«ارباب حلقهها» یک سهگانهٔ حماسی و فانتزی اثر جی آر.آر. تالکین، نویسندهٔ بریتانیایی است؛ شاهکاری که به سنگ بنای ادبیات فانتزی تبدیل شد و نسلهای پیدرپی از خوانندگان ادبیات فانتزی را با جهانی پر جزئیات، شخصیتهای بهیاد ماندنی و مضامینی مانند شجاعت، دوستی، فداکاری و مبارزهٔ بین خیر و شر، مجذوب خود کرد.
با اینکه بسیاری دیگر پیش از تالکین آثار فانتزی زیادی منتشر کرده بودند، موفقیت فوقالعادهٔ «هابیت» و «ارباب حلقهها» علاقهٔ عمیقی را به ژانر ادبیات فانتزی برانگیخت و درنهایت باعث ایجاد بهمنی از کتابها و نویسندگان فانتزی جدید شد. از آن زمان به بعد تالکین را «پدر ادبیات فانتزی مدرن» نامیدند و او تبدیل به یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان تمام دوران شد.
در ادامه با ما همراه شوید تا با این اثر ماندگار و نویسندهاش آشنا شویم.
کتاب ارباب حلقهها سهگانهٔ حماسی و فانتزی است که در اصل دنبالهای بر کتاب فانتزی قبلی تالکین «هابیت» بود که کمی بعد به داستانی بسیار بزرگتر تبدیل شد. این کتاب در زمان انتشار در سه جلد «یاران حلقه»، «دو برج» و «بازگشت شاه» منتشر شد. تالکین این کتاب را در چند مرحله بین سالهای 1937 و 1949 و بیشتر در طول جنگ جهانی دوم نوشت و از همان ابتدا بهصورت سه جلد بین سالهای 1954 و 1955 منتشر شد. از آن زمان تاکنون این کتاب بارها تجدید چاپ شد و حداقل به 38 زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده و یکی از محبوبترین آثار ادبیات فانتزی قرن بیستم بوده است.
اگر به خواندن داستانهای فانتزی علاقه دارید بد نیست مقالۀ معرفی کتاب تاج دوقلوها را هم بخوانید.
دربارهٔ کتاب ارباب حلقهها
حوادث ارباب حلقهها در دنیایی ساختگی رخ میدهد. این سرزمین محل سکونت بشریت اما در گذشتهای خیالی است؛ قبل از تاریخی آشنا و پس از سقوط آتلانتیس نومنور. تالکین به این فضا نامی مدرن داد و آن را «سرزمین میانه» یا میدلگارد نامید. داستان ارباب حلقهها دربارهٔ مردمانی مانند هابیتها، الفها، انسانها، کوتولهها، جادوگران و اورکها است و حولمحور حلقهٔ قدرت میچرخد که به دستِ لرد تاریکی سائورون ساخته شده است. داستان از سرزمین شایر شروع میشود و به سراسر سرزمین میانه کشانده میشود و داستانی از جنگها بر سر حلقهٔ قدرت است.
تالکین با نوشتن این مجموعه تأثیر زیادی بر فانتزی مدرن گذاشت. تأثیر او به حدی بود که واژههایی مانند «تالکینی» و «تالکینزک» به فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد اضافه شد. محبوبیت بیحد ارباب حلقهها منجر به ارجاعات متعدد در فرهنگ عامه، تأسیس جوامع بسیار به دست طرفداران تالکین و انتشار تعداد زیادی کتاب در مورد تالکین و آثارش شد. ارباب حلقهها الهامبخش داستانهای کوتاه، بازیهای ویدیویی، آثار هنری و موسیقی بوده و هست و اقتباسهای متعددی از آثار تالکین برای طیف وسیعی از رسانهها ساخته شد. انتشار فیلم سهگانهٔ ارباب حلقهها بین سالهای 2001 تا 2003 بیشک بر علاقه به این کتاب و دیگر آثار تالکین افزود.
10,000,000
ماجرای خلق داستان ارباب حلقهها
ارباب حلقهها درواقع دنبالهای برای کتاب هابیت بود، داستانی که تالکین در سال 1937 دراصل برای کودکان نوشت. محبوبیت هابیت باعث شد که ناشرش درخواست داستانهای بیشتری با این شخصیتها داشته باشد و در همان سال تالکین شروع به نوشتن داستانی کرد که ۱۲ سال بعد تبدیل به ارباب حلقهها شد. تالکین در ابتدا قصد نداشت دنبالهای برای هابیت بنویسد و درعوض چندین داستانهای کودکانهٔ دیگر نوشت.
