکام میماند. آلبر کامو سیزیف را هم بهخاطر رفتارش در زمین و هم بهخاطر مجازاتش در عالم اموات به عنوان قهرمان پوچ «کهن الگو» معرفی میکند. کامو معتقد است که سیزیف نفرت از مرگ و اشتیاق به زندگی را نشان داده و خدایان را تحقیر میکند و حالا مجازات او، تحمل یک مبارزهٔ ناامیدکننده و ابدی است.
دربارهٔ آلبر کامو
آلبرکامو فیلسوف، نویسنده، نمایشنامهنویس و روزنامهنگار فرانسوی بود که در سال 1913 به دنیا آمد و در سال 1960 از دنیا رفت. او در سال 1957 جایزۀ نوبل ادبیات را در 44 سالگی دریافت کرد و دومین برندۀ جوان جایزۀ نوبل در تاریخ شد. کامو در الجزایر فرانسه به دنیا آمد و دوران کودکیاش را در محلهای فقیرنشین گذراند و بعدها در دانشگاه الجزیره رشتۀ فلسفه خواند. او در سال 1940 در پاریس بود که آلمانها در جنگ جهانی دوم به فرانسه حمله کردند. کامو سعی کرد فرار کند اما در نهایت به مقاومت فرانسه پیوست و سردبیر یک روزنامۀ غیرقانونی به نام «کومبت» شد. پس از جنگ او یک چهرۀ مشهور بود و سخنرانیهای زیادی در سراسر جهان ایراد کرد. کامو از نظر سیاسی بسیار فعال بود. او بخشی از جناح چپ بود و به خاطر توتالیتاریسم با جوزف استالین و اتحاد جماهیر شوروی مخالف بود. کامو اخلاقگرا بود و به آنارکو-سندیکالیسم -جنبشی که در پایان سدۀ نوزدهم پدید آمد- گرایش داشت. او با سازمانهایی همکاری داشت که به دنبال ادغام اروپا بودند. در طول جنگ الجزایر بین سالهای 1954 تا 1962 اعلام بیطرفی کرد و از الجزایر چند فرهنگی و کثرتگرا دفاع کرد، موضعی که باعث بحثوجدل شد و اکثر احزاب آن را رد کردند.
از نظر فلسفی، دیدگاههای کامو بود که موجب ظهور فلسفۀ پوچ انگاری در بحثهای فلسفی قرن بیستم شد.
برخی معتقدند آثار کامو نشان میدهد که او یک اگزیستانسیالیست بود گرچه خودش در طور عمرش قاطعانه این اصطلاح را رد میکرد. اولین اثر کامو نمایشنامهای به نام «شورش در آستوریا» بود که آن را با سه دوستش در سال 1936 نوشت. در سال 1937 او اولین کتابش با نام «پشت و رو» را منتشر کرد. کامو نوشتن آثارش را به سه بخش تقسیم کرد. هر بخش شامل یک رمان، یک مقاله و یک نمایشنامه میشد و در هر چرخه به بررسی یک موضوع با استفاده از یک اسطوره میپرداخت و از متون کتاب مقدس نیز استفاده میکرد. کامو در 46 سالگی در یک تصادف رانندگی نزدیک شهر سانس درگذشت.
آلبر کامو و افسانهٔ سیزیف
دقیق بیان نشده که سیزیف چگونه مجازات خود را در جهان زیرین تحمل میکند؛ حدسزدن این کار به ذهن خلاق خودمان سپرده شده است! چیزی که کامو را مجذوب خود کرده است، وضعیت ذهنی سیزیف در آن لحظه پس از غلتاندن صخره به بالای کوه است. همانطور که سنگ دوباره به سمت دامنهٔ کوه پایین میغلتد، سیزیف برای مدتی از کار خود رها شده است، او هوشیار است و از پوچبودن سرنوشت خود نیز آگاه است. سرنوشت او بسیار غمانگیز است چون او آن را درک میکند و دیگری امیدی به رهایی و شانسی دوباره ندارد. درعینحال، شفافیتی که او با این درک بهدست میآورد، او را در سطحی بالاتر از سرنوشت خود قرار میدهد.
کامو چنین پیشنهاد میکند که سیزیف حتی ممکن است با خوشحالی این وظیفه را انجام بدهد. لحظات غمگین یا مالیخولیایی زمانی فرا میرسد که او به دنیایی که پشتسر گذاشته نگاه میکند، یا زمانی که امیدوار میشود یا آرزوی خوشبختی میکند. بااینحال، وقتی سیزیف سرنوشت خود را میپذیرد، غمواندوه آن از بین میرود. کامو معتقد است که تصدیق «حقایق خردکننده» مانند ابدیت و بیهودگی سرنوشت کافی است تا این حقایق کمتر آسیبزننده باشند. او حتی به اُدیپ اشاره میکند که با این همه رنج، میتواند به این نتیجه برسد که درنهایت همهچیز خوب است!
