آلیس فینی یکی از نویسندگان پُرخوانندهٔ ژانر تریلر روانشناختی و معمایی است که تا امروز توانسته با رمانهایش بسیاری از خوانندگان را میخکوب کند. او در کتاب دیزی دارکر که در سال 2022 منتشر شد، داستان دختری به نام دیزی و خانوادهاش را تعریف کرده است که برای جشنگرفتن تولد 80 سالگی مادربزرگش به جزیرهای میروند که او در آنجا زندگی میکند. آنها گمان میکنند قرار است چند ساعت در کنار هم تولد مادربزرگ را جشن بگیرند اما نمیدانند در انتهای داستان، هیچکدام مثل قبل نخواهند بود چون یکی از آنها قاتلی بیرحم و خونسرد است. در ادامه با ما همراه شوید تا بیشتر با داستان دیزی دارکر و نویسندهاش آشنا شویم.
معرفی کتاب دیزی دارکر
کتاب دیزی دارکر تریلر روانشناختی و معمایی اثر آلیس فینی رماننویس بریتانیایی است که برندهٔ جایزهٔ بهترین کتاب هیجانی و معمایی گودریدز در سال 2022 شد. این کتاب داستان خانوادهٔ دیزی دارکر است که به اندازهٔ نام خانوادگیشان پیشینهٔ تاریکی دارند ولی وقتی یکی از اعضای این خانواده کشته میشود همگی دروغ میگویند و وانمود میکنند که واقعیت را نمیبینند.
کتاب دیزی داکر ادای احترامی است به رمان کلاسیک «ده بچه زنگی» اثر آگاتا کریستی که با نام «و آنگاه هیچکس نماند» نیز در ایران منتشر شده است. رمانِ کریستی را به دلیل طرح پیچیدهاش یکی از چالشبرانگیزترین رمانها توصیف کردهاند. این رمان اولینبار در سال 1940 در ایالات متحده منتشر شد و هنوز هم پرفروشترین رمان جنایی تمام دوران است و بر بسیاری از نویسندگان پس از خود تأثیر گذاشته است.
بسیاری سبک نوشتن آلیس فینی در کتاب دیزی دارکر را با آگاتا کریستی مقایسه میکنند. شباهت داستانها واضح است: مردم به جزیرهای دعوت میشوند که در آنجا یکییکی به قتل میرسند اما اگر قبلاً رمان آگاتا کریستی را خوانده باشید، با مهمترین پیچش این داستان آشنا هستید. هر کدام از کسانی که در این جزیره حضور دارند یا کسی را کشتهاند یا رازی بزرگ برای پنهان کردن دارند. تفاوت بزرگ رمان دیزی دارکر با شاهکار آگاتا کریستی در این است که این کتاب تبدیل به یک درام خانوادگی شده است و افراد حاضر در جزیره اصلاً با یکدیگر غریبه نیستند. آنها خانوادهای هستند با مشکلاتی متفاوت.
خلاصهٔ کتاب دیزی دارکر
دیزی شخصیت اصلی و همچنین راوی این داستان است. او با عارضهٔ قلبی به دنیا آمده و چندین بار در زندگی برای چند ثانیه قلبش از حرکت ایستاده است اما هر بار موفق شده که زنده بماند. بااینحال، این وضعیت برای دیزی بدین معناست که هرگز اجازهٔ انجام کارهای حتی ساده را نداشته است و حق نداشته جایی برود چون بیش از حد ظریف و شکننده است و ممکن است آسیب ببیند. خانوادهاش به معنای واقعی کلمه با او بدرفتاری میکنند و در این میان خواهرانش از همه بدتر هستند.