او تمرکزش را بر ترسیم تاریخ آردا، و بسیاری از داستانهای دیگر قرار داد که پس زمینهای وسیع برای دنیای ارباب حلقهها و عصر سوم شدند. متأسفانه تالکین پیش از آنکه بتواند این کار را بهطور منسجم کامل کند و کنار هم بگذارد درگذشت اما پسرش «کریستوفر تالکین» کار پدرش را ویرایش کرد، با کمک یادداشتهای پدر جاهای خالی را پُر کرد و در سال 1977 بسیاری از این داستانها و کتاب سیلماریلیون را منتشر کرد. برخی از زندگینامهنویسانِ تالکین، داستانهای سیلماریلیون را کتاب واقعی تالکین میدانند که آن را با تمام وجودش نوشته است.
ارباب حلقهها در کنار دیگر آثار تالکین از لحاظ مضامین و ریشههای ادبی مورد تحلیل و بررسی گستردهای قرار گرفته است. این داستان بهخودی خود یک اثر مهم و آخرین اثر اسطورهای تالکین است که سالها بر روی آن کار کرد. تالکین هنگام نوشتن داستان ارباب حلقهها از آثار قبلی خود، زبانشناسی، اسطورهشناسی، مذهب و همچنین داستانهای فانتزی دیگر و تجربیاتش در جنگ جهانی اول تأثیر گرفت.
پسزمینهٔ داستان ارباب حلقهها؛ سرزمین میانه کجاست؟
داستان ارباب حلقهها از هزاران سال قبل با ظهور ارباب حلقهها یا همان ارباب تاریکی «سائورون» آغاز میشود؛ یک آفریدگار بدخواه که قدرتهای ماوراءالطبیعی دارد و بعدها فرمانروای قلمرو مخوف موردور میشود. در پایان عصر اولِ «سرزمین میانه»، سائورون از شکست فاجعهبار و زندان اربابِ خود «مورگوت» جان سالم بهدر میبرد.
در عصر دوم، سائورون برای بهدست آوردن تسلط بر سرزمین میانه نقشه میکشد. همه چیز نیز با ساختن حلقههای بزرگ و جادویی آغاز میشود. سه حلقه به اِلفها داده میشود که فناناپذیرترین، خردمندترین و زیباروترین موجوداتِ سرزمین میانه بودند و بنابراین قویترین حلقهها در میان حلقههای قدرت نصیب آنان شد. هفت حلقه به حُکمرانان کوتولهها تعلق گرفت؛ معدنچیهایی بزرگ و سازندگان تالارهای درون کوهستان، که از آنها برای زیادکردن گنجهایشان استفاده میکردند اما حلقهها درواقع باعث تحریک حس طمع آنها میشدند.
و نُه حلقه، که به انسانها هدیه داده شد که بیش از همه تشنهٔ قدرت بودند. این حلقهها باعث نامرئیشدن و افزایش طولعمر پوشانندهٔ خود میشدند. در هر یک از این حلقهها، قدرت و ارادهٔ لازم برای حکومت بر هر نژادی وجود داشت؛ اما همهٔ آنها فریب خورده بودند! چرا که حلقهٔ دیگری نیز ساخته شده بود. در سرزمین موردور و در میان شعلههای آتشِ «کوه نابودی» فرمانروای تاریکی، سائورون مخفیانه حلقهای بیهمتا ساخت، به این قصد که با آن بتواند صاحبان حلقههای قدرت دیگر را به بردگی بکشاند و در آن حلقه همهٔ قساوت، کینه و اشتیاقش برای تسلط بر تمامیِ موجودات را ریخت.
سائورون سپس جنگی را آغاز میکند که طی آن شهرهای آزادِ سرزمین میانه بر اثر قدرتِ حلقه یک به یک سقوط کردند؛ اما عدهای نیز بودند که مقاومت کردند. انسانهایی که حلقههای نُهگانه را دریافت کردند بهتدریج در طول زمان فاسد شدند و درنهایت به «َنزگول» تبدیل شدند؛ مخوفترین خدمتکاران سائورون. سه حلقهای که سائورون نتوانست به چنگ بیاورد در اختیار اِلفها باقی ماند (آنها این حلقهها را خودشان بدون اطلاع سائورون جعل کردند).