بنابراین کامو در مقالهاش نشان میدهد که شادی و پوچی ارتباط نزدیکی با هم دارند. آنها هر دو با این کشف مرتبط هستند که جهان و سرنوشت ما متعلق به ماست، امیدی وجود ندارد و زندگی ما صرفاً همان چیزی است که از آن میسازیم. سیزیف با پایین آمدن از کوه، کاملاً از سرنوشت خود آگاه است و بنابراین کامو نتیجه میگیرد که: «باید سیزیف را شاد تصور کرد.» در ادامه مفهوم حقیقی داستان سیزیف و مفهوم و پیامدهای پوچی را از دیدگاه کامو از اسطورهٔ سیزیف مرور میکنیم.
۱. پوچی و منشأ آن
چیزهای زیادی وجود دارد که ما بهطور طبیعی ممکن است آنها را پوچ بدانیم: یک شوخی بیادبانه، یک بیانیهٔ ظالمانه، یا حتی یک قیمت خیلی نامعقول برای یک شلوار! هر چند منظور کامو از «پوچی» چنین نیست. از نظر کامو پوچی از ترکیب دو چیز سرچشمه میگیرد: آنگونه که میخواهیم جهان باشد و آنگونه که جهان درواقع هست. دربارهٔ اینکه ما میخواهیم دنیا چگونه باشد، ظاهراً این بخشی از طبیعت انسان است که به دنبال عدالت و انصاف باشد، و بنابراین دلمان میخواهد که دنیا عادلانه باشد: ما میخواهیم شر مجازات شود و فضیلت پاداش داده شود. همچنین دلمان میخواهد بفهمیم که چرا اتفاقات بد برای افراد خوب میافتد، چرا اتفاقات خوب برای افراد بد میافتد، چرا اینجا هستیم، به کجا میرویم و تمام اینها به چه معناست؟
بااینحال دنیا اینگونه عمل نمیکند؛ شر گاهی بدون مجازات باقی میماند، کارهای خوب پاداشی ندارند، چیزهای خوب برای افراد بد اتفاق میافتند، چیزهای بد برای افراد خوب و ما هیچکدام را درک نمیکنیم. ما فقط نمیدانیم و به گفتهٔ کامو، نمیتوانیم آنچه را که میخواهیم بفهمیم درک کنیم. پس آموزهٔ پوچی کامو هم جنبهٔ متافیزیکی و هم جنبهٔ معرفتشناسی دارد. به عنوان یک نظریهٔ متافیزیکی، پوچی تقابلی بین ذهن انسان و جهانی بیتفاوت است و در واقع آنچه وجود دارد «ذهنی است که میخواهد و جهانی که نسبت به آن ناامیدکننده است!» به عنوان نظریهٔ معرفتشناختی، پوچی تمایل ما به درک و محدودیتهای اساسی دانش ما را برجسته میکند.
۲. پوچی و شادی: اسطورهٔ سیزیف
در اساطیر یونانی، سیزیف به دست خدایان به انجام کار بیهودهای برای ابدیت محکوم شد. وجود سیزیف بهعنوان یک زندگی مملو از کارهای پیشپاافتاده برای نشان دادن بیهودگی و پوچی به کار میرود؛ وضعیتی که در زندگی ما با آن روبهرو هستیم. کامو نشان میدهد که زندگی یک فرد میتواند چقدر تکراری باشد و یک روال عادی به خود بگیرد: «برخاستن، سوار مترو یا تاکسیشدن، چندین ساعت کار در اداره یا محلکار، خوردن غذا، دوباره سوار وسیلهٔ نقلیهشدن، غذاخوردن، خواب، شنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، و تکرار همان ریتم...»
بااینحال برای کامو، سیزیف قابل ترحم نیست. سیزیف نمادی از یک «قهرمان پوچ» است چون او زندگی در برابر پوچی را انتخاب میکند. این «انتخاب برای زندگی» یک امر آگاهانه است، چون سیزیف از طریق نگرش و دیدگاه خود میتواند از مجازاتش رها شده و بر موقعیت خود پیروز شود بدون اینکه اصلاً وضعیتش را تغییر دهد. سیزیف از شدت مجازات خود آگاه است: او کاملاً از سرنوشتی که خدایان بر او تحمیل کردهاند و بیهودگی مطلق وجود خود، آگاه است. بااینحال، شور، آزادی و شورش او را قویتر از مجازاتی میکند که برایش در نظر گرفتهشده تا او را در هم بکوبد!
گرچه ممکن است عجیب بهنظر برسد اما کامو نشان میدهد که سیزیف بسیار خوشحال است. سیزیف با ساختن صخرهاش «چیز خود»، از بودن لذت میبرد. شاید بالا رفتن با گذشت زمان راحتتر شود؛ شاید ماهیچههایی که زمانی زیر وزن سنگ کشیده میشدند، حالا دیگر بدون فشار یا زحمتی سنگ را به بالای تپه برسانند. میتوان حتی تصور کرد که پس از مدتی سنگ بهقدری زیبا به سمت بالا حرکت میکند که خود تبدیل به یک اثر هنری میشود. سیزیف از طریق آزادی خود، علیه خدایان شورش میکند و با زندگی آگاهانه و شور و اشتیاق، بیهودگی مجازاتش را زیر سؤال میبرد. صخره و کوه و آسمان و خاک از آن او و دنیای اوست. فراموش نکنید که سیزیف هیچ امیدی به تغییر وضعیت خود ندارد و میداند که این مجازات ابدی است، اما با اینوجود، از همهٔ آنچه به او داده شده و در دسترسش قرار دارد استفاده میکند.
