کتاب داشتن و کتاب زیاد داشتن هم لذتبخش است و هم عذابآور، خدا نکند که مستاجر هم باشید و چند باری طعم سنگین بلند کردن و جابهجا کردن جعبههای موز چیکیتا را چشیده باشید، و نیروهای شرکتهای باربری هم زیر لب به این جعبههای سنگین بد و بیراه گفته باشند، آنوقت است که میدانید از چه مصیبت شیرینی حرف میزنیم.
اما از جابهجا کردن کتابها که بگذریم میرسیم به مبحث شیرین چیدمان کتابخانه، راستی شما کتابهایتان را چطور میچینید؟
به ترتیب الفبا؟ براساس دستهبندی موضوعی؟ براساس رنگ؟ یا همینطور باری به هر جهت؟
انجمن کتابداران واشنگتن چندی پیش به خاطر درخواستهای مکرری که مردم پایتخت ایالات متحده برایشان ایمیل کرده بودند، تصمیم گرفتند یک راهنمای جامع برای معرفی بهترین روشهای چیدمان کتابخانه منتشر کنند. در این یادداشت بهترین راهکارها برای پیدا کردن یک کتاب و داشتن یک کتابخانه منظم و کاربردی معرفی شدهاند و نیز ایدههای خلاقانۀ مشاهیر ادبیات در مرتب کردن کتابخانههایشان را مرور کردهایم.
در ادامه میخوانید:
• ایدههای جذاب برای چیدن کتابخانه
• راهکارهایی برای مرتب ماندن کتابخانه
• چیدمان کتابخانههای مشاهیر ادبیات
ایدههای جذاب برای چیدن کتابخانه
شما کتابهایتان را بر چه اساسی در کتابخانهتان چیدهاید؟در ادمه بهترین روشهای چیدمان کتابخانه را با شما درمیان میگذاریم.
مرتبسازی کتابخانه براساس حروف الفبا
این روش بیشتر به کار کتابخوانهایی میآید که تعداد عناوین کتابهایشان زیاد است و صاحب یک کتابخانۀ حسابی هستند. در این روش ابتدا به ترتیب حروف الفبا کتابها را دستهبندی میکنند و برای هر قفسه یک برچسب تعیین میکنند، این روش در میان خود کتابداران هم متداول است. اما حتی در همین مرتبسازی به ترتیب حروف الفبا هم میشود از چند روش استفاده کرد، برای مثال کتابها را براساس نامخانوادگی نویسندگانشان دستهبندی کرد، یعنی هر کتابی از ارنست همینگوی را کنار هم و در قفسۀ حرف «ه» چید یا کتابهای «النا فرانته» را در قفسۀ حرف «ف». یک روش دیگر دستهبندی الفبایی بر اساس عنوان کتاب است، در این روش البته ممکن است کتابهای «آیشمن در اورشلیم» هانا آرنت، کنار کتاب «آیدا در آینه»ی احمد شاملو بنشیند که البته خالی از لطف هم نیست.
در روش طبقهبندی بر اساس الفبا پیشنهاد میشود بر اساس اسم نویسندهها کتابهایتان را دستهبندی کنید. البته هستند افرادی که براساس ناشر کتابهایشان را دستهبندی الفبایی میکنند. خلاصه دستتان در این روش باز است.
چیدمان کتابخانه براساس رنگ
این یکی را خیلی توصیه نمیکنند، انجمن کتابداران واشنگتن در راهنماییای که منتشر کردهاند از این یکی خیلی خوششان نیامده. البته اگر شما اوسیدی دارید یا عاشق مدادرنگی هستید میتوانید از این روش استفاده کنید و یک کتابخانۀ خیلی خوشگل با طیف رنگهای جالب در عطف خواهید داشت، اما پیدا کردن یک عنوان کتاب در عطفهای همرنگ کنار هم کار حضرت فیل است، اما به هر حال برای عکس گرفتن خوشگل است. مخصوصا اگر کتابخانهتان بخشی از چیدمان خانه و مشرف به اتاق پذیرایی و مهمانخانه باشد.