خلاصهٔ داستان کتاب هابیت
در هابیت (آنجا و بازگشت دوباره) که 60 سال پیش از وقایع ارباب حلقهها رخ میدهد؛ تالکین داستان یافتنِ بهظاهر تصادفیِ حلقهٔ قدرت به دست هابیتی به نام بیلبو بگینز را تعریف میکند که حلقه را به خانهاش در «بگاِند» میبرد. داستان خیلی پیش از ارباب حلقهها نوشته شده است و بعداً تالکین حلقهٔ جادویی بیلبو را تبدیل به «حلقهٔ واحد» میکند. نه بیلبو و نه گندالف در این مرحله نمیدانند که حلقهٔ جادویی بیلبو همان حلقهٔ ارباب تاریکی سائورون است.
این کتاب در قالب یک جستوجوی چند بخشی روایت میشود و بیشتر فصلها به معرفی یک موجود یا نوعی خاصی از موجودات دنیای تالکین اختصاص دارد. بیلبو با پذیریش عشق و از سرگذراندن ماجراهای بسیار و به کارگیری عقل سلیم، به سطح جدیدی از بلوغ، شایستگی و خرد میرسد. داستان هابیت در نبرد پنج ارتش به اوج خود میرسد، جایی که بسیاری از شخصیتها و موجودات بخشهای مختلف کتاب در کنار هم ظاهر میشوند.
بریدهای از کتاب هابیت
«در حالی که آب را تف میکرد و مثل موش به چوب چسیبده بود، دوباره بالا آمد، اما علیرغم تقلایی که میکرد نتوانست خودش را بالای بشکه بکشد. هر بار که سعی میکرد، بشکه دور خودش میچرخید و دوباره او را فرو میبرد توی آب. بشکه واقعا خالی بود و سبک مثل چوب پنبه شناور بود. با اینکه گوشهاش پر از آب شده بود، هنوز صدای آواز الفها را از سردابه آن بالا میشنید. بعد ناگهان دریچه بامب بسته شد و صدای آنها به تدریج فروکش کرد. توی نقب تاریک بود و تک و تنها در آب سرد غوطه میخورد ـ چون کسانی را که توی بشکه بستهبندی شده بودند، نمیشد رفیق همراه به حساب آورد. خیلی زود یک لکه خاکستری در تاریکی پیش رو دیده شد. صدای جیرجیر دروازه راهآب را شنید که داشت بالا میرفت، و دید که وسط یک عالمه چلیک و بشکه گیر افتاده است که جست و خیز میکنند و به هم خورند و زور میزنند که از زیر تاق بگذرند و خودشان را به جریان آزاد رودخانه برسانند. باید تا میتوانست حواساش را جمع میکرد که له و لورده یا تکهتکه نشود؛ اما بالاخره این ازدحام که سر و دست میشکست برای رفتن، شروع کرد به متفرق شدن، و پیچ و تابخوران یک به یک از زیر تاق سنگی گذشتند و دور شدند. آنوقت بیلبو تازه دید که اگر موفق میشد سوار بشکهاش شود باز هم فایدهای نداشت.»
خلاصهٔ جلد اول کتاب ارباب حلقهها: یاران حلقه
داستانِ ارباب حلقهها حدوداً 60 سال پس از پایان کتاب هابیت آغاز میشود. داستانِ جلد اول «یاران حلقه» از زمانی آغاز میشود که فرودو بگینز، وارثِ بیلبو، حلقهٔ جادویی او را در اختیار میگیرد. دوست قدیمی بیلبو، جادوگری به نام گندالف خاکستری بود که او را درگیر ماجراهای مختلف کرد که منجر به پیداشدن حلقه شد. گندالف متوجه میشود که این حلقه درواقع همان حلقۀ گمشده است؛ ابزار قدرت سائورون ارباب تاریکی و شیای که در بیشتر دوران سوم در جستوجوی آن بوده است و دیگران را با تمایل به آن و قدرتی که در اختیار دارد به فساد میکشاند.
سائورون که پس از پوشیدن حلقه متوجهٔ حضور آن میشود، نَزگول شوم را در کسوت سواران سیاهپوش به شایر، سرزمین مادری فرودو میفرستد تا حلقه را پیدا کنند. فرودو با کمک باغبان وفاداراش سَم و سه دوست صمیمی دیگر با نامهای مریادوک برندی باک، پرگرین توک و فردگار بولگر فرار میکند. درحالیکه فردگار به عنوان «اشباح حلقه» خود را به جای فرودو جا میزند، فرودو و دیگران راهی میشوند تا حلقه را به پناهگاهها الفها در ریوندل ببرند.