برای آشنایی بیشتر با عقاید کامو دربارهٔ سیزیف، میتوانید کتاب زیر را مطالعه کنید.
اسطورهٔ سیزیف | آلبر کامو | مهستی بحرینی | نشر نیلوفر
آلبر کامو یکی از نویسندگان و اندیشمندان معروف و مطرح مکتب اگزیستانسیالیست است که تحت تأثیر فیلسوفانی مثل سورن کی یرکگارد، آرتور شوپنهاور و فردریش نیچه، فلسفۀ پوچی خود را در کتاب اسطوره سیزیف به صورت نمادین معرفی کرد. اسطوره سیزیف با عنوان فرانسوی Le mythe de Sisyphe یک مقالۀ فلسفی از آلبر کامو نویسندۀ فرانسوی است که در سال 1942 منتشر شد. آلبر کامو در واقع یکی از پیشگامان فلسفۀ هیچ انگاری یا ابزوردیسم است. کامو نوشتن اسطوره سیزیف را در سال 1940 یعنی زمان نبرد فرانسه در جنگ جهانی دوم علیه آلمان نازی آغاز کرد درست زمانی که میلیونها پناهنده از دست پیشرویهای ارتش آلمان فرار میکردند. کامو در این مقاله به ندرت به این موضوع اشاره میکند اما یکی از منتقدان میگوید همین اتفاقات محرک نوشتن این مقاله بلند شده است. اسطوره سیزیف اینگونه شروع میشود: مسئله فلسفیای که واقعا با اهمیت باشد، یکی بیش نیست و آن خودکشی است. داوری در اینکه زندگی کردن به زحمتش میارزد یا نه، پاسخ به پرسش بنیادین فلسفه است.
چه درسهایی از سیزیف میآموزیم؟
یکی از درسهای کلیدی که میتوان از سیزیف آموخت، اهمیت انعطافپذیری و استقامت در برابر ناملایمات است. سیزیف محکوم به زحمت بیوقفه و ابدی بود، با اینحال همچنان سنگ را به بالای کوه هُل میداد؛ با اینکه میدانست سنگ در نهایت دوباره به پایین خواهد غلتید. این عزم بیامان، بهرغم بیهودگی تلاشهای او، از ظرفیت انسان برای تحمل و استقامت در برابر چالشهای بهظاهر غیرقابل عبور سخن میگوید.
در زمینهٔ سلامت و رفاه روانی، سیزیف را میتوان نمادی از تابآوری در برابر مبارزاتی مانند افسردگی، اضطراب و بسیاری مشکلات دیگر در نظر گرفت. درست همانطور که سیزیف بدون هیچ پاداشی و پایانی، بهطور خستگیناپذیری تلاش کرد، افرادی که با چالشهای سلامت روان دستوپنجه نرم میکنند نیز اغلب روزانه با چنین نبردهایی روبهرو میشوند که به نظر بیپایان میرسند. پشتکارِ سیزف یادآوری قدرتمند از انعطافپذیریایست که در درون هر یک از ما حتی در مواجهه با موانع طاقتفرسا نهفته است.
ما به سرنوشت سیزیف با وحشت واکنش نشان میدهیم چون بیهودگی و ناامیدی را در آن میبینیم اما بحث اصلی این مطلب، این است که زندگی خود درواقع مبارزهای بیهوده و خالی از اُمید است و بنابراین کامو با اسطورهٔ سیزیف نشان میدهد و اصرار دارد که ما باید در برابر پوچی پافشاری کنیم و خود را تسلیم امیدهای دروغین نکنیم. کامو اصرار میورزد که این سرنوشت تنها زمانی وحشتناک است که به امید ادامه دهیم و اگر بپذیریم که هیچ جایگزین مطلوبی وجود ندارد، میتوانیم سرنوشت خود را بدون وحشت بپذیریم. کامو معتقد است که تنها در این صورت میتوانیم زندگی را قدر بدانیم چون بدون قید و شرط آن را میپذیریم. او درنهایت پیشنهاد میکند که زندگی اگر معنایی نداشته باشد حتی بسیار بهتر خواهد بود. این به ما بستگی دارد که زندگی خود را با شور و اشتیاق و آزادی سپری کنیم یا تسلیم امیدهای کاذب شویم یا حتی تصمیم بگیریم که اصلاً زندگی نکنیم.
اسطورهٔ سیزیف اساساً تلاشی برای نشاندادن امکانپذیر بودن این است که باید بتوانیم بدون تکیه بر امید، ایمان یا هر چیزِ دیگری، شادی را پیدا کنیم و با مقدمهٔ آغازین خود به پایان میرسد: «اگر خوشبختی واقعی ممکن است، سیزیف باید شاد باشد.»