پس از سالها دوری جستن از یکدیگر، تمام اعضای خانوادهٔ دارکر برای جشن تولد 80 سالگی مادربزرگ که به او «نانا» میگویند در خانهٔ گوتیک و درحال فروپاشی او در یک جزیره گرد هم میآیند؛ جزیرهٔ کوچکی که جزر و مد برای ساعتها دسترسی به خارج از آن را عملاً غیرممکن میکند. دیزی به همراه خانوادهاش از راه میرسند. خواهرانش، «رز» و «لیلی»، بزرگسالتر از دیزی هستند. آنها به همراه دختر لیلی «تریکسی»، پدر دیزی «فرانک» و مادرش «نانسی» و دوست خانوادگیشان «کانر» همگی دور هم جمع میشوند اما هر یک از آنها رازی با خود دارد.
نانا زنی عجیبوغریب، نویسنده و تصویرگر کتابهای کودکان است. او تنها برای جشن تولدش خانواده را دور هم جمع نکرده بلکه میخواهد به آنها اطلاع بدهد که احساس میکند زندگیاش رو به پایان است. این حرفش منجر به افشاگریهایی دربارهٔ آیندهٔ املاک پرسود او میشود، که چندان به مزاج تمام اعضای جمع خوش نمیآید. هالووین است و خانهٔ سیگلاس بر روی سنگهای گرانیتی میان جزیره میدرخشد. سپس در نیمهشب، با طوفان شدید، جنازهٔ نانا غرق در خون پیدا میشود و یک ساعت بعد جنازهٔ یکی دیگر از اعضای خانوادهٔ دارکر و ....
دیزی به همراه خانوادهاش در جزیرهای گیر افتاده که یک نفر هر یک ساعت یکی از اعضای خانوادهاش را میکشد. دارکرها باید پیش از اینکه جزر و مد فرو بنشیند همه چیز را فاش کنند و رازهای کنونی و گذشتهشان را برملا سازند بلکه بتوانند از این قتلعام جان سالم بدر ببرند.
1,800,000
شخصیتهای رمان دیزی دارکر
دیزی داکر
دیزی شخصیت اصلی رمان دیزی دارکر است که عنوان کتاب نیز نام اوست. کل کتاب را از دیدگاه دیزی میخوانید و در انتها متوجه میشوید چرا او قهرمان این کتاب است. او با یک عارضۀ قلبی به دنیا آمده که چندین بار او را تا پای مرگ کشانده است اما هر بار جان سالم بهدر میبرد. این عارضۀ قلبی برای دیزی بدان معناست که اجازه ندارد هیچکاری را انجام بدهد، جایی برود یا حتی آرزوهایی برای خود داشته باشد. خانوادۀ دیزی، مخصوصاً خواهرانش اصلاً رفتار خوبی با او ندارند. دیزی خورۀ کتاب است و ترجیح میدهد همیشه جلوی آتش بنشیند و کتاب بخواند.
بئاتریس دارکر (معروف به نانا)
میتوان گفت نانا دومین شخصیت رمان دیزی دارکر است. او یک پیرزن عجیبوغریب و بامزه است اما همچنین در جایی که لازم باشد میتواند مصمم باشد و نقش رئيس خانواده را ایفا کند. او با نوشتن کتابهای کودکان به شهرت رسیده است و کتابی در مورد دیزی نوشته است که باعث شده دیگر اعضای خانواده چندان از نانا خوششان نیاید. خواننده با شخصیت نانا از دید دیزی و البته فیلمهایی که خانواده در طول داستان تماشا میکنند آشنا میشود و البته این دیدگاه سرنخهایی نیز به خواننده در مورد حوادث آیندۀ کتاب میدهد.
رز و لیلی دارکر
رز و لیلی خواهران بزرگتر دیزی هستند و البته نام هر سه دختر خانواده، نام گل است چون مادرشان نانسی به گیاهان و گلها بسیار علاقه دارد. لیلی بسیار سرسخت، خودپسند و بدجنس است اما رز در طول داستان انعطاف بیشتری به خرج میدهد و مهربانتر است.