در آنجا هابیتها با آراگورن آشنا میشوند و میفهمند که تنها آراگورن میتواند در مقابل نیروهای سائورون بایستد. خیانت سارومان، رئیس سابق شورای سفید نیز در این کتاب فاش میشود. شورای عالی با حضور نمایندگان نژادهای اصلی سرزمین میانه تصمیم میگیرند که تنها راه نجاتِ سرزمین میانه، نابودکردن حلقه از طریق بُردن آن به موردور و انداختن درون کوه نابودی است؛ جایی که حلقه در آن ساخته شده است. فرودو برای این کار داوطلب میشود و یاران حلقه با همراهی سه هابیت، گاندالف، آراگورن، بورویمر گوندور، گیملیِ کوتوله و لوگولاسِ الف تشکیل میشود.
بریدهای از جلد اول ارباب حلقهها: یاران حلقه
«برای دفاع از خود در شب، گروه به بالای تپهای کوچک که در زیرش پناه گرفته بودند، صعود کرد. بربالای تپه تعدادی درخت گرهدار و قدیمی رسته، و گرداگرد آنها را حلقهای گسسته از سنگهای آب سوده احاطه کرده بود. میان آنجا آشتی افروختند، زیرا دیگر امیدوار نبودند که تاریکی و سکوت رد آنها را از دید گله در حال شکار پنهان نگه دارد. دور آتش نشستند و کسانی که نوبت نگهبانیاشان نبود با حالتی معذب به چرتزدن پرداختند. بیچاره اسبچه در جایی که ایستاده بود میلرزید و عرق میریخت. زوزه گرگها اکنون دور و برشان شنیده میشد، گاهی نزدیکتر و گاه از مسافتی دورتر. شب بود که دیدند چشمهای درخشان بسیاری از بالای تپه به آنان خیره شده است. بعضی حتی خود را به حلقه سنگها نزدیک کردند. در شکاف میان حلقه، هیئت سیاه گرگمانندی دیده میشد که ایستاده و خیره به آنان چشم دوخته بود. زوزهای مشمئزکننده سرداد، انگار که سردسته او بود و گله را به یورش فرا میخواند.گندالف بلند شد و در حالیکه چوبدستش را بالا گرفته بود پیش رفت. فریاد زد: «گوش کن سگ سائورون! گندالف اینجاست. اگر پوست متعفنات را دوست داری، زود از اینجا بزن به چاک! اگر پایت را داخل حلقه بگذاری پوستت را از سر تا دم میکنم.»
گرگ خُرخُری کرد و با جهشی بزرگ به طرف آنان پرید. درست در همان لحظه صدای درینگ تیزی به گوش رسید.»
خلاصهٔ جلد دوم ارباب حلقهها: دو برج
در این کتاب داستانی موازی با داستان جلد اول، روایت میشود و جزئیات سوءاستفادههای اعضای باقیماندهٔ یاران را که به کشور روهان در جنگ علیه شیطانِ در حال ظهور سارومان، به رهبر جادوگران که حلقه را برای خود میخواست کمک کردند میپردازد. در ابتدای این کتاب بیشتر یاران پراکنده شدهاند، مری و پیپین به دست اورکهای سائورون و سارومان افتادهاند، برومیر در دفاع از آنها مجروح شده و آراگون و دیگران در تعقیب هابیتهای اسیرشده هستند.
هر سه گروه در میانهٔ راه به گندالف میرسند که حالا بهعنوان «گندالف سفید» به سرزمین میانه بازگشته است. تالکین در ادامهٔ این جلد از موفقیتهای فرودو و سم در راه رسیدن به کوه نابودی میگوید. در پایان این جلد، گالِم به فرودو خیانت میکند و با اینکه فرودو زنده میماند اما اسیر میشود. در این میان سائورون یک حملهٔ نظامی همهجانبه را به سرزمین میانه آغاز میکند.