مرتبسازی براساس ژانر
این روش محبوب و فراگیر است و نظم خیلی زیادی نمیخواهد، وقتی براساس حروف الفبا کتابخانه را مرتب میکنید، دفعۀ بعد که کتابی را برمیدارید حتما باید در همان ردیف الفبایی بگذارید و خلاصه اینکه اگر خیلی منظم و مرتب نیستید بیخیال روش الفبایی و طیف رنگ بشوید و از همین روش کنار هم قراردادن ژانرها استفاده کنید. به این ترتیب کتابهای تاریخ کنار هم خواهند بود و از تماشای همنشینی کتاب «زندگینامۀ گاندی» در کنار کتاب «استالین» لذت خواهید برد، حالا اینکه تن گاندی از این همنشینی در گور میلرزد بگذریم! به این ترتیب نمایشنامهها در یک قفسه، کتابهای سیاسی در یک قفسه، رمانهای ایرانی در یک قفسه، رمانهای خارجی در یک قفسه، داستان و ناداستانها هم هر کدام در یکجا کنار هم مینشینند و کتابهای روانشناسی جای خودشان را دارند.
مرتبسازی براساس تاریخ خرید
این هم برای خودش یک روشی است، به این ترتیب کتابهای جدیدتر و نخوانده دمدستتان خواهد بود و کتابهای قدیمیتر را میتوانید در قفسههای کمتر دمدست بگنجانید. البته این روش مستلزم نوشتن تاریخ خرید یا اکتساب هر کتاب در صفحۀ اول است، وگرنه با اتکا به حافظه کارتان راه نمیافتد، بعداً نمیدانید که آیا اول کتاب «کافکا در ساحل» از موراکامی را زودتر خریدهاید یا کتاب «به آواز باد گوش بسپار» این نویسندۀ ژاپنی را، خلاصه از همین اول بگوییم کار هر کسی نیست! پس یا اول کتاب تاریخ بزنید یا بیخیال این روش بشوید.
مرتبسازی براساس قاره و کشور
در این روش ادبیات آمریکای لاتین کنار هم مینشینند و همیشه خیالتان راحت است که برای پیدا کردن رمان «سور بز» یا «عشق سالهای وبا» و ٖ«گلبرگ بلند دریا» باید سراغ قفسۀ آمریکای لاتین بروید و برای پیدا کردن کتاب «بیگانه»ی کامو یا «تهوع» نوشتۀ ژان پل سارتر کافی است در قفسۀ ادبیات فرانسه چشم بچرخانید و رمان «استانبول» را کنار «نام من سرخ» خواهید یافت، فقط کافی است به بخش ادبیات ترکیه مراجعه کنید. این روش هم کارآمد است و البته اطلاعاتتان را دربارۀ بیوگرافی نویسندگان زیاد میکند.
مرتبسازی براساس قطع و صحافی
این روش هم بین مجموعهداران طرفدار دارد، مثلا آنهایی که عاشق کتابهایی با جلد گالینگور هستند از این روش استقبال میکنند. کنار هم قرار گرفتن کتابهای گالینگور ظاهر شیک و چشمنوازی دارد. اینکه روش چیدن کتابها براساس قطع و صحافی جدای از نظم ظاهری و زیبایی چقدر کاربردی است دیگر به عهدۀ خودتان است، این یکی را هم کتابداران حرفهای خیلی توصیه نکردهاند، اما خوب خیلی شیک و زیباست کنار هم نشستن کتابهای جیبی یا به هم چسبیدن کتابهای پالتویی.راهکارهایی برای مرتب ماندن کتابخانه
البته که بسیاری معتقدند هیچ کدام از این روشها به تنهایی جوابگوی مرتبسازی کتابخانه نیستند و شاید اگر به ترکیبی از اینها برسید کتابخانۀ کاربردی و در عین حال زیبایی خواهید داشت.
جدا کردن کتابهای موردنیاز
یکی از روشهای دیگر که برای مرتب ماندن کتابخانه توصیه میشود جدا کردن کتابهایی است که مشغول مطالعهشان هستید یا قرار است بهزودی مطالعهشان کنید. برای همین منظور داشتن یک سبد کوچک کنار کتابخانه روش مناسبی است و یا چیدن این عنوانها کنار تخت یا میز نشیمن هم کمک میکند که کتابهای موردنیازتان همیشه دمدست باشد. میتوانید قفسهای را برای قرار دادن کتابهای در حال مطالعه یا در نوبت مطالعه درست کنید و بعد از پایان مطالعه کتاب را به سیستمی که برای مرتبسازی انتخاب کردهاید اضافه کنید.چیدمان کتابخانههای مشاهیر ادبیات
مشاهیر ادبیات کتابخانههایشان را بر چه اساسی مرتب میکردهاند. بد نیست ایدههای خلاقانۀ آنها در مرتب کردن کتابخانههایشان را بدانیم و بهکار بگیریم.