نانسی و فرانک دارکر
والدین دیزی نانسی و فرانک هستند و شاید بتوان گفت جزو منفورترین شخصیتهای این کتاب به شمار میآیند. پدر دیزی چندان مهربان نیست و بارها دیزی را بهخاطر عارضۀ قلبیاش رها کرده است. مادر دیزی هم زنی خودپسند است و به کسی جز خودش چندان اهمیت نمیدهد.
تریکسی دارکر
تریکسی دختر نوجوان لیلی و خواهرزادۀ دیزی است و شخصیتی بامزه دارد. با اینکه مادرش چندان خوشاخلاق نیست اما تریکسی دقیقاً برعکس مادرش بسیار مهربان است و با دیزی رابطۀ خوبی دارد، شاید چون هر دو حس میکنند از خانواده طرد شدهاند.بریدههایی از کتاب دیزی دارکر
«اولین روزی که وارد این دنیای کوچک تنها شدم، همان روزی بود که برای اولینبار مُردم. آن روزها هیچکس متوجه بیماری قلبیام نشد. در سال 1975، مسائل بهاندازهٔ حالا پیچیده نبودند و رنگ کبود پوستم را نتیجهٔ نحوهٔ تولد سختم در نظر گرفتند. به صورت بریچ در رحم مادرم قرار گرفته بودم و همین مسائل را سختتر کرده بود. دکتر که خسته شده بود از پدرم خواسته بود بین من و مادرم یکی را انتخاب کند و با لحنی عذرخواهانه و کمی هم آغشته به بیصبری توضیح داده بود که فقط میتواند یکی از ما را نجات دهد. پدرم بعد از مکثی کوتاه مادرم را انتخاب کرده بود که همین باعث شد تا آخر عمر تاوانش را بدهد؛ ولی قابله مرا مجبور به نفس کشیدن کرده بود ـ با وجود احتمال بسیار ضعیف آن و برخلاف میل خودم ـ و وقتی من گریه کرده بودم غریبههای حاضر در آن اتاق بیمارستان لبخند زده بودند؛ همه خوشحال بودند بهجز مادرم. او حتی حاضر نبود نگاهی به من بیندازد.
مادرم یک پسر میخواست. وقتی من به دنیا آمدم دو دختر دیگر هم داشت و روی همهٔ ما اسم گلها را گذاشته بود. بزرگترین خواهرم رز نام دارد که نام کاملاً مناسبی است؛ چون زیباست؛ ولی خار دارد و بیعیب نیست. خواهر بعدیام که از من چهار سال بزرگتر است، لیلی نام دارد. فرزند وسط در خانوادهٔ گلی ما؛ رنگپریده و قشنگ، و درعینحال برای بعضیها سمی. مادرم تا مدتها حاضر نبود روی من اسمی بگذارد، ولی وقتی زمانش رسید، اسم مرا دیزی گذاشت. مادرم از آن زنهاست که برای هرچیزی تنها یک راهحل در نظر میگیرند، به همین دلیل هیچکدام ما اسم دوم نداریم.»
«بهمحض اینکه بیرون میرود، بحث بر سر شعر نوشتهشده از سر گرفته میشود. تمام مدتی که آنها در مورد اینکه این شعر چه معنایی دارد و چهکار باید بکنیم دعوا میکنند، به حرفهایشان گوش میکنم. از اینکه هیچکس نظرم را نمیپرسد تعجب نمیکنم. بهعنوان آخرین فرد خانواده عادت کردهام که نظرم برای کسی اهمیت نداشته باشد. حواسم از بحث پرت میشود. به هشت کدوتنبل نگاه میکنم که هنوز روی میزند. چهرههای بسیار ترسناکی دارند که نشان میدهد نانا وقت زیادی برای درستکردنشان صرف کرده است. بهجز کدو تنبل، کدوحلوایی و شلغم هم روی میز است؛ چون نانا مثل همیشه رسمورسوم و افسانههای قدیمی و اجدادی هالووین را به نسخهٔ تجاری آن ترجیح میداد.