بریدهای از جلد دوم ارباب حلقهها: دو برج
«عصر هنگام، یاران شاه آماده عزیمت شدند. کار تدفین تازه داشت آغاز میشد؛ و تئودون برای از دست دادن هاما، فرمانده خود سوگوار شد و نخستین مشت خاکی را بر گورش افشاند. گفت: «به راستی که سارومان آسیبی عظیم بر من و سرزمین من وارد آورده است؛ و من هنگام ملاقاتمان آن را به یاد خواهم داشت.»خورشید از هم اکنون به تپههای روی غرب تنگه نزدیک میشد که سرانجام تئودن و گندالف و یارانشان سواره از گودی بیرون زدند. در پس پشتشان لشکری عظیم متشکل از سواران و مردم فولد غربی، اعم از پیر و جوان و زن و کودک بیرون از غارها، ازدحام کرده بودند. سرود پیروزی را با صدای شفاف خود خواندند؛ آنگاه ساکت شدند و مانده بودند که چه اتفاقی خواهد افتاد، چرا که چشمشان به درختها بود و از آنها بیمناک بودند.»
خلاصهٔ جلد سوم ارباب حلقهها: بازگشت شاه
این جلد ماجراهای گندالف و آراگورن است. همانطور که در کتاب اول میخوانید، یاران در نبرد نهایی علیه ارتش سائورون از جمله محاصرهٔ شهر میناس در گوندور و نبرد مرگ یا زندگی مقابل دروازهٔ سیاه موردور ناامیدانه با ارتش سائورون جنگیدند تا حواس او را از حلقه منحرف کنند؛ به این امید که فرودو برای نابودکردن آن زمان کافی داشته باشد. بااینحال وسوسهٔ حلقه برای فرودو بسیار سنگین است و او بارها حلقه را برای خودش میخواهد اما در جلد دوم میخوانید که چطور گالِم توانست حلقه را از چنگ فرودو در بیاورد.
گالِم که همچنان در تعقیب فرودو است، دوباره به سراغ او میآید و دقیقاً در لبهٔ صخرهٔ کوه نابودی، سعی میکند حلقه را از چنگ فرودو در بیاورد. آیا فرودو میتواند به موقع و پیش از مرگ تمام یاران و دیگران، حلقه را نابود کند؟
بریدهای از جلد سوم ارباب حلقهها: بازگشت شاه
«فرماندهان بار دیگر بر اسبها نشستند و بازگشتند. از سپاه موردور فریاد استهزاء بالا گرفت. وقتی سپاه شرقیها که در سایههای اردلیتوی در ورای برج آن سو منتظر علامت بودند، شروع به پیشروی کرد، ابری از گرد و غبار به آسمان بلند شد. از تپههای دو سویِ مورانون خیل بیشمار اورکها به پایین سرازیر شد. آدمهای غرب در دام گرفتار آمدند و طولی نمیکشید که دریایی از نیروی دشمن با تعدادی ده برابر نیروی آنان، یا بیشتر، پشتههای خاکستری، جایی را که بر آن ایستاده بودند، در محاصره میگرفت. سائورون طعمهای را که به او عرضه کرده بودند، در میان دندانهای فولادینش گرفته بود.آراگورن زمان اندکی برای صف آراستن در اختیار داشت. به همراه گندالف بر روی تپهای ایستاده بود و بیرق درخت و ستارهها، زیبا و بیتاب در اهتراز بود. بر روی تپه دیگر در آن نزدیکی بیرقهای روهان و دول آمروت، اسب سپید و قوی نقرهای به چشم میخورد. و گرد بر گرد هر یک از تپهها حلقهای انبوه از نیزهها و شمشیرها برای رویارویی تشکیل شده بود.»
اقتباس سینمایی از کتاب ارباب حلقهها
ارباب حلقهها تاکنون چندین بار به فیلم تبدیل شده و نیز بارها بر روی صحنهٔ تئاتر رفته است. تاکنون سه فیلم با اقتباس از این کتاب ساخته شده است. انیماتور رالف باکشی، اولین فیلم ارباب حلقهها را در سال 1978 ساخت که قرار بود اقتباسی دو قسمتی باشد و بخشی از یاران حلقه و دو برج را پوشش میدهد. سپس قسمت دوم این انیمیشن در سال 1977 توسط رنکین باس تولید شد.