کتابهای محبوب سوزان سونتاگ
سوزان سونتاگ نویسنده و نظریهپرداز برجسته در جواب به این سوال که کتابخانهاش را به چه ترتیبی میچیند گفته بود:«کتابهای غیرداستانی را براساس موضوع دستهبندی میکنم و اینجوری همیشه پیدا کردنشان راحت است. اما دربارۀ ادبیات با دو روش دستهبندی براساس زبان و سال انتشار کتابخانهام را مرتب میکنم و هرگز سراغ ترتیب الفبایی نرفتهام.»
کورت ونهگات و کتابخانۀ عجیبش
نویسندۀ رمان مشهور «سلاخخانۀ شمارۀ پنج» گفته بود اول اینکه هرگز کتابهایی که خودش نوشته را در کتابخانۀ اصلیاش نمیگذارد و کتابخانهاش را هم براساس میل شخصی میچیند، نویسندهها و کتابهای محبوبتر دمدستتر هستند و کتابهای عزیز کرده را کنار هم میگذارد و هیچکس به جز خودش نمیداند کتابخانه را بر چه اساسی چیده، اما نکته اینجاست که او گفته بود: «حتی وقتی در اتاق کارم نباشم میتوانم به شما بگویم که مجموعه داستانهای آنتوان چخوف را در کدام طبقۀ کتابخانهام گذاشتهام و در هر قفسه در ردیف چندم هستند، با چشم بسته هم جای کتابهایم را میدانم.»
کتابفروشی نیل گیمن
نیل گیمن نویسندۀ رمان «اقیانوس انتهای جاده» و شاهکار «خوشبختانه شیر» چنان کتابخانل مرتبی دارد که گویی به کتابفروشی رفتهاید، او میگوید: «اینجوری به کتابها هم در کتابخانۀ شخصی خوش میگذرد.»
استیون پینکر و کتابخانۀ نردباندار
استیون پینکر نویسندۀ آثار فلسفی - جامعهشناسانهای همچون «لوح سپید» و «فرشتگان بهتر ذات ما» هر کتابی را که میخواند نگه میدارد و برای همین هم کتابخانهاش تبدیل به یک چیز بسیار عظیم شده و او به نجاری که با هم رفیق شدهاند سفارش چند نردبان متحرک داده که دستش به طبقات بالا برسد.ارنست همینگوی و کتابخانۀ کوچکش
ارنست همینگوی آنقدر زندگی پرماجرایی داشت و در سفر بود که بارها در زندگی مجبور شد کتابهایش را ببخشد یا بفروشد و برای همین هرگز همۀ کتابهای محبوبش را یک جا نداشت. اما آخرین کتابخانهای که از خالق «ناقوسها برای که به صدا در میآیند؟» بر جا مانده، کوچک و جمعوجور و به اندازۀ نثر او دوستداشتنی است.آلبرتو مانگل و کتابی در ستایش کتابخانه
کتابخانه برای آلبرتو مانگل نویسنده و جستار نویس آرژانتینی آنقدر عنصر مهمی بود که او یکی از مشهورترین آثارش را در ستایش کتابخانه نوشته است. کتاب «برچیدن کتابخانهام» سفری است اودیسهوار به دل کتابخانهای که 35 هزار جلدی است.رالف والدو و اتاقی از آن خود
طبیعی است که در این اتاق کتابخانه آن شعرهای لطیف و کتاب شاهکار «طبیعت» نگاشته شوند، اصلاً این اتاق طبع شعر هر مهمانی را هم قلقلک میدهد.
جک لندن و یک یادگاری
کتابخانۀ شخصی جک لندن حالا دیگر موزه شده است و هر ساله صدها نفر به این اتاق میآیند و به کتابهایی که نویسنده بر اساس تاریخ انتشار کنار هم چیده، چشم میدوزند و البته اجازۀ دست زدن به کتابخانه را هم ندارند. این کتابخانه همان جایی است که جک لندن تا سال 1916 هر روز در آن مینشست و مینوشت.ادیت وارتون و یک کتابخانۀ اشرافی
ادیت وارتون خالق رمان شاهکار «خانۀ شادی» و «ایتان فروم» و «تابستان» در این خانۀ اشرافی کتابخانهای برای خودش مهیا کرده بود و برای فرار از میهمانیهای بیپایان طبقۀ نو ثروتمند روزها و ساعتها در این اتاق مینوشت و بیرون نمیرفت. او در یکی از نامههایش به دوستی نوشته است: «خوابهایی که روی صندلی استراحت کتابخانهام میبینم از یک جنس دیگر است، عمیق به اندازۀ تاریخ ادبیات.»کتابخانهتان را بر چه اساسی چیدهاید؟ آیا بعد از خواندن این مقاله مشتاق شدهاید که چیدمان کتابخانهتان را تغییر بدهید؟ بهترین چیدمان برای کتابخانه از نظر شما کدام است؟