وقتی بچه بودیم هر سال کمکمان میکرد تا صورت کدوتنبل خودمان را کندهکاری کنیم و در این حین برایمان ریشه و اصلش را توضیح میداد و افسانهٔ جک خسیس را تعریف میکرد. افسانهٔ ایرلندی میگوید مردی به نام جک، شیطان را به یک نوشیدنی دعوت میکند، ولی بعد حاضر نمیشود پولش را پرداخت کند. این یک حقه بود؛ یکی از صدها حقهای که به شیطان زده بود، تا اینکه مرگش فرا میرسد؛ ولی خدا به جک اجازهٔ ورود به بهشت را نمیدهد و شیطان هم ـ که صدها بار جک گولش زده است ـ به او اجازهٔ ورود به جهنم را نمیدهد. پس جک به برزخ فرستاده میشود، آنهم تنها با یک شلغم قدیمی که درونش یک تکه زغال قرار دارد تا راهش را در تاریکی مطلق روشن کند.»
نظرات افراد مشهور دربارهٔ رمان دیزی دارکر
«کتاب دیزی دارکر اثری بسیار درخشان با چرخشها و رازهای پنهان عالی است. آلیس فینی از آن دست نویسندههایی است که باید کارهایش را مرتب بخوانید.» - هارلن کوبن، نویسندهٔ آمریکایی
«دیزی دارکر، کتابی جذاب و سرگرمکننده است. بهعلاوه خوانندگان کتاب باید خودشان را آماده کنند چون زمانی که در کتاب غرق شدهاند یک چرخش جذاب مسیرِ تمام داستان را تغییر خواهد داد.» - نقد کتاب نیویورک تایمز
«دیزی دارکر کتابی هوشمندانه، قانعکننده، گیجکننده و البته بسیار جذاب است.» - لیزا جول، نویسندهٔ کتاب پرفروش ساکنین طبقهٔ بالا
«من این کتاب را خیلی دوست داشتم و تمام مدتی که مشغول خواندنش بودم از شدت هیجان نمیتوانستم روی صندلی بند بشوم.» - تیلور جنکینز رید، نویسندهٔ کتاب هفت همسر اویلین هوگو
«در رمان دیزی دارکر رازهای خیلی تاریکی نهفته است. من یکی از طرفداران آلیس فینی بودم اما فکر میکنم با نوشتن این کارناوال مرگ، او حسابی در کار خودش پیشرفت کرده باشد.» - آر.ال استاین، نویسندهٔ داستانهای ترسناک
دربارهٔ آلیس فینی؛ نویسندهٔ بریتانیایی
آلیس فینی نویسنده و روزنامهنگار است. او پانزده سال گزارشگر، سردبیر اخبار و تهیه کنندۀ بخش سرگرمی و اخبار شبکۀ بیبیسی نیوز بوده است. آلیس در لندن و سیدنی زندگی کرده و اکنون در حومۀ شهر ساری در جنوب شرقی انگلستان با همسر و سگش زندگی میکند. او در 30 سالگی شروع به نوشتن اولین رمان خود «گاهی دروغ میگویم» کرد. این کتاب را در اوقات فراغت و وقتی با مترو به سرکار میرفت در همان مترو نوشت.
او همزمان دورۀ نویسندگیاش را در آکادمی فابر گذراند و کتابش را همزمان با این دوره به پایان رساند. آلیس فینی با انتشار کتابهای «گاهی دروغ میگویم» و «من میدانم تو کی هستی» پرفروشترین نویسندۀ نیویورک تایمز شد. قرار است وارنر بروس فیلمی با اقتباس از کتاب «گاهی دروغ میگویم» بسازد. پرفروشترین کتاب آلیس فینی «سنگ کاغذ قیچی» است که چهارمین رمان او بود و در سال 2021 منتشر شد. این کتاب داستان زن و شوهری است که در زندگی مشترک به مشکلاتی برخوردهاند و برای بهبود رابطهشان به سفری در میان کوههای اسکاتلند میروند. آلیس فینی داستانِ این تریلر روانشناختی را با بیماری چهرهکوری پیش میبرد.