سومین و محبوبترین فیلم سینمایی ارباب حلقهها به کارگردانی پیتر جکسون در سه قسمت یاران حلقه (2001)، دو برج (2002) و بازگشت شاه (2003) ساخته شد. این مجموعه یکی از موفقترین فیلمهای اقتباسی شد و در 12 رشته نامزد دریافت جایزهٔ اسکار شد و چهار جایزهٔ اسکار نیز دریافت کرد. این سهگانه همچنین با درآمدی بیش از 897 میلیون دلار و موفقیت در باکسآفیس، یکی از 100 فیلم برتر تمام دوران شد و توانست موفقیت خود را به اثبات برساند و مُهر تاییدی بر این شاهکار باشد.
دربارهٔ جی.آر.آر. تالکین، نویسندهٔ کتاب ارباب حلقهها
جان رونالد روئل تالکین، نویسندهٔ انگلیسی، در 1892 در آفریقای جنوبی به دنیا آمد و در 1973 درگذشت. پدرش آرتور پیش از بهدنیا آمدن او خانوادهاش را از انگلستان به آفریقا برده بود به این امید که در شغلش در بانک پیشرفت داشته باشد. اما بعد از مرگش در سال 1896 همسرش میبل، رونالد 4 ساله را به محله مادریاش، محله میدلندز انگلیس برگرداند. درنهایت آنها در حومهٔ بیرمنگام ساکن شدند و میبل به کمک خواهرش مشغول بزرگ کردن فرزندانش شد. زندگی تالکینها اما زندگی ضعیف و فقیرانهای بود. در سال 1900 مادر روانلد به مذهب کاتولیک پیوست و در سال 1904 بر اثر دیابت که در آن زمان غیرقابلدرمان بود، درگذشت.
بعد از آن یک کشیش کاتولیک از رونالد مراقبت کرد و بعد از آن او مدام به خانههای مختلف فرستاده میشد تا اینکه در نهایت به پانسیون خانم فاکنر رسید. او در آنجا با دختری به نام ادیت برات آشنا شد و رابطهٔ دوستانهٔ آنها به رابطه عاشقانه ختم شد. او در سال 1911 در کالج اکستر آکسورد مشغول به تحصیل شد و در همانجا در زمینهٔ ادبیات کلاسیک تخصص پیدا کرد و علاقه خاصی به زبانشناسی و مطالعه و مقایسه زبانها پیدا کرد. تالکین به زبانهای وینانی و لاتین و سایر زبانهای باستانی و حتی زبانهای کمتر شناخته شده نیز مسلط بود و بر روی آنها تحقیق و مطالعه میکرد. به همین دلیل بود که توانست زبان خاصی برای رمانهای خودش خلق کند و پیشزمینۀ قدرتمندی برای سرزمین میانه بسازد.
تالکین در سال 1915 فارغالتحصیل شد و سال بعد او را به جبههٔ جنگ جهانی اول فراخوانند. او و ادیت پیش از اعزامش به جنگ جهانی اول ازدواج کردند. تالکین در حین جنگ بهنوعی تیفوس مبتلا شد و به خانه برگردانده شد.
او در سال 1917 در حین بهبود از بیماری کتاب «داستانهای ناتمام» را نوشت. داستانهایی که بعدها پیشزمینۀ اسطورههای سرزمین میانه، سیلماریلیون شدند. او از جنگ جهانی اول آسیبهای متعددی دید. او در داستانهایش به تأثیرات جنگ بر زندگی اشارات بسیاری میکند. جنگهای متعددی که او در کتابهایش بیان کرده همگی تحت تأثیر جنگ جهانی اول بودهاند.
پس از بهبودی از بیماری به تحقیق و زبانشناسی ادامه داد و به زمرهٔ کارکنان فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد پیوست. او اولین کرسی تدریس انگلیسی خود را در سال 1920 عهدهدار شد و بعداً در سال 1925 کرسی معتبر آنگلوساکسون را در آکسفورد به دست آورد. تا سال 1929، او صاحب چهار فرزند با ادیت شده بود و به مدت سیوچهار سال در آکسفورد تدریس کرد.
ارباب حلقهها داستانی بسیار طولانی دارد و با روایتهای بسیار و شخصیتهای متعدد کمی سختخوان است اما بیشک یکی از بینظیرین آثاری است که دنیای ادبیات فانتزی به خود دیده است. آیا شما نیز طرفدار ادبیات فانتزی هستید؟ نظر شما در مورد مجموعه داستانهای ارباب حلقهها چیست؟
آیا بهنظرتان فیلم ارباب حلقهها به داستان کتاب نزدیک است یا از آن فاصله دارد؟ کدامیک موفقتر بوده است، فیلم یا کتاب؟